به گزارش ایکنا، محمدصادق امینی، کارشناس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای ایکنا با تحلیل حمله تروریستی به مدرسه سیدالشهداء کابل نوشت: در روایات وارده خواندهایم که قرائت سوره نور به زنان سفارش شده، و یا از خواندن سوره یوسف نهی شدهاند.
از سویی، از جمله پیامهای سوره نور، حفظ عفاف و پاکدامنی زنان است که در آیات مختلف بدان تأکید شده است. موضوعاتی مانند اِفک (ماجرای تهمتِ فحشازدن گروهی از مردم به یکی از مسلمانان در صدر اسلام)، پرهیز از اشاعه فحشا و گناه در جامعه، حجاب، ازدواج، احکام زنان، حد زنا و غیره در سوره نور که با اندرز همراه است جملگی از اهمیت و ضرورت حفظ عفاف زن حکایت دارد.
همچنین روایاتی را که خواندن سوره یوسف برای زنان را به دلیل احتمال بدفهمی و گمراهی منع میکند، میتوان در راستای اهمیت حفظ پاکدامنیشان دانست؛ و یا دیده شده روایاتی که عدم علمآموزی زنان را توصیه میکند، مانند منع زنان از یادگیری خط و نیز در معرض قرار ندادنشان و محدود کردنشان به یادگیری ریسندگی.
آری، چنین روایاتی نقل شده و مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است؛ اما موضوع اصلی این نوشتار بررسی این دسته از روایات نیست که آن را روایتشناسان میدانند. موضوع اصلی این است که هر بار به بهانه عمل جنایتکارانه افراطیون مدعی اسلام در نقطهای از جهان ـ این بار کشتار دختران دانشآموز افغانستان ـ نگاههایی را متوجه دو جامعه اسلامی متفاوت میکند. نخست جامعهای که چنین روایات و آموزههای مذهبی در آن دستاویز جنایات و عمل نامعقول قرار نمیگیرد و برای مردودبودن بینش افراطیگری اهمیت قائل است. دوم جامعه نابکاری که با برداشت ناصواب خود از روایات، به اینگونه جنایات ددمنشانه و غیرانسانی فرمان میدهد و یا بر آن صحه میگذارد.
محمد صادق امینی، نگارنده مطلب
اما، بدیهی است که هر روایت صحیحی، شأن نزول خود را دارد و میبایست آن را در ظرف تاریخی و فرهنگی زمان خود دید و نگاهی تاریخمندانه نیاز دارد تا تجزیه و تحلیل شود. تطبیق روایات با شرایط عصر مدرن و روزگاری که هر بیان و یا رخدادی را سوژه تولید فکر دیگری میکند بحثی است در حوزه متخصصان روایت؛ اما برخی روشنفکران و نواندیشان مسلمان روزگار ما چنانند که گویی فهم گذشته و استفاده از آن برای آینده فاقد اهمیت است.
در این باره دانشمندان اسلامی به قدر کفایت گفتهاند و عنصر زمان و مکان را در بحث روایات مطرح کرده و راه حل فهم آموزههای دیروز را با نگاه امروزین نشان دادهاند. حال، ما این نکته و نکتههای پیشین را مقدمه میگیریم و میپرسیم که آیا دانشآموزان دختر شیعه مظلوم در افغانستان، قربانی عمل افراطیونی شدهاند که براساس فهم شان از روایات درباره زنان، دشمن درس و کلاس و مدرسه هستند!؟ و یا میپرسیم اگر این کشتار اخیر، کار افراطگرایان باشد که هست، آیا با آموزههای اصیل اسلامی سازگار است؟، که صد البته نه، بلکه باید آن را نتیجه همان افراط، تحجر مذهبی و فهم ناقص و ظاهرگرایانه از قرآن کریم و روایات دانست. به یقین در این خصوص توجیهی کمتر از این نمیتواند داشت. البته جامعه ما به خوبی میداند که یک اسلام ساختگی _نه برآمده از روح قرآن کریم_ دست به چنین جنایتی زده است. این همان داعش، بوکوحرام و القاعده است که فجایع میآفریند و شیعه را که راه و رسم علم و معرفت را جایگزین خونریزی میکند هدف خود قرار داده است.
این حاصل همان توطئه و پیوند شوم نظام سرمایهداری و صهیونیسم در عصر جدید است که اینک در لباس مذهب ظاهر شده تا به ما مسلمانان نشان دهد که این دنیا هم همان دنیایی است که رسول الله(ص) و امام علی(ع) و فرزندانش گرفتار آن بودند؛ همان پیامبر و امامانی که تا وقتی با توطئه و تطمیع و خطر از دست رفتن دین خدا مواجه نمیشدند دست به شمشیر نمیبردند و دفاع از آیین و راه و رسم قرآن حکیم هدفشان بود و بر سر آن با هیچ کس معامله نمیکردند.
تاریخ گواه است که امامان شیعه نمیخواستند با دشمن نادان بجنگند و آنگاه که مظلوم واقع میشدند و شرایط جنگ آماده نبود، نمیجنگیدند، و شاید بتوان گفت چنین شرایطی فرصتی فراهم کرد تا امامان شیعه به شکافتن علوم بپردازند و میراث اعتقادی و تمدنی ابدی را به جای گذارند و امروز همان دشمنان نادان با شمایلی نو، قلب شیعیان تنها و مظلوم را با تیر جهل میشکافند تا شیعه از دایره علم دور بماند و نتواند تومار جهل و خدایگان ثروت و قدرت و جاه طلب را در هم بپیچد.
دشمن بداند اگر چه شیعه راستین هنوز هم مظلوم است، اما سلاحش را بر زمین نمیگذارد... سلاح علم را.
انتهای پیام