اکثر مستشرقان اهداف نبی اکرم(ص) را از جنگ های صدر اسلام و غزوات در راستای اهداف مادی تبیین کردهاند و سلطه سیاسی و اقتصادی به منظور توسعه اسلام را غایت منظور نبی اکرم(ص) میدانستهاند. غافل از اینکه دستور به جهاد به عنوان امری قرآنی به سه منظور صادر میشده است؛ نخست، تقویت نیروهای نظامی و امکانات جنگی به منظور دفاع از کیان اسلام؛ دوم، مقید بودن در جهاد با کفار معاند و حربی و سوم، وجوب همزیستی با اهل کتاب و مشرکان غیرمعاند.
به طور کلی، مستشرقان هدف جنگهای پیامبر را در پنج مورد خلاصه میدیدند که یکی از آن نجات مسلمانان از فقر و تنگدستی بوده است. به عنوان مثال ویلیام مونتگومری وات، پیروزیهای سریع مسلمانان را نه به دلیل اسلام که به دلیل دستیابی به غنایم جنگی میداند. وی این گونه عملیات نظامی را در میان اعراب از فرهنگ عام و رایج میدانسته است. دلیل دومی که مستشرقین برای غزوات صدر اسلام و مسلمانان بیان میکند، اشباع روحیه جنگ طلبی مسلمانان است که حاصل همانندانگاری اعراب جاهلی سابق و مسلمانان است. آنها دستور جهاد پیامبر(ص) را پاسخی به روحیه ستیزهگری اعراب میدانند.
مؤلف فصل تاریخ اسلام کمبریج، غزوه و مغازی را برای اعراب نوعی ورزش میداند که پیشه مردم چادرنشین بوده است. دلیل سوم در نظر برخی از مستشرقین این بوده که اسلام اساساً دین خشونت است و به همین دلیل برای سرکوب پیروان ادیان دیگر و گسترش اسلام، به جهاد میپرداختهاند. در نظر آنها، چون اسلام دایره خود را جهانی میبیند، در نتیجه برای گسترش امر قدسی خود از حرب و جهاد بهره میگیرد. در تصور آنها جهاد علیه هر غیرمسلمانی بی هیچ دلیل صورت میگیرد تا آنها منقاد دین اسلام شوند. انتقامگیری و تسویه حسابهای قومی و قبیلهای از دیگر مواردی بود که به عنوان دلیل چهارم بر جهاد و غزوات برشمرده میشد. به زعم آنها وقتی که مسلمانان از مکه رانده شده بودند، به موقع بازگشت به این شهر، از آن جا که تدوین یک توافق نامه صلح غیرممکن مینمود، راهی به جز جهاد باقی نمیماند. دلیل پنجمی که مستشرقین برای جهاد برشمردهاند، دفاع از مسلمانان بود. در این نوع از دلیل آوری، حضرت محمد(ص) با حضرت موسی(ع) مقایسه شده است که وی نیز برای نجات قومش مجبور بوده که دست به خشونت بزند. در این نگاه، پیامبر(ص) با رویکرد خشن به مردم نزدیک نمیشده و تنها برای حفظ و نجات مسلمین دست به نزاع و جهاد بر میداشته است.
ارزیابی دیدگاه مستشرقان از منظر قرآن
خاورشناسان همه جنگهای زمان صدر اسلام را از جنس جنگهایی می دانستند که هجومی بودهاند و انگیزههای شخصی از این مسیر محقق میشده است. اما چیزی که در واقع دارای اهمیت است، این است که این اظهارات با آن چه که در قرآن آمده است و به عنوان نقشه راه تمامی مسلمین نیز بوده است، همخوانی ندارد.
یک اصل قرآنی این است که جهاد اساسا ابزاری دفاعی است و از نظر قرآن، هدف همه جنگهای اوایل ظهور اسلام، حفظ کیان مسلمین در برابر مشرکین بوده است. دفاع از امور ضروری و فطری بشر است و اسلام برای دفاع دلیلی جز این بیان نکرده است. در واقع جهاد به عنوان دفاعی مشروع مطرح نشده بود، مراکز عبادت و بندگی از بین میرفت.
اسلام دینی مسالمتآمیز است که همیشه به رعایت حق و باطل توصیه کرده است و چنین دینی به هیچ وجه ظلم را توصیه نمیکند و این در حالی است که ظلمپذیری را برای هیچ شخصی از اشخاص جهان نمیپذیرد. جنگ به قصد دفاع نه تنها در اسلام، بلکه در هیچ یک از ادیان و مسالک بشری امری مذموم نیست و برعکس بر آن توصیه نیز میشود.
دلایل قرآنی در دفاعی بودن جهاد
دلایل متعددی را از قرآن میتوان ارائه کرد که جنگهایی که در صدر اسلام رخ می داده، ماهیتی دفاعی داشته است. به عنوان مثال، این آیه از قرآن «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ؛ و هرچه در توان دارید، از نیرو و اسبهاى آماده بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان و [دشمنان] دیگرى را جز ایشان که شما نمیشناسیدشان و خدا آنان را میشناسد، بترسانید و هرچیزى در راه خدا خرج کنید، پاداشش به خود شما بازگردانیده میشود و بر شما ستم نخواهد رفت»(انفال/۶۰) تقویت قوا برای جنگ را محدود به حدود خاصی کرده است.
در این آیه، هدف از تجهیز سپاه چیزی جز آمادهسازی برای ترسانیدن دشمنان خدا نیست، تا آنان طمع به جان و مال مسلمین پیدا نکنند. به تبیین این آیه، به هیچ وجه نمیتوان اهداف مالی و اقتصادی و سیاسی برای جنگ برگزید.
محدودیت جنگ با مقاتلان از موارد دیگری است که به استناد آیات قرآن میتوان از دستورات جهادی دریافت کرد. در آین آیه آمده «وَقَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛ و در راه خدا با کسانى که با شما میجنگند، بجنگید، ولى از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد»(بقره/190). این آیه نیز به صراحت خروج از حد دفاع را تجاوزکاری و مذموم برمیشمارد.
فهم اینکه طبق این آیه شریفه، خروج از حد اعتدال به هیچ وجه پذیرفته نیست، دشوار نیست و اسلام جنگی که از اعتدال خارج باشد را تجاوز میداند، حتی اگر در طرف مقابل مسلمانان، مشرکین قرار داشته باشند. این خود از مسائلی است که به لحاظ کیفی مفهوم و هدف جنگ را در اسلام نسبت به همه جنگهای دیگر متفاوت میداند.
از دیگر دلایل دفاعی بودن جنگ در اسلام، وجوب زندگی مسالمتآمیز در کنار اهل کتاب و افراد غیرمعاند است که در قرآن آمده «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ [اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند، باز نمیدارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست میدارد»(ممتحنه/8).
از این آیه چنین بر میآید که افراد میتوانند بر عقیده خود باشند و در عین این که بر مشیی هستند که در اسلام کفر و شرک نامیده میشود، اگر با مسلمانان به قتال برنخیزند، به استناد همین آیه با آنها میتوان به محبت رفتار کرد و در کنار آنها به زندگی پرداخت و هرگونه عملی که خلاف این باشد، مصداق تعدی و ظلم است.