به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم شب گذشته 29 مهرماه با محوریت سوره بیّنه در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
«لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ؛ كافران اهل كتاب و مشركان دستبردار نبودند تا دليلى آشكار بر ايشان آيد»
این سوره با سه نام شناخته میشود: سوره بیّنه، سوره قیّمه، سوره لم یکن. بینه گفته میشود چون انتهای آیه نخستین این سوره کلمه بینه است. قیمه نامیده میشود چون واژهای از واژگان این سوره است. سوره لم یکن گفته شده چون کلمه آغازین سوره لم یکن است. این سوره از سور مدنی است و بعد از هجرت بر پیامبر(ص) نازل شده است.
از پیامبر(ص) روایت شده است هر کس این سوره را بخواند در عالم قیامت با خیر البریه خواهد بود. از امام باقر(ع) هم نقل شده هر کس سوره لم یکن را قرائت کن از شرک دور میشود و در دین پیامبر(ص) وارد میشود و خدا او را در قیامت مومن مبعوث میکند و با حساب آسانی در قیامت مورد حساب و کتاب قرار میگیرد.
در این آیه یک درونمتن و زیرمتن داریم که آیه بر اساس آن فهم میشود و یک لایه بیرونی دارد که آیه بر اساس آن تفسیر میشود. لایه درونی آن این است که اساسا سعادت و هدایت انسانها در آفرینش و خلقت الهی جز از مسیر آشنایی با حضرت رب تامین نمیشود. متصور نیست راهی برای سعادت و نیکبختی انسان وجود داشته باشد جز از جادهای که پیامبران الهی پیش روی انسانها ترسیم کردند. راهی که از سوی خداوند و وحی طراحی شده است. آداب و راهها را خدا تعیین کرده است. سعادت و نیکبختی انسان منحصر در این مسیر است. این مسیر با اتمام حجت بر انسان محقق میشود. باید براهین به شکل روشن به انسان برسد تا با تکیه بر آن از هرچه خلاف حقیقت است دست بردارد، این یک قانون کلی است که از آغاز خلقت بوده است. پس جدایی انسان از شرک و پیوستن به فضیلت دست نمیدهد مگر با آمدن حجتهای الهی. این لایه زیرین این سوره مبارکه است.
لایه برونی و رویینی که بر اساس آن آیه تفسیر میشود این است که چه اهل کتابی که نسبت به رسالت پیامبر(ص) غیر مومن و ناباور هستند و چه مشرکان غیر اهل کتاب، از کفر و شرک دست برنمیدارند تا اینکه برای آنها بینه بیاید. بینه چیست؟ بینه چیزی است که روشنگری میکند، شفافسازی میکند. در نظام حقوقی اسلام یکی از مبانی قضاوت، قضات بینه یعنی شهادت است. پس بینه یعنی آنچه حق را روشن کند.
جمع مطلب این شد که خداوند میفرماید ادعای کافران و اهل کتاب این است ما تا زمانی که حجت و دلیل برایمان نیاید ایمان نمیآوریم. باید دلیل روشن بیاید تا بپذیریم وحی و پیامبری آمده است یا نه. برای اینکه از کفر دست بشوییم نیاز به بینه داریم. این حق مسلم هر انسانی است و مقبول است.
خداوند در ادامه میفرماید: «رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً». عالیترین بینه وجود پیامبران الهی است. این پیامبران صحفی را برای مردم تلاوت میکند. بینهای که میتوان موجب دست کشیدن از کفر و شرک باشد پیامبری است که از جانب خدا میآید. در این آیه هم مراد از رسول، پیامبر(ص) است. این پیامبر چه چیزی را به انسانها عرضه میکند و به عنوان محتوای تعالیم خودش معرفی میکند؟ «يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً». در اینجا فعل «یتلو» آمده است. در مورد قرآن دو تعبیر ذکر شده است: یکی «قرائت» است و دیگری «تلاوت» است. قرائت و تلاوت هر دو به معنای خواندن است، ولی نه لزوما خواندن از روی متن. وقتی کسی تلاوت و قرائت میکند مطلب را تولید نمیکند. پیامبر(ص) هم تلاوت و قرائت قرآن میکند یعنی آیات قرآن را در نفسش ایجاد نمیکند تا بعد برای مردم بخواند. این نشان میدهد قرآن دستاورد و کلام خود پیامبر(ص) نیست بلکه ایشان قرآن را دریافت کرده است و آن را برای مردم میخواند.
درباره تفاوت قرائت و تلاوت هم باید عرض کنم قرائت هر نوع خواندن است ولی تلاوت خواندنی است که قطع نمیشود. تلاوت خواندنی است که به دنبال آن مسئولیت و پیگیری میآید. به همین خاطر در باب قرآن تلاوت از قرائت ارزش بیشتری دارد. آیه بعدی میفرماید: «فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ». در این صحیفههایی که پیامبر(ص) برای مردم میخواند کتب قیمه است. کلمه قیمه از ماده قوام میآید. یعنی مجموعه صحف که پیامبر(ص) میخواند که خلاصه تمام کتابهای آسمانی است استوار و ماندگار و پایدار است.
مشرکان ادعا داشتند اگر حجت برایشان بیاید از کفرشان دست برمیدارند اما آیه میفرماید: «وَمَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَةُ؛ و اهل كتاب دستخوش پراكندگى نشدند مگر پس از آنكه برهان آشكار براى آنان آمد». قرآن در این بیان میفرماید مگر این رسولی که آمد و صحیفه الهی را برای مردم خواند از آنها چه خواستهای داشت که نپذیرفتند؟ خواسته او عبادت خداوند بود: «وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ وَذَلِكَ دِينُ الْقَيِّمَةِ؛ و فرمان نيافته بودند جز اينكه خدا را بپرستند و در حالى كه به توحيد گراييده اند دين [خود] را براى او خالص گردانند و نماز برپا دارند و زكات بدهند و دين [ثابت و] پايدار همين است». اساسا ارزش وجودی انسان هنگامی است که با مبدا آفرینش متصل میشود. تا زمانی که با مبدا مرتبط نباشد ارزشی ندارد. اگر انسان به ذات حق متصل نشود آن موجودی که باید بشود نمیشود.
انتهای پیام