سیدمحمد بهشتی را باید از پایهگذاران سینمای پس از انقلاب دانست. او طی 10 سالی که (73 الی 62) مدیریت بنیاد سینمایی را برعهده داشت جریان فیلمسازی را به سمتی هدایت کرد که در آن دیگر نشانی از سینمای قبل از انقلاب مشاهده نشد، البته او در تلویزیون و دیگر مراکز فرهنگی نیز عهدهدار سمتهای مختلف بوده است. اهالی فرهنگ و هنر، بهشتی را به عنوان مدیر سینمایی میشناسند. به انگیزه بهار ایکنا با گفتوگویی پیرامون تأثیرات کرونا بر موضوعات فرهنگی را با او ترتیب داده است؛ در این گفتگو از با او درخصوص تغییرات فرهنگی ناشی از کرونا، تحول در سبک زندگی، خانه و خانواده، برنامهریزی فرهنگی در فضای جدید، سینما و مدیریت سینمایی گفتگو کردهایم که در ادامه تقدیم میشود؛
وقتی پدیدهای چون کرونا فراگیر میشود، شرایط خاصی در همه زمینهها ایجاد خواهد شد. همانگونه که همه بحرانها شرایط خاص خود را دارند. یعنی بحران وقتی آغاز میشود در نهایت تمام نیز خواهد شد، اما وقتی بین آغاز و پایان زمان طولانی به وجود میآید، تأثیرش این خواهد بود که شرایط طبیعی به وجود خواهد آمد. زمانی که شرایط جدید وجود داشته باشد یک سبک زندگی جدید را تجربه خواهیم کرد. یعنی مفهوم جدیدی از؛ خانه، دانشگاه، مدرسه، بیمارستان، کارخانه و... به وجود خواهد آمد و عادتهای گذشته دگرگون میشود در این حال شاهد بروز تعاریف جدید از سبک زندگی و فرهنگی خواهیم بود. وقتی این امر رخ دهد این فرصت ایجاد میشود تا خانه مفهوم حقیقی خود را بازیابی کند. یعنی همان خانهای که در تعریف همیشه و حقیقی خود با عنوان مأمن از آن یاد میکردیم و در سالهای اخیر تنها به محلی برای آسایش تبدیل شده بود؛ با بروز کرونا به معنای حقیقی خود نزدیک شد. در شرایط جدید تفاوتی بین آسایش و آرامش نمیگذاریم. کرونا به ما آموخت که این دو معنی با هم متفاوت است. آسایش پاسخگوی تن ماست و آرامش پاسخگویی دل ماست. همه به دنبال آرامش هستند، حتی آسایش هم میخواهد آرامش داشته باشد.
کرونا خانه را مأمن کرد، یعنی به خانه به عنوان نقطه امن و امان پناه آوردیم. بعد از پایان کرونا خانهها باید حقیقتاً مأمن روح و جان بماند. دیگر بخشها از جمله محیطهای آموزشی نیز باید چنین باشد. خلاصه اینکه همه ساز و کارهایی که وجود دارد لباسی به قامت سبک زندگی است. حال وقتی سبک زندگی دستخوش دگرگونی شود این لباس باید نو شود تا لباس برازنده سبک زندگی جدید شود. در این راستا باید تجدیدنظر جدی و جدید در حوزه برنامهریزی فرهنگی داشته باشیم.
ایکنا _ به نظر شما چه نهادی مسئولیت تغییر سبک زندگی به لحاظ فرهنگی را عهدهدار است؟
در آموزش نیز اینگونه است. پس از وقوع کرونا روشن شد بسیاری از تدارکات گستردهای که برای رویدادهای فرهنگی داشتیم چندان موضوعیت نداشت. برای مثال کرونا نشان داد آموزش میتواند در خانه اتفاق بیفتد و فضای مجازی راهگشا باشد. هرچند نباید در این زمینه (استفاده از فضای مجازی) زیادهروی کرد. یعنی باید مراقب بود فضای مجازی به فضای واقعی چیره نشود، زیرا هر کدام سهمی دارند. برای مثال نوروز در شرایط کرونا که فرصت دید و بازدید حضوری محدودتر از قبل است؛ در این حوزه فضای مجازی کمکهای بسیاری به جامعه انسانی کرد. کسانی که سالهاست همدیگر را ندیده بودند، هماکنون هر روز یا هفتهای یک بار همدیگر را در فضای مجازی میبینند. این امر باعث شده مردم از هم با خبرتر شوند. ظرفیتهایی عملاً به وجود آمده که امکان تحقق تغییر مطلوب فرهنگی مطابق با شرایط کنونی را فراهم میآورد.
در شرایط کرونا ظرفیتهای جدیدی آشکار شد ولی طبعاً محدودیتهایی را هم به ارمغان آورد. تفاوتهای سبک زندگی هم همین است. باید سیالیت پیدا کنیم تا بتوانیم خود را با شرایط جدید وقف دهیم بدون اینکه اصالت خود را از دست دهیم. انعطافپذیری و آمادگی مواجهه با شرایط جدید یاریگر ما برای بازیابی خود در شرایط فعلی است.
مکرر در گفتوگوهایی که با اهل فن داشتهام، بیان کردهام. یکی از مشکلات بزرگ سینمای ما زندانی شدن در قفس دهه 60 است. این موضوع معانی مختلفی دارد. ما در آن ساز و کارهای دهه 60 ماندهایم. در دهه 60 مهمترین ظرفیت نمایشی برای سینمای کشورمان، اکران در سالنهای سینما بود. هرچند تلویزیون هم گاهی مواقع فیلمهای سینما را پخش میکرد و البته بعدها نیز ویدیو هم برخی آثار را به نمایش درآورد، اما این دو محل چندان جدی نبود. در حقیقت به لحاظ اقتصاد سینمایی اکران در سالنها جوابگوی نیازها بود.
از دهه 60 به بعد، خیلی اتفاقات در جهان رخ داد، اما اکران در کشور ما تنها به سینماها خلاصه شد. سالنهای سینما چه حکم میکند؟ حکم میکند در طول روز تنها 5 یا 6 سانس باشد. این امر نیز باعث خواهد شد فیلمها مدتشان 100 دقیقه بیشتر نباشد. این موضوع اندازهها و زمان را مشخص میکند، اما اگر قرار باشد از فضای دهه 60 خارج شویم و شبکههای مجازی و پلتفرمها را به رسمیت بشناسیم دیگر این محدودیتها وجود نخواهد داشت. در چنین فضایی فیلم میتواند 10 دقیقه یا 1000 دقیقه باشد. در زمان حال، دیگر اندازه فیلم معنایی ندارد، زیرا محدودیتها برداشته شده، برای همین اگر اهل سینما سختشان بود از آن قفس دهه 60 خارج شود کرونا با لگد محکمی قفس سینمای دهه 60 را شکست.
دستاندرکاران سینما همانند مرغان آبی هستند که به خاک عادت کردهاند، اما کرونا آنها را به دریا رهنمون کرد. با این توضیح شرایط کرونایی میتواند ناجی سینمای ایران باشد. من به این امر خیلی امیدوارم. معتقدم اهالی سینما در شرایط عادی به تغییر نمیاندیشند چون به شرایط دهه 60 سینما عادت کردهاند و تنها کروناست که میتواند این جامعه را به شرایط جدید سوق دهد.
گفتوگو از عباس کریمی
انتهای پیام