به گزارش خبرنگار ایکنا، هماندیشی «تمدنپژوهشی به مثابه دیسیپلین میاندار در علوم انسانی» امروز چهارشنبه 15 آذرماه از سوی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
شریف لکزایی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، در این نشست با موضوع «وجوه تمدنی اندیشه امام موسی صدر» سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید:
شاید در نگاه اول چنین به نظر بیاید که امام موسی صدر؛ در لبنانی که وضعیت اقتصادی بدی داشته و شیعیان هم قشر محروم آن جامعه بودهاند چگونه توانسته نسبت به تمدنسازی اقدام کند؟ ایشان بحثهای متفاوت و زیادی در باب تمدن ارائه دادهاند که همه اینها را میتوان در قالب یک نظریه تمدنی ارائه داد و یک بخش از مباحث ایشان در کاری که خودم انجام دادهام، ربط تمدن به فلسفه است. امام موسی صدر این بحث را به صورت مفصل طرح کرده و مخصوصا راجع به ارتباط فلسفه اسلامی و یونانی و همچنین ربط فلسفه با تمدن بحث کردهاند. وی میگوید فلسفه به ایجاد نظم و انسجام اجتماعی کمک زیادی میکند.
ایشان اراده انسان را در پیدایش تمدن مؤثر میداند و در اینجا هم نگاه فلسفی وی اهمیت پیدا میکند. البته امام موسی صدر؛ از منظری سوم هم میگوید باید به سمت ایجاد و خلق فلسفه اسلام هم حرکت کنیم. وی میگوید این فلسفه اسلام را باید از دل قرآن بیرون بیاوریم. البته بنده معتقدم اگر از قرآن هم فلسفهای را استخراج کنیم همان فلسفه اسلامی و فلسفه مسلمانان است نه فلسفه اسلام.
امام موسی صدر فرمودند اسلام قرآنی، اسلام تمدنی است و در گذشته منجر به ایجاد تمدنهایی شده و در آینده هم میتواند چنین اتفاقاتی را رقم بزند. بحث دیگری که وی مطرح میکند دیگریِ تمدن اسلامی و خصوصیات تمدن مورد نظر خودشان است. دیگریِ تمدن مورد نظر امام موسی صدر، تمدن غربی است که ایشان نسبت به آن دیدگاه انتقادی دارند. این تمدن، مادی، غیراخلاقی و غیردینی است و باعث شده از درون آن استعمار، دو جنگ جهانی اول و دوم و بسیاری از ناهنجاریهای دیگر ایجاد شود. خود ایشان به لحاظ عملی درگیر پدیدهای به نام اسرائیل هستند. امام موسی صدر در لبنانِ چند فرهنگی و چند مذهبی، در مواجهه با موجودیتی به نام اسرائیل قرار میگیرد و اقداماتی انجام میدهد که بخشی از این اقدامات، نظری و تئوریک هستند.
بحثهای قرآنی امام موسی صدر مخصوصا آیات آغازین سوره اسراء در باب قدس، مسجد الاقصی و حادثه معراج پیامبر(ص) است و نتیجهای که میگیرد این است که قدس، رکنی از ارکان اسلام است و برای مسلمانان اهمیت زیادی دارد و این اهمیت، از قضا تمدنی است. از جمله اینکه مسجد الاقصی پایگاهی است که همه ادیان الهی از آنجا برخاسته و رشد و نمو داشتهاند بنابراین وجه توحیدی و الهی برای ما دارد، مسئله دیگر اینکه قبله اول مسلمانان بوده است و نکته سوم نیز شهروندان این سرزمین هستند که به عنوان فلسطینی شناخته میشدند و قرنها در این منطقه زندگی کردهاند و موجودیتی که در سال 1948 در این سرزمین پدید آمده، هویت فلسطینیان را زیر سوال برده و آنها را آوارده کرده و دست به کشتار آنان زده است.
ایشان از همین منظر، دیگریِ تمدن اسلامی را به رژیم صهیونیستی متصل میکند. از نظر وی وجود اسرائیل، یک چالش تمدنی است و میگوید این وجود، ستمی برای فلسطینیان، برای مردم منطقه و همه دنیاست چون منجر به افزایش ستم میشود. امروزه که خشونتهای اسرائیل در غزه را مشاهده میکنیم به این نتیجه میرسیم که این ستمها کمنظیر و اعجابآور است. بنابراین نگاه امام موسی صدر به مسئله اسرائیل، این است که جدای از تهدیدات و تجاوزاتی که دائماً به لبنان انجام داده است منجر به چالش تمدنی شده و ایشان با اسرائیل با این نگاه مواجه شده که ما با موجودیتی طرف هستیم که در مبانی نظری آن، نژادپرستی، غرور و تکبر پررنگ است و براساس آن شکل گرفته است چراکه امام موسی صدر معتقد است که اسرائیل حکومت دینی نیست.
از سوی دیگر امام موسی صدر؛ اسرائیل را ذیل تمدن غربی تعریف میکنند و میفرمایند نتیجه تمدن غرب در اسرائیل قابل مشاهده است. ایشان میگوید که مدافع اصلی اسرائیل، آمریکا است و اگر آمریکا بخواهد میتواند به اسرائیل فشار بیاورد که کاری را انجام بدهد یا ندهد بنابراین نحوه مواجه ما با اسرائیل باید تمدنی باشد از جمله اینکه روستاهای ما باید پیشرفت کنند و مردم مسلمان هم باید خودشان را قوی کنند چون نمیتوانیم به لحاظ تمدنی از قدس بگذریم.
همچنین محمدهادی گرامی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست با موضوع «درنگی در مطالعات قرآنی تمدنمحور» به سخنرانی پرداخت که در ادامه میخوانید:
اگر درنگی در مطالعات قرآنی تمدنمحور، مخصوصا با قرائت تمدن نوین اسلامی داشته باشیم متوجه میشویم که عمدتاً مبتنی بر فلسفه تاریخ هستند. فلسفه نظریِ تاریخ بر اساس قرآن، عمدتاً مبتنی بر شناخت سنن اسلامی در قرآن است و یکی از کارهای خوبی که در این زمینه انجام شده کتاب «فلسفه تاریخ» از جواد سلیمانی است که توسط انتشارات سمت منتشر شده است و میتواند تصویر خوبی از این گفتمان به ما بدهد. بنده سه پرسش را در مطالعات قرآنی مطرح کردهام. آیا تاریخ از فلسفه یا روند خاصی پیروی میکند؟ نسبت تاریخ با فلسفه تاریخ چیست؟ سؤال سوم که از همه مهمتر است نسبت قانونمندی در فلسفله تاریخ قرآنی به چه معناست؟
در جواب سؤال اول باید گفت باور به این موضوع، دروندینیِ اسلامی نیست بلکه بحثی است که در غرب هم مطرح شده است. تمام کسانیکه از یک فلسفه تاریخ سخن میگویند گویا در میانه یک ایمان و ایدئولوژی غوطهور هستند و این مسئله برای آنها پیشفرض است لذا در عمل ما با یک سری فلسفههای تاریخِ متکثر مواجهیم. در جواب سوال دوم باید گفت آنچه در عمل با آن مواجه هستیم این است که گفتمان فلسفه تاریخ در کنار تاریخ تمدن، در دپارتمانهای تاریخ تمدن ما عملاً جدی گرفته نمیشوند و به رسمیت شناخته نمیشوند.
در اینجا چالش وجود دارد و معلوم نیست چرا در این زمینه سکوت کردهایم. برخی اساتید تلاش میکنند بین مطالعات تمدنی و تاریخ تمدن جمع ببندند که نمونه بارز آن دکتر محسن الویری است اما مشخص است که این یک تلاش جمعی نبوده است. مسئله دیگر این است؛ در صورتیکه مطالعه ما تاریخ تمدنی باشد و نه آیندهپژوهانه، رابطه شواهد تاریخی و فلسفه تاریخ مورد نظر ما چیست و در صورت تعارض این دو چه باید کرد و کدامیک مبنای تفسیر یا رفع تعارض است؟
در جواب سؤال سوم نیز باید گفت اگر قانونمندی به معنای نظامِ علی باشد به نظر میرسد عینیتِ علت و معلول، شرط است. در جایی که علت و معلول ادعایی غیرعینی است، وجود نظام علی اصلا قابل اثبات نیست. اگر هم باشد برای فاعلِ شناسا قابل کشف نیست اما اگر قانونمندی به معنای نظام دِلالی نشانهای باشد توسعه آن به علت و معلولهای غیرعینی نیز امکانپذیر است. معتقدم اگر ما میخواهیم دارای نظامِ درونایدئولوژیک به سنتهای الهی و فلسفه تاریخ قرآنی باشیم باید به تعبیر دلالی و نشانهای بازگردیم؛ رابطه دلالی نیز یا اعتباری و تشریعی یا تکوینی است.
به عنوان نتیجه بحث باید گفت اگر فلسفه تاریخ قرآنی، نگاه علی، عینت زده و ابژکتیو به سنن الهی را کنار بگذارد نه تنها از تهافت میرهد بلکه امکانات تبینیی – جدلی بهتری برای مسائل مربوط به حوزه فلسفه تاریخ از جمله جبر تاریخ فراهم میکند.
انتهای پیام