مرگی گواراتر از عسل
کد خبر: 4158376
تاریخ انتشار : ۰۴ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۶
سرخ‌واژه‌های سیاهپوش/ 8

مرگی گواراتر از عسل

سرخ‌واژه‌های سیاهپوش؛ دلنوشته‌هایی خاسته از خلوصِِ دلِ متاثر از احوال محرم است. سرخ‌هایی که از دل می‌خیزند و سیاهپوش عزای حسین(ع) و حسینیان بر دل می‌نشینند.

کربلا سرّ بقای توحید است؛ سرّ ماندگاری رسالت؛ سرّ تداوم آیه‌های نور در هزارتوی تاریخ! کربلا حماسه زمان شناسان بود؛ حماسه مصاف خوبی‌ها بود با لشگری از شیاطین! کربلا عرصه انتخاب بود؛ این‌که بیعت با حسین را برگزینی که فرجامش خون بود و پیکرهایی پاره‌پاره؛ یا این‌که ره دنیا گزینی و دست بیعت بر دستان لشکریان تباهی گذاری!

آنان که ره عافیت گزیدند و روی از حسین برگرفتند، به نکاح دنیا با تمام زخارف و زیبایی‌هایش رفتند و صدای مظلومیت سبط نبی خاتم را در دشت غربت و تنهایی را به گوش خود راه ندادند؛ آنان همانانی‌اند که «ملئت بطونهم من الحرام» اما آنان که چشم از دنیا برگرفتند و جان‌ را به قربانگاه بردند، پرندگانی بلندپرواز بودند که سقف آسمان برایشان کوتاه بود و دنیا برایشان چونان قفسی بود که بال پروازشان را به بند آورده بود. اینان طائران گلشن قدسند و‌ شاهدان بزم فنا!

کربلا تابلویی برای تاریخ است تا نمایان گرداند که عشق را بهایی است که جز به فنا در راه محبوب نمی‌توان دین به آن را ادا کرد. هر آن‌که عاشق و شیدا شود، دل از غیر برگیرد و در جانان فنا شود که این فنا عین خلود است و تداوم هستی! عاشق که شدی هست بودنت به هستی یار گره می‌خورد تا آنجا که جان را بر محضر جانان به قربان‌ می‌بری تا دست بر دریای وحدت با یار گذاری! آنان که مرگ را گواراتر از عسل پندارند، فانی و مجذوب در محبوب باشند و جز با چشم یار نبیند و با گوش یار نشنوند و با زبان یار نگویند؛ جملگی اعضای او، یار شود و یا بهتر آن‌که گفته شود یار در آنها جلوه‌گر باشد.

 کربلا تابلوی تمام‌عیار جلوه خداوندی در کالبد بشر بود؛ خدا بود که به قربانگاه رفت؛ خدا بود که بر نیزه‌ها رفت و خدا بود که بر نیزه قرآن خواند!کربلا حماسه ظهور بود؛ حماسه تجلی و تجسد؛ کربلا گاه آن بود که عرشیان را بر خاک گرم و خونین زمین بینی! کربلا گاه آن است که بزم توحید و فنا فی الله بینی.کربلا یعنی این‌که جز خدا نبینی و جز خدا نخواهی و‌ جز خدا نجویی.

کیا محمدی

انتهای پیام
captcha