به گزارش ایکنا، محمدرضا جلالی، پژوهشگر، نویسنده و استاد دانشگاه امام خمینی، 30 اردیبهشت در نشست «وضعیتشناسی و آیندهپژوهی تصوف در ایران» گفت: تصوف ریشه در اسلام دارد و تاریخ آن برآمده از تحولات عرفان و تصوف در خود اسلام است. تصوف این ویژگی را داشته است که بتواند با ادیان و نحلهها و مکاتب دیگر ارتباط برقرار کند، زیرا منعی برای برقراری ارتباط در تفکر صوفیانه وجود ندارد و همین امر فهم گسترده حقیقت را برای متصوفه ایجاد میکند و سبب میشود که پیروان آن حضور در سطح جهانی را وظیفه خود بدانند. در تمام گستره جغرافیای فرهنگی ایران ردپای تصوف دیده میشود و توانسته است از طریق ایران با مرزهای بیرون از کشور ارتباط برقرار کند. به تعبیر شهید مطهری، ورود اسلام به شبهقاره هند عمدتاً از طریق تصوف صورت گرفت. ایشان در خدمات متقابل اسلام و ایران آورده است که اگر این طریقتها نبودند، اسلام وارد شبهقاره نمیشد و اگر میشد به این گستردگی نبود.
جلالی بیان کرد: وقتی به تاریخ اسلام نگاه کنیم، تصوف با شیعه ارتباط نزدیکتری داشت و این ارتباط تا قرون چهارم و پنجم وسیع بود و در بین فقهای پیشین دیدگاههایی داریم که برخی از فقها، بهرهبرداری ساکنان خانقاه از سهم امام را امکانپذیر دانستهاند و تفاسیری از قرآن کریم که در این سدهها نوشته شد، به خصوص تفسیر ابوالفتوح رازی به اقوال عرفا آمیخته است و گاهی صددرصد جنبه عرفانی به خود گرفته است. هر وقت تفسیر جنبه تأویلی به خود گرفته، بیشتر نشئت گرفته از واژگان عرفانی و با تکیه بر فهم عرفانی بوده است. هیچ جایی در جهان اسلام به لحاظ شکلگیری موسیقیهای محلی و مقامی به اندازه ایران متنوع و پربار نیست و تنوع الحان ریشه در فهم تأویلگرایانه عرفانی دارد که انسان را مشتاق هستی میکند و قدرت فهم انسان از هستی را به بالاترین سطح فهم میرساند.
این استاد دانشگاه اظهار کرد: بنابراین طریقتهای موجود در ایران از این سابقه برخوردار هستند و یکروزه پدید نیامدهاند؛ اغراض آنها هم برای سایر نحلهها روشن بوده از خاکساریه و ذهبیه گرفته تا نعمتاللهیه و نقشبندیه و... در ترویج تشیع اثرگذار بوده و حائلی در برابر نفوذ قدرتها و اثرگذاری آنها بر فرهنگ شیعه بودهاند. بدین ترتیب در قرون مختلف نوعی ملایمت بین شیعه و تصوف وجود داشت. البته چنین نبود که گرفتار انحراف و چالشهایی نباشند؛ گاهی چنان منحرف شده است که برخی صوفیان احکام الهی و احکام فقهی را زیر سؤال بردهاند و حلال و حرام را نادیده گرفتهاند و این سبب شده است تا داوری علما درباره آنها تغییر کند و برخی مواقع با قدرتهای زمان خود وارد چالش شوند، به خصوص اینکه فقهای اهل سنت عمدتاً به قدرتها وابسته بودند و برخورد تندی با اهل تصوف داشتند.
جلالی اظهار کرد: از دوره صفویه، که به قدرت رسیدنشان در سایه حمایت برخی از گروههای تصوف بود، از آنها حمایت شد. البته برخی فقها در برابر صوفیان افراطی ایستادند. برخی بزرگان مانند محقق کرکی و کسانی که نوعی اخباریگری نوین را در ایران بنا نهادند، گرفتار تضاد بیشتر با تصوف شدند و در نهایت این دو گروه از هم فاصله گرفتند و حوزههای علمیه شیعه هم به تدریج به این فکر افتادند که برخی مناسک اهل طریقت و تصوف را مورد نقد قرار دهند. بنده به برخی کشورها سفر کردهام و دیدهام که شیخ طریقت آنها حضور ندارد و تلآویو از آنها برای دیدن آثار آنجا دعوت کرده است، یعنی به سراغ این شخصیتها میروند تا از موقعیت اجتماعی و سیاسی آنها سوء استفاده کنند.
این پژوهشگر ادامه داد: یکی از شاگردان ملاحسین قلی همدانی در عراق، نهضت شیعی عراقی را در برابر نفوذ اجنبیها مدیریت کرد و صدهزار نیرو در برابر انگلیس تجهیز کرد و همین مسئله از پیشدرآمدهای ایجاد انقلاب بوده است، زیرا جریان فکری که به ملاقلی مربوط بودند، از دو طریق به امام انتقال یافت که یکی از طرف مرحوم شاهآبادی و دیگری از طریق مرحوم ملکی تبریزی بود و امام از این دو طریق مسائل سیاسی توأم با عرفان شیعی را فراگرفتند و اگر بخواهیم ریشه انقلاب را از بعد عرفانی تحلیل کنیم، باید اندیشههای سیاسی آیتالله محمدعلی شاهآبادی را ملاحظه کنیم. ایشان یک سیاستمدار حرفهای بود و ضدیت جدی با حاکم دوره خود داشت و امام هم از جوانترین و جدیترین شاگردان ایشان بود و عمدتاً عرفان نظری را از این استاد گرفت.
این پژوهشگر گفت: 70 درصد جمعیت جهان اسلام تحت تأثیر جریانات تصوفی هستند و اگر تخالفی در جهان اهل سنت با انقلاب نمیبینیم، عمدتاً متأثر از مواضع همین افراد صوفی و رهبران آنهاست و گرنه سلفیها و افراطیون از ابتدای انقلاب با انقلاب مخالف بودند. با توجه به اینکه ریشه انقلاب از جهات عدیده به عرفان و طریقت برمیگردد و امام پدیدآورنده این انقلاب بود، توقع داشتند که بیشتر مورد حمایت انقلاب قرار بگیرند و گاهی گلایه میکنند که ما وقتی برخی افراد را به ایران میفرستیم، توجه چندانی به آنها نمیشود و ما از این ابزار نیرومند استفاده نکردهایم، در حالی که میتوانند از مؤلفههای قدرت ما باشند و راههای توجیه ارتباط با فرهنگهای دیگر را برای ما فراهم کنند. وقتی در بوشهر به سراغ یکی از خاندانهای بزرگ سادات رفتیم که اهل طریقت بودند، معلوم شد که بزرگترین پایگاه در برابر سلفیت و وهابیت بودهاند؛ یعنی هرجا جریانات عرفانی قوی وجود داشته است وهابیت هم حضور دارد، چنانکه اسرائیل هم فعال شده است.
جلالی تصریح کرد: برخی کتب در این زمینه نوشته شده است و بسیاری از مواردی را که میتواند عامل قدرت تشیع باشد و ارتباط تصوف و تشیع را تقویت کند، انکار و نفی کردهاند و طوری نوشته شدهاند که گویی اهل طریقت هیچ ارتباط و اشتراکی با تشیع نداشتهاند، در حالی که سلسله نقشبندیه بر اساس میراث کهنی که از آنها باقی مانده است به اهل بیت(ع) و مخصوصاً به امام صادق(ع) و امام رضا(ع) و حتی امام علی(ع) ارادت خاص داشتهاند و میراث ارزشمندی محسوب میشوند که مورد بیتوجهی قرار گرفته است.
انتهای پیام