به گزارش خبرنگار ایکنا، پیشنشست سوم الهیات خدمت با موضوع «اصل سود در الهیات اسلامی» امروز چهارشنبه 15 تیرماه از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و با سخنرانی محسن جوادی، عضو هیئت علمی دانشگاه قم برگزار شد.
در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید:
وقتی از اصل سود سخن گفته میشود، مراد همان چیزی است که سودگراها به عنوان معیار درستی یا نادرستی عمل اخلاقی برمیشمردند. آنها نتیجهای را که از وضع یک قانون یا عمل برمیآید مورد بررسی قرار میدهند و بیشتر آنها همانند جرمی بنتام و جان استوارت میل، به نوعی لذتگرا هستند؛ یعنی آیا اینکار باعث بیشترین لذت برای بیشترین افراد به صورت بیطرفانه میشود یا خیر؟ بنابراین اصل سودگرایی با اصل خودگرایی تفاوت دارد و مشخصهاش این است که خودِ شما با دیگری تفاوتی ندارید و باید به دنبال سود برای همه باشید.
سودگرایی سکولار در غرب
ساختار سودگرایی در غرب سکولار است و هم بنتام و هم میل نگاهی دینی ندارند، اما در همان دوره کسانی همانند ویلیام پیلی سعی کردند که بنیاد سودگرایی را دینی کنند و معتقد بودند که خدا آدمها را آفریده است که نفع ببرند. البته معنای نفع را مبهم گذاشته است، اما بر مفهوم لذت متمرکز و معتقد بود که لذت بردن انسان در راستای اراده خداوند است. لذا اراده خداوند با سودگرایی عجین شده و وی معتقد است که سودگرایی میتواند ساختار مسیحی پیدا کند. لذا سودگرایی به عنوان یک نظریه اخلاقی صرفا به دنبال منفعت برای بیشترین افراد است.
الهیات اسلامی تنها وجه اخلاقساز را سود نمیداند؛ هرچند سود را منکر نمیشود، اما سود را به تنهایی به عنوان دلیل اخلاقی در نظر نمیگیرد. در غرب هم افرادی از ارسطو تا کانت به نحوی سودگرایی را نقد کردهاند و گفتهاند که این منفعت نمیتواند ارزش اخلاقی درست کند. انفاق یکی از وجوه اصلی خدمت است و در قرآن نیز به آن اشاره شده است، اما اینکه تنها وجه اخلاقی را سود در نظر بگیریم، در الهیات اسلامی طرد میشود. اگر شما صدهزار تومان را بین ده نفر توزیع کنید و آنها با خرید بستنی لذت ببرند کاری ارزنده است، اما میتوانید این صد هزار تومان را به یک نفر بدهید که در طول عمرش بستنی نخورده است. لذا این اقدام در الهیات اسلامی از ارزش بیشتری برخوردار است. در احکام اخلاقی دستهای از ضوابط و قواعد کلی همانند عدالت داریم که میتواند دلیل اخلاقی به ما بدهد.
اصل سود در قرآن و روایات
اسلام اصل سود را به عنوان یک اصل اخلاقی میپذیرد، اما اینگونه نیست که در همه جا حاکم باشد. از ابتدای قرآن کریم میخوانیم: «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَارَيْبَ فِيهِ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ؛»؛ یعنی این کتاب متقین را هدایت میکند. در این زمینه اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ مثلاً علامه طباطبایی میگوید که این کتاب هدایت متقینِ اخلاقی است؛ یعنی افرادی که ذاتاً خوب هستند و متقین به معنای کسانی است که حواسشان به خودشان هست تا ذهنشان توهمی نباشد. شهید مطهری نیز این دیدگاه را قبول دارد، اما کسانی همانند فخر راضی گفتهاند که منظور این است که هدایت آنها بیشتر میشود و اگر هدایتی هست، باید انفاق هم پشت سر آن باشد.
در قرآن کریم آمده است: «لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ ۚ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ؛ شما هرگز به مقام نیکوکاران و خاصان خدا نخواهید رسید مگر از آنچه دوست میدارید و محبوب شماست در راه خدا انفاق کنید، و آنچه انفاق کنید خدا بر آن آگاه است.» «برّ» به معنای نیکی و پاکی است و پاکی منجر به زندگی خوب میشود. لذا زندگی خوب هم ارزشساز است؛ همانگونه که ارسطو به آن اشاره کرده است، هرچند وی نگاه دینی نداشت و میگوید اخلاق در بندِ زندگی خوب است. در روایت هم آمده که بالاترین مردم کسی است که بیشترین منفعت را به دیگران برساند. در روایت دیگری نیز آمده که بالاترین سرمایه بعد از دین، محبت عمیق به دیگران است.
سودگرایی یکی از اصول اخلاقی است
از امام جواد(ع) نقل شده که اگر به کسی کمک میکنید، فکر نکنید که به یک حاجتمند کمک میکنید، چراکه در واقع به خودتان کمک میکنید و خود شما نیز محتاج این کمک کردن هستید. امام صادق(ع) فرمود هر مؤمنی با وجود اینکه بتواند کمک کند، دست رد به سینه برادر نیازمند خود بزند، خداوند در روز قیامت وی را با روی سیاه محشور میکند. اینها بخشی از الهیات خدمت در اسلام است که چندان مورد توجه قرار نگرفته است. بنابراین بنده ضمن اینکه اصل سود به عنوان معیار را دینی نمیدانم، معتقدم که یکی از اصول اخلاقی است و توجه زیادی به انسان اعم از مسلمان، مسیحی و... میکند.
چرا در روایات و اصول فقه مواردی همانند اصل لاضرر وجود دارد و کتابهای دقیق و فنی زیادی در مورد این قاعده هست؟ چرا با وجود این همه روایت و آیه که درباره اصل سود وجود دارد، تأملی در زمینه اصل سود نداشتهایم؟ در این راستا لازم است از فلسفه اخلاق کمک بگیریم. در فلسفه اخلاق اصطلاحی با عنوان وظایف سلبی و ایجابی داریم. در وظایف سلبی ترک کردن مهم است، اما در وظایف ایجابی انجام فعل اهمیت دارد.
گاهی میگوییم؛ دروغ نگویید که به وظیفه سلبی اشاره کردهایم، اما وقتی میگوییم راست بگویید، اشاره ما به وظیفه ایجابی است. البته وظایف ایجابی به دلیل خصلت زبانی نیازمند تفسیر بیشتری هستند. برای مثال شخصی میگوید کسی را نکش، اما کسی دیگر میگوید که جان دیگری را نجات بده. آنکه میگوید «کسی را نکش»، تفسیرش مشخص است؛ مثلاً یعنی آمپول اشتباهی یا گلوله به کسی نزن، اما تفسیر «کسی را نجات بده» متفاوت است و مثلاً یکی از تفاسیر این است که شما باید تبدیل به پزشک شوید و جان دیگران را نجات دهید. حال آیا این وظیفه همه ماست که سالها درس بخوانیم تا پزشک شویم و جان دیگران را نجات دهیم؟ اما گاهی با جمع کردن بخشی از درآمد ماهانه خودمان و کمک به افرادی که به شدت نیازمندند میتوانیم جان افرادی را نجات دهیم. لذا تفسیر صحیحِ موضوع اصل سود در جهان اسلام اهمیت زیادی دارد و در مسائل ایجابی باید مفهوم توان را در نظر بگیرم که شامل توان فیزیکی و سایر توانهاست.
انتهای پیام