بخش بزرگی از پژوهشهایی که در کشور ما به عنوان یک کشور اسلامی انجام میشود، دینی و قرآنی است که به باور صاحبنظران با وجود صرف هزینه، هنوز اهداف پژوهشی ما در این حوزه، مخصوصاً در زمینه کاربردی بودن آنها و به تبع آن رشد اخلاقی و معنوی جامعه، محقق نشده است. از طرفی وقتی به حاصل پژوهشها و پایاننامههای این حوزه نگاه میکنیم مشخص میشود که اکثر موضوعات تکراریاند و به ندرت حرف تازهای ارائه میشود، در حالی که معتقدیم قرآن برای همه اعصار حرف نو و بهروزی دارد و این راز اعجاز قرآن است.
در حالی با این وضعیت مواجه هستیم که پژوهشگران غربی و غیرمسلمان با دست بازتر و مطالعات عمیقتر درباره قرآن، تولیدات مهم و اثرگذاری را ارائه کردهاند و نیز آثار آنها در ایران ترجمه شده است.
ایکناـ ما بعد از علامه طباطبایی و تفسیر المیزان شاید تفسیر جریانساز دیگری نداریم، در حالی که طبیعتاً دینداری مردم با پنجاه یا صد و دویست سال قبل تفاوتهایی دارد و منابع جدید و بهروزی مورد نیاز است. تا چه اندازه با این دیدگاه موافق هستید؟
سخن درستی است. چرا «المیزان» تا این اندازه معروف شد و اعتبار پیدا کرد؟ رمز موفقیت المیزان این است که علامه طباطبایی هم اصالتها را پاس داشت و هم مرد تجدد بود، یعنی هم عالِم به سنتها و هم عالِم به زمانه خودش بود. درباره عالِم به سنتها بودن باید گفت که وی بر تفسیر قرآن به قرآن تأکید میکرد، یعنی قرآن باید با خودش در گفتوگو باشد و بین آیات قرآن داد و ستد برقرار کنیم. از سوی دیگر تأکید میکردند که قرآن باید در گفتوگو با سنت و اهل بیت(ع) باشد. اینها برای اصیل بودن بسیار مهم و اساسی است.
علامه طباطبایی در اینجا به مسئله پایان نداد، بلکه اگر به المیزان مراجعه کنیم، با انبوهی از مباحث فلسفی، علمی و تجربی، دانشهای انسانی و حتی گاهی با مباحث تاریخی از قبیل فسیل شناسی و شرح و تحلیل تاریخ کعبه مواجه میشویم. ایشان در زمینه تاریخ کعبه عمیقاً به علوم دانشگاهی و دانشهایی که در سطح جهانی در اروپا و غیر اروپا مطرح است توجه میکند. آنچه المیزان را تا این اندازه معتبر کرده است، تنها این نیست که علامه طباطبایی تفسیر قرآن به قرآن یا تفسیر قرآن به حدیث انجام داده است، چراکه دیگران هم چنین کاری را انجام دادهاند، ولی ایشان تأکید بیشتری بر این مورد دارند و از این مباحث دروندینی خارج و وارد گود معارف بشری میشود.
علامه طباطبایی مرد تعامل بود
به عبارت دیگر تعاملگرایی در اندیشه علامه طباطبایی اهمیت بسیاری دارد و میتوانیم بگوییم که ایشان نه تنها مردِ تفسیر قرآن به قرآن و احادیث و روایات بود، بلکه مرد تعامل بود و بین قرآن و معارف بشری، داد و ستد و گفتوگو ایجاد کرد و این اقدام باعث نوآوری شد. امتیاز تفسیر سیدقطب با عنوان «فی ضلال القرآن» و همچنین تفسیر «المنار» اثر رشیدرضا به این است که جناب سیدقطب و صاحب تفسیر المنار بهروز بودند و با علوم و دانشهای اروپایی آشنایی کاملی داشتند، لذا گفتوگو برقرار کردند.
ایکناـ اگر علوم قرآنی با دانشهای روز پیوند نخورد چه تبعاتی را در پی خواهد داشت؟
اگر علوم قرآنی با معارف بشری، علوم تجربی و انسانی، دانشهای فنی و مهندسی و نیز فرهنگ و تمدن بشری گره نخورد، حرف چندانی برای گفتن نخواهد داشت. آنچه قرآن را به عرصه اجتماعی میآورد و منجر به نوآوری در دانشکدههای الهیات و حوزههای علمیه میشود، آشنایی با علوم و دانشهای بشری است. البته باید این کار روشمند باشد. لذا اگر بعد از علامه طباطبایی حرف جدیدی در تفسیر زده نشده علت این است که وحدت حوزه و دانشگاه برقرار نشده و این رابطه در حد شعار باقی مانده است.
اگر شهید مطهری و شهید بهشتی، نوآوری و حرفهای جدیدی در زمینه علوم قرآنی داشتهاند به خاطر این است که اینها تفکیکگرا نبودند، بلکه اهل تعامل و گفتوگو بودند. به قول شهید مطهری اهمیت تفسیر المیزان را دنیا بعد از صد سال خواهد فهمید. با نگاهی به تفسیر سوره توبه و آیات جهاد از سوی شهید بهشتی متوجه میشویم که وی با جهان پیرامون خود آشنایی دارد. لذا اگر تعاملگرایی برقرار شود، کارهایی همانند «المیزان» و نوآوریهای شهید بهشتی و شهید مطهری تکرار خواهد شد، اما اگر در یک سلسلهمباحث سنتی آن هم با رویکرد تفکیکی درجا بزنیم، راه به جایی نخواهیم برد.
البته بنده تفکیکگرایی را یکسره رد نمیکنم، بلکه در جای خودش خوب است، اما نباید رابطه با علوم انسانی و مباحث روز بریده شود، چون مانع توسعه علوم قرآنی میشود. باید درهای حوزههای علمیه و دانشکدههای قرآنی را به روی تمام علوم باز کنیم. رهبر معظم انقلاب همواره بر جنبش نرمافزاری و نهضت آزاداندیشی تأکید میکنند، لذا باید سنت انتقاد و نقد عالمانه را رواج دهیم. در این صورت ما در عرصه پژوهشهای قرآنی نوآوری خواهیم داشت و در غیر این صورت درجا زدن حتمی است و اگر درجا زدنی نباشد، باید تعجب کرد.
ایکناـ به موضوع راهکارهای بهبود وضعیت پژوهشهای قرآنی بپردازیم. به نظر شما چگونه میتوانیم به اهدافمان در زمینه پژوهشهای دینی و قرآنی در حوزه و دانشگاه دست پیدا کنیم؟
به نظرم مهمترین راهکار، تعامل است که به آن اشاره کردم. بنده حدود پنج شش سال است که کانالی تلگرامی را با عنوان راه تعامل ایجاد کرده و دیدگاههای خود را بارها بیان کردهام. برای پیشرفت در زمینه همه دانشها از جمله علوم دینی، قرآنی و حدیثی نیازمند تعامل و گفتوگوی آزاد هستیم. اگر در مورد علوم تجربی و مهندسی و حتی ادبیات از بنده سؤال کنند، همین جواب را خواهم داد.
اگر تعاملگرایی را محور فعالیت خود قرار ندهیم و داد و ستد و بدهبستان بین حوزه و دانشگاه را جدی نگیریم و با مراکز علمی غربی و شرقی از جمله چین، ژاپن، هند و ادیان و معارف هندی ارتباط نداشته باشیم، حرف جدیدی برای گفتن نخواهیم داشت. بنده مکرر در دانشکده الهیات دانشگاه قم و در گروه فلسفه به همکاران گفتهام علت اینکه در مورد موضوعات جدید کفگیر به ته دیگ میخورد و موضوعات فلسفی و کلامی توسعه پیدا نمیکند این است که هنوز از مکاتب هندی اطلاعاتی نداریم و اگر هم اطلاعاتی در دست داشته باشیم، به صورت جستهگریخته از طریق اروپا و آمریکا حاصل شده است. هنوز با مکاتب چینی و سایر کشورها آشنایی چندانی نداریم، در حالی که اگر باب این آشنایی گشوده شود، نتیجه آن توسعه و تکامل است.
لذا مهمترین توصیه راهبردی بنده این است که راه تعامل را جدی بگیریم و گمان نکنیم که تعاملگرایی، گرایشی سیاسی است و نگاه بدبینانه به آن نداشته باشیم. همچنین نباید تعاملگرایی را بدیهی یا غیرممکن و محال تلقی کنیم، بلکه باید آن را امری ممکن و شدنی بدانیم، زیرا رمز توفیق علامه طباطبایی و شهید صدر در علوم قرآنی همین موضوع بوده است.
از بیرون سراغ قرآن برویم
شهید صدر اثری در زمینه سنتهای اجتماعی در قرآن دارد که اگر مقدمه شصت صفحهای آن را بخوانیم، متوجه میشویم که ایشان هم راه توسعه علوم قرآنی و نوآوری در دانشهای قرآنی را این میدانند که به جای اینکه از درون قرآن به بیرون نگاه کنیم، باید از بیرون سراغ قرآن برویم، یعنی ابتدا با معارف بشری و سؤالات و نیازها آشنایی پیدا کنیم و سپس به سراغ قرآن برویم و از آن درمان بطلبیم، در حالی که اگر با دست خالی به سراغ قرآن برویم، با دست خالی هم برمیگردیم و اگر با دست پر برویم، با دست پر برمیگردیم.
البته گفته شد که تأویلگرایی بسیار بد است و نباید با پیشفرضها و پیشفهمها و یقین به سراغ قرآن برویم، بلکه باید با شک و شبهه، یعنی با سؤال سراغ آن برویم تا یقینیات خود را تحمیل نکنیم و قرآن به ما جوابهای جدیدی بدهد، چراکه اصلاح نکردن گرایشها از گرایش تفکیکی و تأویلی به تعاملی نوعی ضربه زدن به قرآن، اسلام و مکتب تشیع است.
انتهای پیام