به گزارش ایکنا، نشست «مطالعات اسلامپژوهی در غرب» دوشنبه 30 مرداد با سخنرانی سعید طاووسی مسرور؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی در کانون اندیشه جوان برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
جریان شرقشناسی به مثابه بازوی استعمار هنوز هم هست ولی شکل و ظاهرش قدری تغییر کرده و به ظاهر علمیتر میآید در حدی که برخی گفتهاند اگر مستشرقی گفت ماست سفید است شک کنید چون یا ماست اساسا سفید نیست یا اثبات سفیدی ماست مقدمه نفی سیاهی از زغال است. البته در کنار این فضای غالبی که مطرح کردم بنده هم معترفم افرادی در غرب کار میکنند، مثلا شیعهپژوه هستند و در این فضای غالب نیستند یعنی کارشان کار علمی است. برای اینها میشود مثالهایی زد. مثلا خانم آنه ماری شیمل کارهایش در فضای استعماری و رویکرد ضد اسلامی نیست بلکه در آثارش شیفتگی به فرهنگ اسلامی دیده میشود. اگر شما به آثار ایشان مراجعه کنید مثلا کتاب «محمد(ص) رسول خدا» گاهی میبینید ایشان به عنوان یک علاقهمند به پیامبر(ص) یا باورمند به آن حضرت دارد جواب شبهه میدهد، مثلا میگوید تعدد زوجات که درباره پیامبر(ص) میگویند و علتش را مسئله شهوت میدانند اصلا نمیتواند درست باشد. چنین افرادی که دلشیفته فرهنگ اسلامی باشند متعدد بودند.
یک نمونه دیگر از این پژوهشگران مادلونگ است که اخیرا از دنیا رفت. متاسفانه انجمن آثار و مفاخر فرهنگی میخواست مراسمی برای بزرگداشت ایشان برگزار کند همان روز که جلسه بود گروههایی جلسه را تعطیل کردند و گفتند عنوان «بزرگداشت» برای ایشان استفاده نشود. وقتی شما آثار مادلونگ را نگاه میکنید روحیه علمی را در او میبینید، حقطلبی را در او میبینید و اتفاقا ایشان تاثیرات جدی بر مطالعات اسلامی غربیان گذاشت. مثلا تا پیش از مادلونگ هر طور میخواستند با قرآن رفتار میکردند، مثلا بخشهایی از قرآن را قابل استناد میدانستند بخشهایی را غیر قابل استناد. در حالی که مادلونگ این مطلب را مطرح میکند که قرآن سند تاریخی است و حتی چینش آن موضوعیت دارد و نمیشود هر کس به میل خودش در قرآن دست ببرد.
در پژوهشهای غربی اساسا به حدیث استناد نمیکردند و رویکردهای بدبینانه به مجموعه احادیث داشتند در حالی که مادلونگ نشان میدهد حدیث مانند گزارشهای مورخین گزارش تاریخی است و قابل بررسی است و هم قابل رد است و هم قابل استناد و نباید آن را کنار بگذاریم و این کار درستی نیست.
تا اینجا گفتم فضای فعلی بینسبت با فضای قبلی نیست و هنوز نگاه ضد اسلامی و ضد شرقی وجود دارد و شاید غالب باشد اما همانطور که توضیح دادم باید بین کسانی که کار علمی و روشمند میکنند و از سر علاقه راجع به جهان اسلام کار میکنند با آن گروه تفکیک کنیم و همه را به یک چوب نرانیم.
پس ما باید در زمینه مستشرقان یک گونهشناسی و جریانشناسی انجام دهیم. مثلا پژوهشهایی که توسط مراکز رژیم صهیونیستی انجام میشود انگیزههای سوء دارد و بعضا این مسئله کاملا در آن مشهود است. مثلا ویلیام تاکر کتابی به نام «مدعیان مهدویت و هزارهگرایان» دارد که به فارسی هم ترجمه شده است. این کتاب خیلی قابل استفاده است و هر کس ادعای مهدویت کرده است مورد بررسی قرار گرفته است. وقتی کل کتاب را میخوانید در انتهایش فصلی درباره احمدی نژاد و حزب الله لبنان دارد و کل کتاب را برای همین بخش نوشته که بگوید اینها هزارهگرا و مدعیان دروغین هستند.
جریانشناسی و گونهشناسی کار لازمی است چون در پژوهشهای مربوط به رژیم صهیونیستی چنین فضایی را شاهد هستیم ولی بعضا میبینیم پژوهشگرهای مستقلی هم هستند که وابسته به جای خاصی نیستند. یکی از مسائلی که باید رویش کار شود و در گونهشناسی لحاظ شود مسلمانان و شیعیانی هستند که در فضای غرب کار میکنند.
من یکجا گفتم خطری که قلم محمدعلی امیرمعزی دارد دیگران ندارند چون ایشان به عنوان یک شیعه در غرب شناخته میشود و میگویند این تصویری است که یک پژوهشگر شیعی از تشیع میدهد. همین امیرمعزی با ایتان کلبرگ کتاب «التحریف و القرائات» را تصحیح و تحقیق میکنند و انتشارات بریل آن را منتشر میکند. این کتاب در اثبات تحریف قرآن توسط یکی از غلات بصره نوشته شده و تمام روایات که در زمینه تحریف قرآن داریم یکسومش از همین کتاب است. بعد آقای امیرمعزی این کتاب را منتشر میکنند به عنوان اینکه ما آثار شیعیان متقدم را منتشر کردیم در حالی که شیخ صدوق در قرن چهارم میگوید از اعتقادات ما عدم تحریف قرآن است. به این صورت انگاره تحریف قرآن به عنوان باور شیعی در فضای آکادمیک غرب غالب میشود. بنابراین جا دارد روی این افراد هم حساس شویم.
متاسفانه رویکرد ما به مطالعات غربیان انفعالی است و تا زمانی که شری برای ما درست نکرده دنبالش نیستیم و بعد که برایمان مسئله ایجاد میکند سعی میکنیم جوابی آماده کنیم. ما در این عرصه خیلی کار داریم. خوب است رسالههای دکتری را در این فضا بیاورند. آنها ما را به چالش کشیدند و ما خیلی پوستمان کلفت است که عین خیالمان نیست. ضمن اینکه پژوهشهایشان خیلی متنوع و در عرصههای مختلف است. به عنوان مثال، در مطالعات قرآنی طرف یک نسخه قرآن را پیدا کرده دو کلمه آن پاک شده دو کلمه دیگر نوشته شده. بعد به استناد همین یک صفحه مدعی میشود این تحریف است و از همین یک صفحه، صد صفحه مطلب درمیآورد. اصلا این پژوهشها دیده نمیشوند تا پاسخ داده شوند ولی اثرشان را میگذارند.
جالب است خیلی از این شبهات و حرفهایی که در میان ما مطرح است در غرب رد شده ولی ما هنوز سرگرم ادعاهای پنجاه سال پیش آنها هستیم چون خیلی از فضای مطالعات روز دنیا عقبتر هستیم و ترکشهای آن به ما میرسد و تا بخواهیم جواب دهیم مطلب جدیدی به ما عرضه میکنند. آنها دارند در مورد همه چیز ما کار میکنند ولی ما غافلیم در صورتی که اگر ما خودمان را روایت نکنیم آنها ما را با رویکرد خودشان روایت میکنند. در یک کلام از نظر گستره مطالعات اسلامی در غرب با میدان وسیعی روبرو هستیم و باید کار کنیم.
انتهای پیام