به گزارش ایکنا از مازندران، نمایش دانشجویی «رستاخیز» با محوریت مفاهیم والای حیات، ایستادگی و تولد دوباره، به یاد و نام شهید والامقام «محمدرضا ذاکریان»، به همت کانون تئاتر ایماژِ معاونت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی بابل و با همکاری بسیج دانشجویی، دوشنبه، هشتم دیماه در سالن شهید شجاعیان این دانشگاه به روی صحنه رفت. این اجرا با استقبال پرشور دانشجویان، دانشگاهیان و خانواده معزز شهید همراه شد و صحنه تئاتر را به محفلی برای ادای دین به مقام والای شهادت بدل کرد.
این اثر نمایشی با نگاهی عمیق، انسانی و سرشار از احساس، کوشیده است روایتی متفاوت از مفهوم شهادت ارائه دهد؛ روایتی که صرفاً به لحظه فداکاری ختم نمیشود، بلکه به لایههای پنهانتر آن چون آمادگی روحی، ایمان قلبی، انتخاب آگاهانه و صبر عاشقانه خانوادهای میپردازد که در آستانه تقدیم عزیزترین سرمایه زندگی خود در راه حق قرار گرفتهاند.
در این نمایش دانشجویی، شایان حسنجانزاده، اسما میرحسینی، انیس سعیدیانی، روجا فیروزی، امیر براری پاریجانی، پوریا زارع، محمدرضا قربانزاده و مونس سعیدیانی با ایفای نقشهایی باورپذیر و اثرگذار، بار عاطفی روایت را بر دوش کشیدند و لحظاتی ناب و تأملبرانگیز را برای مخاطبان رقم زدند.
همچنین امیرمحمد براری، آیدا وانوایی و محمدرضا قربانزاده بهعنوان دستیاران نورپردازی و امیر براری پاریجانی و اسما میرحسینی در بخش طراحی پوستر و تیزر، با تلاشهای هنرمندانه خود در شکلگیری فضای بصری و معنوی نمایش نقشآفرینی کردند.
داستان نمایش «رستاخیز» به روزهای پیش از شهادت محمدرضا ذاکریان بازمیگردد؛ پزشکی مؤمن، متعهد و دغدغهمند که در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه، گویی الهامی درونی از سرنوشت قریبالوقوع خود دارد. او بارها و به شیوهای آرام و تأملبرانگیز، این احساس درونی را با اعضای خانوادهاش در میان میگذارد؛ سخنانی که نه از سر اضطراب، بلکه برخاسته از یقین، آمادگی و تسلیم آگاهانه در برابر مشیت الهی است.
نمایش، زندگی ساده اما سرشار از معنا و ایمان این شهید را در کنار همسر فداکارش و دو دختر خردسال خود یکی شش ساله و دیگری تنها شش ماهه به تصویر میکشد. روایت، مخاطب را به قلب یک خانه میبرد؛ خانهای که در آن عشق پدرانه، مسئولیت خانوادگی و تعهد اجتماعی در هم تنیده شده و تصمیم برای رفتن، نه یک گسست، بلکه ادامهای از همان مسیر خدمت و انساندوستی است.
«رستاخیز» با تمرکز بر گفتوگوها، سکوتها و لحظات وداع نانوشته، پیوند عمیق میان عشق خانوادگی و ایمان الهی را به شکلی تکاندهنده به نمایش میگذارد؛ جایی که اشک، صبر و رضایت در کنار هم معنا مییابند و مفهوم شهادت، نه بهعنوان پایان زندگی، بلکه بهمثابه تولدی دوباره و رستاخیزی جاودانه بازخوانی میشود. این روایت، همزمان اشک را بر دیدگان مخاطب مینشاند و او را به تأملی عمیق درباره معنای ایثار، انتخاب و مسئولیت انسانی فرامیخواند.
بهرهگیری از نغمههای بومی مازندرانی، استفاده از گهواره سنتی مازندرانی و اجرای لالایی محلی، از نقاط قوت نمایش بهشمار میرفت؛ عناصری که ضمن تقویت هویت بومی اثر، بار احساسی و مادرانه روایت را دوچندان کرده و ارتباط عاطفی مخاطب با داستان را عمیقتر کرد.
آغاز نمایش با اجرای موسیقی زنده و ملایم توسط نوازندگان دانشجو همراه بود؛ نوایی که از همان لحظات نخست، فضای سالن را آکنده از حزن، معنویت و حالوهوای شهادت کرد و دلها را برای همراهی با روایت آماده کرد.
پس از تابیدن نور در سالن صحنهای نمادین از بازی شطرنج، تمهیدی معناگرا که از همان ابتدا، مخاطب را به تفکر درباره مفهوم انتخاب و سرنوشت دعوت میکند. شطرنج در این اجرا نمادی از زندگی و تصمیمگیری آگاهانه است؛ جایی که هر حرکت، حاصل اندیشه و پیشبینی است و مسیر آینده را رقم میزند.
این نشانهپردازی، در پیوند با شخصیت اصلی نمایش، بر این معنا تأکید دارد که آینده انسان نتیجه انتخابهای سنجیده و مسئولانه اوست. نمایش با این آغاز نمادین، نشان میدهد که پیروزی واقعی در زندگی حتی در مسیر شهادت حاصل درست اندیشیدن و درست انتخاب کردن است، نه صرفاً نتیجه تصادف یا اجبار.
بهرهگیری از شیوه «پرده سینما» نیز از ویژگیهای شاخص این اجرا بود؛ بهگونهای که تصاویری مستند از وقایع جنگ ۱۲ روزه، تشییع پیکر مطهر شهید ذاکریان، همسر و فرزندان مظلومش و همچنین سخنان پدر، مادر و برادر شهید، در میان صحنههای نمایشی جان گرفت و پیوندی تأثیرگذار میان واقعیت تلخ و روایت هنری برقرار کرد.
هرچند محدودیتهای فنی سالن، بهویژه در زمینه تجهیزات نور و زمانبر بودن تعویض برخی صحنهها، در مقاطعی روند اجرا را کند کرد، اما عمق محتوا، صداقت بازیها و اتصال مستقیم داستان به واقعهای واقعی و جانسوز، مانع از کاهش تأثیرگذاری اثر شد و واکنشهای عاطفی و همدلانه حاضران، گواه این مدعا بود.
اجرای این نمایش با حضور پدر و مادر شهید ذاکریان و برادر وی از دانشجویان رشته پزشکی همراه شد؛ حضوری که به اجرا رنگ و بویی خاص بخشید و بار احساسی و معنوی آن را دوچندان کرد.
در پایان، والدین شهید با کلامی آمیخته به صبر، ایمان و افتخار، به بیان ویژگیهای اخلاقی و سیره زندگی فرزند شهیدشان پرداختند و مراسم با اهدای لوح سپاس و دستهگل به خانواده معظم شهید، با حضور معاونت فرهنگی و مدیریت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی بابل، به کار خود پایان داد.