به گزارش ایکنا، سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور با همکاری مدرسه دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران، سلسله نشستهای «چهرهای بر بوم آیات» را در ده جلسه و با حضور کاظم رجبعلی، استاد تدبر در قرآن کریم برگزار کرده است.
بخش سوم آن با موضوع «حبیب بن مظاهر» را در ادامه میخوانید:
تاریخ تکرار شدنی است و اتفاقات آن مجدداً رقم خواهم خورد. حال نه با آن جزئیات اما اصل آن قابل انکار نیست. عمر بشر مؤید این ماجراست. کربلا اجزایی دارد و کل و جزء آن ممکن است تکرار شود. حال سؤال این است که ما در حادثه عاشورا در کدام جبهه قرار داریم و چه کار باید بکنیم، تکلیف ما چیست؟ اینجا خودِ تاریخ به ما جواب نمیدهد و تکلیف ما را معلوم نمیکند، چراغ نمیشود و چشم ما را روشن نمیکند اما قرآن میتواند این کار را انجام دهد.
بیشتر بخوانید
بهتر است هفتهای یا ماهی یک سوره را انتخاب کنیم و ذهنمان درگیر آن سوره شود و قرین ما باشد و نَفَسِ وحی الهی به گوش ما بخورد. آنگاه اگر اتفاقاتی در آن هفته و ماه یا ایامی همانند اعتکاف برای ما افتاد ما جایی داریم که با آن بتوانیم هر رویداد و اتفاقی را بسنجیم. به عنوان مثال در مورد جناب حبیب بن مظاهر اسدی صحبت میکنم؛ کسی که هفتاد سال از سن وی گذشته و علی القاعده دیگر وقت جنگیدن وی نیست اما زمان بازنشستگی اوست اما او حبیب و محب اهل بیت(ع) است. مگر میشود در محاسبات حبیب اینگونه باشد که امام حسین(ع) را تنها بگذارد لذا به صحنه میآید و حضورش هم خیرهکننده است و چشم هر کسی که به قافله امام حسین(ع) میافتد نمیتواند جذب محاسن سفید حبیب بن مظاهر نشود.
بنده مدتی بر سوره کهف تمرکز داشتم و نکات ارزندهای در آن یافتم؛ از جمله اینکه نباید برای خداوند ولد گرفت بلکه باید توحید ناب داشته باشیم و اینکه در این سوره به چهار داستان از جمله داستان موسی(ع) و خضر و داستان ذوالقرنین اشاره شده است. تا اسم حبیب بن مظاهر میآید عدهای یاد پیری میافتند اما من یاد جوانمردی میافتم همانند جوانمردانی که اصحاب کهف بودند یا جوانی که همراه حضرت موسی بود. لذا سوره کهف، سوره جوانمردان است.
بنده حبیب بن مظاهر را به سوره مبارکه کهف مرتبط میکنم و چیزی که ذهن بنده را مشغول میکند همین روحیه جوانانه وی است. در آیات 9 تا 12 سوره کهف آمده است: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا فَضَرَبْنَا عَلَىٰ آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَىٰ لِمَا لَبِثُوا أَمَدًا؛ آیا گمان کردی که اصحاب کهف و رقیم از نشانه های شگفت انگیز ما بودند؟ [چنین نیست؛ زیرا ما را در پهن دشت هستی نشانههایی شگفت انگیزتر از اصحاب کهف است] یاد کن هنگامی را که آن جوانان در غار پناه گرفتند و گفتند: پروردگارا! رحمتی از نزد خود به ما عطا کن، و برای ما در کارمان زمینه هدایتی فراهم آور پس سالیانی چند در آن غار، خواب را بر گوشهایشان چیره ساختیم سپس آنان را از خواب برانگیختیم تا مشخص کنیم کدام یک از آن دو گروه، مدت درنگشان را در غار به شمار میآورند؟»
سؤالی که وجود دارد این است که چه کسانی از افرادی هستند که کارهای بزرگ برایشان عجیب نیست؟ به نظرم کارهای بزرگ، هرچقدر که بزرگ باشند ممکن است در نظر جوانمردان عجیب باشند یا نباشند. من روحیه حبیب بن مظاهر را در این میبینم لذا وی را هم جوان و هم در عین حال پیر میدانم.
مگر کاری که حبیب کرد با شخصیت پیر و سالخورده و خمود جور در میآید؟ این قلب به یاد قیامت زنده و خرم و آباد و از هر کسی بشاشتر و پر نورتر است و سوره کهف چقدر خوب صحنه را برای من ترسیم میکند لذا من با سوره کهف، حبیب را به شکل بهتری میشناسم و حس نزدیکتری به وی پیدا میکنم.
انتهای پیام