به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن آیتالله هادی عباسی خراسانی، صبح امروز، 4 دیماه در حوزه علمیه قم برگزار شد.
عباسی خراسانی در این جلسه به شرح و تفسیر آیات 129 تا 131 سوره بقره پرداخت. خداوند در این آیات میفرماید: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ؛ پروردگارا در ميان آنان فرستادهاى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد و پاكيزهشان كند زيرا كه تو خود شكستناپذير حكيمى و چه كسى جز آنكه به سبك مغزى گرايد از آيين ابراهيم روى برمىتابد و ما او را در اين دنيا برگزيديم و البته در آخرت [نيز] از شايستگان خواهد بود هنگامى كه پروردگارش به او فرمود تسليم شو گفت به پروردگار جهانيان تسليم شدم».
در ادامه متن جلسه تفسیر را میخوانید؛
در جلسات قبل توضیح دادیم که حضرت ابراهیم دعاهایی فرمودند، دعای ایشان هم با دو اسم «عزیز» و «حکیم» همراه بود. گفتیم مفرد بودن اسمای الهی معنای خاصی دارد، اسمای ترکیبی هم آثار خاص خود را دارد و وصف خاصی از اوصاف الهی است. اگر اسم «عزیز» یا «حکیم» تنها باشد، یک خاصیت دارند، وقتی با هم میآیند یک خاصیت دیگری دارند. از نظر لغوی هم «عزیز» آن کسی است که مغلوب واقع نمیشود و «حکیم» آن کسی است که به لحاظ قدرت علمی همیشه توانا است.
ما بارها تکرار کردیم که آیات پیشین را پیشنیازی برای آیات پسین میدانیم و آیات بعدی تفسیر آیات قبلی است. اگر اینطور باشد شاید سوال شود وقتی حضرت ابراهیم دعا کرد «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ»، این خواسته با کدام اسم از اسما تعیّن پیدا میکند؟ پاسخ این است با دو اسم «عزیز و حکیم». شاید سوال شود چه کسانی نمیتوانند در این سیر و سلوک حرکت کنند؟ آیه میفرماید: «وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ».
ماده «رغب» از موادی است که گاهی اوقات به معنی توجه و میل است و گاهی اوقات به معنی عدم توجه است. اگر رغبت با حرف «عن» متعدی شود به معنای ادبار و رو برگرداند است، اگر با «الی» همراه باشد به معنای تمایل به چیزی است. در اینجا «وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ»، یعنی کسی که از ملت ابراهیم روی برگرداند.
نکته بعدی این است که به هر دینی «ملت» اطلاق نمیشود. به روش و دینی ملت اطلاق میشود که از جانب دیگری املا و القا شود. پس دین ابراهیم از جانب پروردگار املا شده است و منشأ به انشاء الهی و جزء انشائات باری تعالی است. چه کسانی از ملت ابراهیم روی برمیگردانند؟ کسانی که سفیه و نادان هستند. اگر بخواهیم در یک جمله آسیبناشی کنیم دو چیز انسان را از معنویت و حقیقت دور میکند: یکی جهل علمی و دیگری جهالت عملی. کسی که سفیه است نه اندیشه خوب دارد و نه انگیزه خوب دارد و باید دست او را بگیرند.
آیه بعد میفرماید: «وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ». «صفوه» به عسلهایی اطلاق میشود که از موم جدا میشود و هیچ ناخالصی ندارد یا به طلایی اطلاق میشود که کاملا خالص باشد. اولین کسی که از ناخالصیها گرفته شد حضرت آدم بود و لذا «صفوه الله» لقب گرفت. جالب است «مصطفی» لقب ویژه رسول مکرم اسلام میشود. از امام صادق(ع) سوال کردند صالحین چه کسانی هستند؟ حضرت فرمودند کسانی که بتوانند در دنیا و آخرت با ما باشند. ایمانی که در قرآن همراه عمل صالح آمده است به معنای ایمانی است که با «کونوا مع الصادقین» همراهی کند. بنابراین اگر قرار باشد وصف قرآنی جناب ابراهیم را در این آیه بیان کنیم باید بگوییم ایشان مصطفای در دنیا و صالح در آخرت بودند.
همه این حالاتی که جناب ابراهیم دارند تجلیات ولایتی است که ایشان از جناب آدم که متوسل به کلمات الهی شدند و مورد القای کلمات الهی واقع شد، گرفتهاند. مصطفای حقیقی جزء ولی الهی نیست. هر رسولی باید در مسیر ولایت باشد. ولایت اقدم اقدم موجودات است. چون اقدم اقدم موجودات است نتیجهاش این میشود که میفرماید: «اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا». بر این اساس نبوت منقطع است ولی ولایت هست که هست.
وقتی خواستند حضرت ابراهیم را به آتش بیندازند حضرت جبرئیل برای ایشان متمثل شد تا به ایشان کمک کند ولی ایشان نپذیرفت. در برخی روایات داریم در آن هنگام ولایت ابراهیم(ع) تجلی پیدا کرد یا ولایت در ایشان ظهور پیدا کرد. در حقیقت حضرت ولی بود که جناب ابراهیم را نجات داد.
آیه بعد میفرماید: «إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ». یک اسلام هست که بر مطلق ادیان اطلاق میشود، یک اسلام هست که در مقابل ادیان دیگر است. اسلام اینجا اسلام مطلق است و همه انبیا باید اسلام مطلق داشته باشند. یکی از منازل سیر وسلوک منزل تسلیم است. این کلمه «رب» هم خیلی اسم لطیفی است. اگر رب را در یک جمله توضیح دهیم از آن فقر مخلوق به خالق و توجه خالق به مخلوق برای جبران کمبودهای مخلوق استفاده میشود.
انتهای پیام