آیتالله سیدهاشم حسینی بوشهری، دبیر شورای عالی حوزههای علمیه، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به بیان نکاتی درباره شخصیت معنوی و علمی علامه طباطبایی پرداخت و گفت: امام جواد(ع) میفرمایند: «اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللهِ، وَ واعِظٍ مِن نَفسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ» در این کلام نورانی امام جواد(ع) اشاره شده که مؤمن نیازمند سه خصلت است؛ توفیق از سوی خداوند؛ واعظی از درون خود یعنی به جای اینکه دیگران وی را وعظ کنند از آموختهها به عنوان یک سرمایه برای عمل استفاده کند و سوم پذیرش نسبت به کسی که او را پند میدهد؛ یعنی خیرخواهی دیگران را نصب العین خود قرار دهد. بنابراین اگر انسان توفیق پیدا کرد و خود واعظ خویشتن شد و پذیرش نصیحت دیگران را هم در کارنامه زندگی داشت در زندگی موفق است.
دلیل اشاره بنده به این روایت این است که معتقدم علامه طباطبایی که شخصیتی بزرگ است و میتوان وی را فقیه، اصولی، مفسر، فیلسوف و اسلامشناس معرفی کرد، از توفیقات فراوان خداوندی برخوردار بود.
وی افزود: از روزی که علامه طباطبایی خود را شناخت و با قرآن انس گرفت و با مقدمات مرسوم آن روز یعنی علوم مقدماتی آشنا و وارد مدرسه طالبیه تبریز شد، حقیقتاً انسانی متفاوت از دیگران، یعنی انسانی زمانشناس بود که قدر تمام لحظات زندگی را میدانست و در آن مسیر گام برداشت. ایشان بخشی از علوم حوزوی را در تبریز گذراند و از اساتید حوزوی بهره برد، اما همانند انسانهایی که تشنه معرفت و نیازمند بهره بردن از یک سرچشمه فیاض هستند به تبریز ماندن بسنده نکرد و راهی عتبات و نجف اشرف شد و گمشدههای خود را پیدا کرد.
دبیر شورای عالی حوزههای علمیه اظهار کرد: وی در آنجا محضر اساتید فقه، عرفان، اخلاق و فلسفه همانند آیتالله سیدعلی قاضی طباطبایی را درک کرد و از آن سرچشمههای بسیار پرفیض بهره برد. مدت اقامت در نجف اشرف ده سال بیشتر طول نکشید و در این مدت آنچه را لازم بود آموخت. برخی افراد از فرصتها استفاده نکرده و گاهی بیست سال یا بیشتر در حوزههای علمیه میمانند، اما هنوز در خم یک کوچه هستند. اما او ده سال به صورت مداوم و با به کار بستن دستورات اخلاقی و عرفانی و قدم گذاشتن در مسیر کمال و معرفت به مراتب بالایی رسید.
استاد حوزه علیمه قم گفت: علت اینکه مرحوم علامه طباطبایی نجف اشرف را ترک کرد این بود که در تنگنای سخت معیشت قرار گرفت؛ اگر چند سال بیشتر در آنجا میماند شاید اثرگذاری وی نسبت به جهان اسلام و حوزههای علمیه بیشتر از آن چیزی بود که در علامه دیدیم و اکنون شاهد تأثیرگذاری آثار قلمی و شاگردان وی هستیم. حقیقتاً از این ده سال طلایی حداکثر استفاده را برد و به تبریز بازگشت و به کار کشاورزی پرداخت و در کنار آن به نوشتن برخی آثار گرانبها اقدام کرد که از جمله یک تفسیر ناتمام غیر از تفسیر المیزان است که امروزه در اختیار علاقهمندان قرار دارد.
آیتالله حسینی بوشهری تصریح کرد: این شکل زندگی کردن برای انسانی که دریای علم و معرفت است آسان نیست بنابراین عنایت الهی بود که بعد از سیزده سال ماندن در تبریز، راه حوزه علمیه قم را در پیش گرفت و چهره ناشناخته وی اندکاندک شناخته شد. در حوزه علمیه قم آن روز مباحث فقهی و اصولی از جایگاه ویژهای برخوردار بود، کما اینکه امروزه نیز جایگاه والایی دارد، اما فلسفه در حوزه آن روز، کمفروغ بود و لازم بود شخصیتی آستین بالا بزند و با تربیت شاگردانی مستعد، که قدر استاد را به خوبی میدانستند، کار تفسیر و فلسفه را شروع کند.
وی ادامه داد: کار دیگر وی در عرصه فلسفه غیر از شاگردپروری تالیف «بدایه الحکمه» «نهایة الحکمة» و «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است که با حاشیه وزین و متین استاد شهید مطهری از کتابهایی بود که در دورانی که مارکسیستها در کشور جولان میدادند توانست به عنوان یک بیان مستدل در مقابل کسانی که در برابر اسلام صفآرایی کرده بودند، پاسخگو باشد. ایشان به این مسائل بسنده نکرد و در فصل تعطیل تابستان راه تهران را در پیش گرفت و سالیان متمادی به بیان مباحث فلسفی به دانشگاهیان آن زمان از جمله هانری کربن فرانسوی اقدام کرد. هانری کربن درباره عظمت علامه طباطبایی بیاناتی دارد که الان مجال گفتن آن نیست.
دبیر شورای عالی حوزههای علمیه تصریح کرد: باید توجه کرد که آن موقع امکانات همانند امروز نبود، اما جلسات علمی علامه طباطبایی بسیار تأثیرگذار بود و ساحتهای جدیدی را در حوزه و دانشگاه ایجاد کردند. زمانی که به هر دلیلی فلسفه در حوزه تعطیل شد و ایشان نتوانستند به تدریس فلسفه ادامه دهند حلقه درسی خاصی برای شاگردانی خاص ایجاد شد. این شخصیت هنوز ناشناخته است، چراکه حق بزرگی به گردن انقلاب دارد و افرادی همانند شهید مطهری در محضر ایشان تربیت شدند و خودشان میفرمایند مطهری کسی بود که هرچه من میگفتم هدر نمیرفت و او دریافت میکرد.
آیتالله حسینی بوشهری در پایان گفت: آمار شاگردان خصوصی ایشان حدود سی و اندی نفر است که در بین آنها تعداد محدودی برجستهتر بودند و در حوزه علمیه به عنوان چهرههای شاخص شناخته میشدند. امروز جامعه ما از وجود برخی از آنها بهرهمند است و در مباحث تفسیری و فلسفی میدرخشند. لذا این شخصیت از مصادیق بارز «عاش سعیداً و مات سعیداً» بود.
گفتوگو از محسن مسجدجامعی
انتهای پیام