به گزارش ایکنا، در ادامه سلسله نشستهای اندیشهورزی در حوزه حکمرانی تربیتی با هدف تولید محتوا و معرفی ایدهای تحولگرا، نشست «مولفههای حکمرانی تربیتی» سهشنبه 25 مردادماه با حضور حجتالاسلام والمسلمین محسن خاکی، از فعالان حوزه عدالت آموزشی به صورت مجازی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
درباره آسیبهای موجود در آموزش و پرورش و راههای برونرفت از آن نگاههای متفاوتی وجود دارد. آنچه مسلم است، این است که بسیاری از راهکارها آزموده شده و در عین حال نتوانسته آموزش و پرورش را از بحران پیشآمده نجات دهد. پرسش این است که چرا راهکارها، پاسخگوی مسائل آموزش و پرورش نیست؟ نقطه بزنگاه بحران در آموزش و پرورش چیست که بدون حل آن نمیتوان آسیبهای دیگر را برطرف کرد؟
بیشک پرونده آموزش و پرورش بعد از جنگ قابل دفاع نیست و همواره شاهد افول در لایههای مختلف هستیم. افول مراکز تربیت معلم از دهه 70 آغاز شد و دهه نود به اوج خود رسید. از عدم اختصاص امکانات و تجهیزات سختافزاری تا مسائل و زیرساختهای علمی همه نشانگر این بحران است. برای تحلیل این وضع باید سراغ تحلیل سیاستگذاریها و یکجانبهگرایی در تحلیلها رفت، یعنی اولا سیاستگذاریهای کلان مشکل داشته و دوم اینکه آسیبشناسیها جامعنگر نبوده است.
طیفهای مختلف فعال در حوزه آموزش و پرورش آسیبهای مختلفی را مطرح کردهاند؛ از جمله آنها اینکه نگاه ایدئولوژیک به آموزش و پرورش، تمرکزگرایی دولتی، کنکور و ... از جمله موانع اصلی تحول ذکر کردهاند.
عمده مشکل در تحلیلهای آسیبشناسانه غفلت از روابط قدرت بوده است، یعنی به نقش سیاست و قدرت سیاسی و اقتصادی توجه نشده است. برای نظام تعلیم و تربیت کنونی یک زنجیرهای تعریف شده که از فلسفه تعلیم و تربیت شروع میشود و به لایههای مدیریت آموزشی، برنامهریزی آموزشی و درسی و روانشناسی تربیتی میرسد. در این زنجیره از یک لایهای غفلت شده است و همین امر موجب ناکارآمدی نسخهها شده است. این لایه عبارت است از جامعهشناسی آموزش و پرورش و اقتصاد سیاسی در آموزش و پرورش.
برخی می گویند ما باید نظارت والدین را بر مدارس بیشتر کنیم، در حالی که والدین طیفهای قدرت سیاسی و اقتصادی امروزه کاملا نظارت دارند، مشکل در توده 85 درصدی است که امکان و توانایی نظارت را ندارند. برخی مسئله تکمحتوا بودن منابع درسی را مطرح میکنند. امروزه کدام معلم در مدرسه از خلاقیت و منابع مختلف استفاده کند، مانعش میشوند؟ اصلا خیلی از مدارس با منابع موجود کاری ندارند یا برخی مسئله کنکور را مطرح میکنند اما گفته نمیشود کنکور برآیند چه تفکر و مبنایی است. جالب این که مدیریت اقتصادی آموزش و پرورش هم دست کسانی است که یا تنها با آمار و ارقام آشنا هستند یا مدیر صرف هستند. خروجی این عده مدرسه کیفی لذتبخش شده یعنی مدارسی که تنها در 15 درصد قابلیت اجرا دارد.
مثالی از نسبت اقتصاد و قدرت در حوزه آموزش و پرورش، در حوزه جذب معلم اینگونه نمایان شده است که دستمزد بالای پزشک و قاضی و وکیل و مهندس برق موجب خواهد شد که هیچ وقت شما نتوانید نخبگان علمی را جذب معلمی کنید، فقط با شعارهای اخلاقی چند نفر جذب میشوند. مسئله در این جا امکان تحقق است؛ این که برنامههای تحولی ما در چه شرایط و امکاناتی قرار است تحقق پیدا کند.
مسئله آموزش و پرورش امروز در ایران مسئله جامعهشناسی تربیتی و اقتصاد آموزش و پرورش است. این امر امروزه مطرح است که مبنای حکمرانی و سیاستگذاری چیست. در نظریات سنتی این مسئله از غلبه برخوردار بود که نفع عامه مبنای سیاستگذاری است در حالی که امروزه گفته میشود این مبنا در جایی کارایی دارد که شما جامعه بدون طبقه داشته باشید اما امروزه این طبقات هستند که به سیاستگذاری جهت میدهند.
امروزه توسط ذینفعان آموزش و پرورش در قالب مدارس خاص با عناوین خاصی هم چون تیزهوشان و نمونه غیر انتفاعی شاهد و ...شکل گرفته و یک گروه اقلیت 15 درصدی را به خود اختصاص داده است و معمولاً پدران این جامعه 15 درصدی در مراکز تصمیمگیری هستند. وقتی شما بحرانهای مختلف در آموزش و پرورش را برای آنها مطرح میکنید با یک بن بست مواجه میشوید. وقتی از کیفیت پایین آموزشی مدارس صحبت میکنید، میگویند مشکل ما و فرزندان ما نیست.
تمام مشکلاتی که در آموزش وپرورش کنونی وجود دارد، مشکل 85 درصدی مدارس دولتی است نه مدارس خاص طبقاتی. خروجی مدارس خاص، مدیران کلان یا پزشک یا مهندس یا قاضی است، از این رو هیچ وقت تصمیمگیران کلان به دنبال گرفتن مالیات از اینها جهت بالا بردن کیفیت آموزشی مدارس دولتی نخواهند بود.
نهایتا به نظر بنده تنها راه حل برونرفت از وضع موجود آموزش و پرورش، تعطیلی نظام طبقاتی در آموزش وپرورش است. تا مدارس خاص در این کشور است، تحولی در آموزش و پرورش و مدارس دولتی صورت نخواهد گرفت.
انتهای پیام