حجتالاسلام والمسلمین عباداله فضلیانکاری، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری در گفتار چهارم از سلسلهمباحث تخصصی با عنوان «فقر ذاتی انسان از منظر قرآن کریم» با محوریت تحلیل مالکیت الهی و ارتباط آن با فقر ذاتی انسان مورد واکاوی قرار داده است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
در ادامه مباحث گذشته در موضوع فقر ذاتی از منظر قرآن کریم، به تبیین قاعده ملکیت الهی به عنوان یکی از اساسیترین مبانی توحیدی در جهانبینی اسلامی میپردازد. ملکیت حقیقی، منحصراً از آنِ خداوند متعال است که به معنای تسلط مطلق، دائمی و انحصاری او بر تمامی موجودات است. این مفهوم، در تقابل با ملکیت اعتباری و محدود مخلوقات قرار میگیرد. یافتهها نشان میدهد که شناخت صحیح این قاعده، پیامدهای عمیق وجود شناختی و عملی برای انسان دارد که مهمترین آنها تقویت توحید، تحقق عبودیت محض، رسیدن به آرامش روانی و زدودن غرور و تکبر است. شناخت «مالکیت الهی»، همچنین پایهی اساسی برای درک سایر صفات الهی و مفاهیمی، چون فقر ذاتی مخلوقات و رابطه عبودیت است که زمینه را برای تحقیقات آینده در حوزه عبودیت و دعا و ارتباط با خداوند فراهم میسازد.
بیشتر بخوانید؛
۱. مالکیت الهی در نظام فکری اسلام
در نظام فکری اسلام، «مالکیت الهی» در کنار «فقر ذاتی انسان» از مباحث اساسی در موضوع توحید است. این قاعده به ما میآموزد که مالکیت حقیقی و ذاتی در هستی، منحصر به ذات باری تعالی است و هرچه غیر اوست، نمودی از ملکیت او و ذاتی فقیر و نیازمند به او است. از این رو شناخت «فقر ذاتی» انسان و «مالکیت الهی» مقدمهای ضروری برای درک صحیح رابطه خالق و مخلوق، و به تبع آن، فهم مفاهیم عمیقی، چون عبادت، دعا و توکل است؛ لذا به بررسی و تحلیل ابعاد مختلف مالکیت الهی و ویژگیها و آثار معرفتی و عملی آن در نظام فکری اسلام خواهیم پرداخت.
۲. مبانی قرآنی و مفهومی مالکیت الهی
ملکیت خداوند به این معناست که او مالک حقیقی همه جهان است و تسلط مطلق بر تمام موجودات عالم دارد. قرآن کریم با صراحت و تأکید، مالکیت مطلق خداوند را تبیین میکند.
یکی از پربسامدترین موضوعات قرآن کریم بحث مالکیت خداوند است که در آیات فراوانی بیان شده است. در ادامه به برخی از آن اشاره خواهیم کرد:
دسته اول: آیاتی که به صورت عام و فراگیر مالکیت خداوند بر آسمانها، زمین و آنچه در آنها است را بیان میکنند و دلالت بر عمومیت و شمول مالکیت الهی دارند، مانند آیه ۲۵۵ سوره مبارکه بقره،(آیت الکرسی) «...لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ...» و آیه ۱۲۶ سوره مبارکه نساء، «وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطًا»
دسته دوم: آیاتی که بر جنبه حاکمیت و سلطنت خداوند تأکید دارند و اینکه اوست که ملک و قدرت را به هر که بخواهد میبخشد و از هر که بخواهد میگیرد مانند آیه ۲۶ سوره مبارکه آل عمران، «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ...» و آیه ۱۲۸ سوره اعراف، «إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ...»
دسته سوم: آیاتی که بر استمرار و دوام مالکیت خداوند تأکید میکنند و اینکه این مالکیت ذاتی و همیشگی است مانند آیه ۶ سوره مبارکه طه، «لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَىٰ» و آیه ۱۳و سوره فاطر، «لَهُ الْمُلْکُ الْیَوْمَ وَلَهُ الْمُلْکُ غَدًا ۚ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
دسته چهارم: آیاتی که مالکیت انحصاری خداوند را در روز قیامت و هنگام حسابرسی نهایی بیان میکنند و یادآور میشوند که در آن روز، همه چیز به سوی مالک حقیقی بازمیگردد مانند آیه دوم سوره مبارکه فرقان، «الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیرًا» و آیه ۴۲ سوره نور، «وَلِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»
۳. ملکیت حقیقی در تقابل با ملکیت اعتباری
دو نوع ملکیت وجود دارد و بر اساس مبانی فوق، میتوان این دو نوع مالکیت را از هم تمییز داد:
ملکیت حقیقی: این مالکیت، مختص خداوند است. در این رابطه، «مملوک» (مالکشده) در وجود و بقای خود، کاملاً وابسته و قائم به «مالک» است و هیچ استقلالی از خود ندارد و تصرف در مملوک نیز به طور مطلق در اختیار مالک حقیقی است.
ملکیت اعتباری: این نوع مالکیت، که برای انسانها و دیگر موجودات تصور میشود، موقت، محدود و تابع قوانین اجتماعی، عقلایی و شرعی است. انسان مالک اموال خود به اذن خداوند و به عنوان «امانت» است و این مالکیت، نسبی و قابل زوال است.
بنابراین ملکیت حقیقی (مالکیت الهی) ویژگیهای دارد:
۳-۱. در ملکیت حقیقی نیاز به جعل و اعتبار نیست برخلاف ملکیت اعتباری که نیازمند به جعل و اعتبار جاعل است.
۳-۲. در ملکیت حقیقی مملوک جدای از مالک نیست و بدون آن تصور نمیشود برخلاف ملکیت اعتباری که ممکن است ملکیت باشد ولی مالک نباشد.
۳-۳. در ملکیت حقیقی محدوده ملکیت الهی، همه کائنات -همه چیز در هر مکان و هر زمان- را در بر میگیرد. سوره مبارکه بقره آیه ۲۵۵«لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ»
۳-۴. ملکیت حقیقی دائمی و باقی است و مالکیت خداوند، ذاتی و ابدی است در حالی که همه موجودات فانی هستند. آیه ۸۸ سوره مبارکه قصص،«کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ» ملکیت حقیقی تنها برای ذاتی ثابت است که زوال نمیپذیرد.
۳-۵. ملکیت حقیقی منحصر در خداوند متعال است و در آن برای خداوند شریکی نیست. و در آیه 22 سوره مبارکه سبأ آمده است: «وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِنْ شِرْکٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِیرٍ» یعنی و آنها به اندازه هیچ ذرهای در آسمانها و زمین مالک نیستند و با خدا شرکتی در خلقت آسمان و زمین نداشته و به او در آفرینش یاری و کمکی نکردهاند. از این ویژگی به عنوان توحید در ملکیت یاد میشود.
۳-۶. در ملکیت حقیقی مالک مجاز به هر نوع تصرف است، برخلاف ملکیت اعتباری که مجاز به هر نوع تصرف نیست بلکه باید تصرفهایی را انجام دهد که برای او اعتبار شده است.
۴. رابطه فقر ذاتی مخلوقات و غنای ذاتی خداوند
درک «مالکیت الهی» بدون توجه به مفهوم «فقر ذاتی» مخلوقات ناقص است همانطور که درک فقر ذاتی بدون توجه به مفهوم مالکیت خداوند ناقص و ناقض توحید است. خداوند در آیه ۱۵ سوره غافر، خود را «الْغَنِیُّ» میخواند. این غنای ذاتی خداوند در مقابل «فقر ذاتی» تمام مخلوقات قرار دارد. مخلوقات در ذات و هستی و وجود خود، کاملاً نیازمند و وابسته به خداوند هستند و مستقل از او نیستند بلکه قائم به ذات او هستند و این همان رابطه «قَیُّومیت» خداوند بر عالم است.
۵. ملکیت الهی به عنوان اساس صفات ربوبی
بسیاری از صفات فعلی خداوند، ریشه در ملکیت حقیقی او دارند. اگر خداوند مالک نباشد، تحقق این صفات معنا نخواهد داشت لذا بسیاری از صفات الهی با موضوع مالکیت پیوند دارند: غافر، رحمن، رحیم، نصیر، مجیب، رازق و غیره. اگر خدا مالک و دارا نباشد، تحقق این صفات نیز قابل تصور نیست. از اینرو با شناخت مالکیت الهی، میتوان به درک صحیحی از صفات او رسید و انسان را به سمت عبودیت و رجاء و خشیت هدایت کند.
۶. آثار و فواید قاعده ملکیت
اعتقاد و درک صحیح مالکیت الهی، آثار عمیقی در نگرش و رفتار انسان بر جای میگذارد که مهمترین آنها عبارتند از:
۶-۱. رسیدن به مقام توحید و اجتناب از شرک: انسان با درک درست فقر ذاتی و مالکیت الهی که دارای حقیقی فقط و منحصر در ذات اوست و رجوع فقیر و محتاج به فقیر دیگر بیهوده است ضرورتا در همه امور به غنی بالذات رجوع میکند لذا بزرگترین اثر این قاعده، تقویت ایمان به یگانگی خداوند در ذات، صفات و افعال است. انسان باور میکند که هیچ مؤثر مستقلی در جهان جز خدا وجود ندارد و از نسبت دادن ملکیت حقیقی به غیر خدا (شرک در ملکیت و ربوبیت) پرهیز میکند.
۶-۲. تحقق عبودیت محض: انسان به درک فقر ذاتی به بیچارگی و نداری و وابستگی مطلق خود پی میبرد لذا برای رفع نیازمندی و وابستگی خود باید به غنی و دارا رجوع کند چرا که رجوع به نیازمند و محتاج دیگر مثل خودش یک امر بیهوده و بی فایده خواهد بود. انسان به درک درست فقر خود وارد محدوده عبودیت میشود لذا هنگامی که خود را «عبد» و خدا را «مالک» حقیقی بداند، طبیعی است که تمامی امور خود را به او واگذار کند و تنها در برابر او تسلیم باشد: مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ.
پرستش، اطاعت و عبادت، تنها شایسته ذاتی است که مالک حقیقی وجود انسان است.
۶-۳. رسیدن به آرامش وجودی: اعتماد و توکل بر مالک حقیقی که بر تمام جهان احاطه مطلق دارد، بزرگترین پناهگاه روحی و روانی برای انسان نیازمند است. از این رو اضطراب ناشی از احساس عدم درماندگی و فقر، با واگذاری امور به مالک حقیقی، به آرامشی عمیق تبدیل میشود.
۶-۴. از بین رفتن رذائل اخلاقی: شناخت فقر ذاتی و ملکیت خداوند، انسان را از توهم استقلال، غرور و خودبسندگی بیرون میآورد. او درمییابد که هر چه دارد، عاریتی و امانتی از سوی خداوند است و این بینش، موحب فروتنی و دوری از تکبر و غرور میشود.
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَىٰ * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَىٰ
انسان زمانی که خود را غنی ببیند و احساس بی نیازی کند گام اساسی در طغیان و سرکشی را برمیدارد و دچار رذائل اخلاقی متعدد میشود.
۶-۵. اصلاح نگرش به دنیا و اموال: باور به مالکیت اعتباری انسان بر اموال، باعث میشود او خود را تنها «امین» و «وصی» خداوند بر داراییهایش بداند و از تعلق شدید به اموال جدا شود، زیرا احساس ملکیت موجب تعلق میشود از این رو انسان با اعتقاد به مالکیت حقیقی همه چیز را از او و خود را امانت دار الهی میداند لذا در مصرف و انفاق آن، بر طبق رضای مالک حقیقی عمل کند و از دلبستگی و طمع ورزی میپرهیزد.
۶-۶. رسیدن به مقام اضطرار: انسان با درک فقر ذاتی خود(که هیچ ندارد) به اضطرار و بیچارگی میرسد، و با درک مالکیت مطلق الهی (که همهچیز از آنِ اوست)، این اضطرار را به سوی خدا جهت میدهد و به اضطرار إلی الله میرسد؛ نقطهای که آغاز بندگی و توکل است. «أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ» اضطرار الی الله یک مقام است که نیازمند شرح و تفسیر است.
۷. کلام پایانی
انسان با درک صحیح فقر ذاتی به این فهم میرسد که نیازمند و محتاج است و هیچ ندارد و مالک هیچ چیز در عالم نیست از این رو برای رفع نیازمندی خود در جستجوی برطرف کنند نیازش میگردد. عقل سلیم نمیپسندد که انسان محتاج برای رفع نیازش به موجود محتاج دیگر برود بلکه فقیر در جستجوی غنی خواهد بود. در این عالم هستی همه موجودات به غیر از خداوند فقیر و محتاج هستند از این رو انسان به عنوان فقیر بالذات با درک مالکیت الهی و قدرت مطلق خداوند به عنوان غنی بالذات برای رفع نیازش به او رجوع میکند و این همان توحید است.
سخن از فقر و ذاتی انسان و مالکیت الهی آثار و فوایدی دارد که در ادامه به برخی از آنها در مقالهای مستقل اشاره خواهیم کرد.
انتهای پیام