دعوت به یگانگی خداوند و بقای حق بعد از فنای کائنات
کد خبر: 4181382
تاریخ انتشار : ۰۴ آذر ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۳
در صحبت قرآن/ 283

دعوت به یگانگی خداوند و بقای حق بعد از فنای کائنات

اگر مردمان نیک بنگرند می‌بینند که موجودات علی‌الدوام می‌آیند و می‌روند و بدیهی است آنچه می‌آید و می‌رود دستخوش قدرتی بیرون از ذات خویش است و آن قدرت چیزی جز وجود نیست.

۳۶۵ روز در صحبت قرآن، نوشته استاد حسین محی‌الدین الهی قمشه‌ای، کتاب چهارم از مجموعه کتاب‌های جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین و منتشر شده است.
 
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
 
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
 
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهره‌مندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعه‌هایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. دویست و هشتاد و سومین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «دعوت به یگانگی خداوند و بقای حق بعد از فنای کائنات» تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
 
وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿قصص۸۸﴾
 
و هرگز با خدای یکتا که جز او هیچ خدایی نیست موجود دیگری را به خدایی مخوان و بدان که تمامی موجودات عالم فانی و هالک الذاتند مگر وجه آن خدای یگانه که فرمانروایی عالم به دست اوست و شما همگی به سوی او باز می‌گردید(88).
 
جان حکمت و عرفان توحید و معرفت الهی اینجاست. اگر مجموعه آیات توحیدی قرآن را در کنار هم نهیم به همان حکمت متعالی می‌رسیم که از دیرباز حکیمان شرق و غرب هر یک به زبانی از آن سخن گفته‌اند. بیان ساده این حکمت الهی چنین است که: خداوند همان وجود مطلق است و اگر خداوند بارها در قرآن تاکید کرده است که خدایی غیر از او نیست و صاحب قدرتی و صاحب اثری غیر از او نیست بدین معناست که تنها یک سرچشمه وجود و حیات و قدرت و علم در جهان هست و آن وجود است و هر چه غیر وجود است، یعنی ماهیت‌های عالم امکان، همه از وجود، اصالت و تحقق می‌گیرند وگرنه هیچ ماهیتی را از خود اصالتی نیست. به گفته محیی‌الدین عربی: «الماهیة ما شمت رایحة الوجود» یعنی بویی از وجود به ماهیت نرسیده است بنابراین هر چه غیر از وجود است فانی و هالک الذات است. حکیم ابونصر فارابی در فص چهارم کتاب فصوص الحکم گوید: 
 
الماهیة المعلولة لا یمتنع فی ذاتها و الا لم یکُن موجودة 
و لا یجب فی ذاتها و الا لم یکن معلولة 
فهی فی حدّ ذاتها ممکن 
یجب بشرط مبدئها و یمتنع بشرط لا مبداها
فکل شی هالک الا وجهه 
 
معنی عبارت این است که هر ماهیت معلوله، یعنی هر آنچه به سببی موجود شده، نمی‌تواند ممتنع الذّات باشد وگرنه موجود نمی‌شد و نیز نمی‌تواند واجب الوجود باشد وگرنه اطلاق معلول بر آن جایزه نبود، پس ماهیت در حد ذات در مقام امکان است که با وجود مبداش واجب الوجود می‌شود(واجب الوجود بالغیر) و اگر مبدا آن نباشد ممتنع الوجود خواهد بود(ممتنع الوجود بالغیر) بنابراین هر چیزی غیر از وجه خداوند، که همان وجود ساری در کائنات است(نه در آینده بلکه هم اکنون) فانی و هالِکُ الذّات است.
 
می‌بینیم که ابونصر آیه قرآن را چنان در پایان کلام خود قرار داده که گویی جزئی از آن است و سخن الهی را به نحو اتم بر کرسی خرد و دانایی نشانده است.
دو نکته دیگر در آیه هست: یکی آنکه هر حکمی و حکومتی و تاثیری و سلطه و قدرتی در جهان هست نیز از همان وجود یگانه است و وقتی مردمان غیر از خدا و حق مطلق چیز دیگری را می‌خوانند به حقیقت عدم را که همان نیستی است آواز می‌دهند تا به کمک ایشان بیاید. در پایان آیه خداوند مژده‌ای دلنشین قرار داده و آن این است که شما آدمیان چنانکه از سرچشمه ذات او در جهان جاری شده‌اید باز بدان وجود نامتناهی باز می‌گردید و آنچه هالک الذات است ماهیت‌هاست نه وجود. بنابراین هیچ موجودی از این حیث که وابسته به وجود است عدم نخواهد شد.
 
خلاصه کلام، بیرون از اصطلاحات فلسفی، این است که اگر مردمان نیک بنگرند می‌بینند که موجودات علی‌الدوام می‌آیند و می‌روند و بدیهی است آنچه می‌آید و می‌رود دستخوش قدرتی بیرون از ذات خویش است و آن قدرت چیزی جز وجود نیست. تنها وجود است که در پشت همه تغییرات باقی می‌ماند و هر چند موجودات به یکدیگر تبدیل شوند باز از دایره وجود نمی‌توانند خارج شوند.
بنابراین اگر می‌خواهید چیزی را به عنوان منبع قدرت و تاثیر به کمک فرا خوانید آنان را که می‌آیند و می‌روند صدا نکنید بلکه یک دل و یک جهت روی در آن کس کنید که بی زوال و استوار در پشت همه کائنات حضور دارد و غیر از او هیچ موجود دیگری نیست که چنین باشد زیرا اگر موجود دیگری نیز فرض شود آن موجود نیز همان یگانه لایزال خواهد بود زیرا وجود قابل تکرار نیست که حکیمان گفته‌اند «صرف الشی لا یتکرر» و اگر صد وجود دیگر فرض شود همان وجود اول است و به طور کلی تمامی آفرینش از آن وجود می‌آید و بدان وجود باز می‌گردند. 
 
بار دیگر بایدم جستن ز جو
کُل شی هالک الا وجههُ
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم انا الیه راجعون 
 
امیلی برونته در قطعه شعری که آخرین سخن اوست پس از بیان استواری ایمان خویش به جاودانگی گوید: 
 
اگر زمین و جمله آدمیان از میان بروند
و خورشید‌ها و جهان‌های بی‌پایان محو و نابود گردند
و تنها تو بر جای باشی، 
جمله موجودات هستی خود را در تو باز می‌یابند. 
در حیات جاودانه تو جایی برای مرگ نیست، 
و هیچ ذره‌ای را بیم فنا و هراس نیستی نخواهد بود. 
ذات هستی تویی و جان و نفس عالم تویی
و آنچه تو هستی هیچ گاه از میان نخواهد رفت. 
 
خدای بلندی و پستی تویی
همه نیستند، آنچه هستی تویی
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیهوده یکسو شوی (فردوسی) 
 
کی تراشد نردبان چرخ نجار خیال
ساخت معراجش ید«کل الینا راجعون» (دیوان شمس) 
 
نردبان حاصل کنید از ذی المعارج برروید
تعرج الروح الیه و الملائک اجمعون 
 
معراج به معنی نردبان است و آن نردبان را باید از ذی المعارج(صاحب نردبان‌ها) وام گرفت. اوست که هزاران هزار نردبان آفریده تا کل کائنات به بام هستی او درآیند.

 

انتهای پیام
captcha