مشکل اصلی در عرفان اهل بیتی، نداشتن معیار خطاسنج است
کد خبر: 3958692
تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۳۹۹ - ۲۱:۵۵

مشکل اصلی در عرفان اهل بیتی، نداشتن معیار خطاسنج است

حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی فرهودی بیان کرد: مشکل اصلی ما در حوزه عرفان اهل بیتی، بحث استنباط و خطا نرفتن است که ببینیم معیار خطا نرفتن چیست و اینکه اگر معیار اهل بیت(ع) در درک معارف، سلوک و شهود و عقل باشد، چقدر می‌توانیم به آن دست پیدا کنیم و چه معیاری برای سنجش درستی برداشتمان داریم.

به گزارش ایکنا؛ نخستین پیش‌همایش «عرفان اهل‌بیتی: ماهیت و ضرورت»، امروز 19 اسفندماه به همت دانشگاه ادیان و مذاهب و به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی فرهودی، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب را می‌خوانید که با موضوع «تفاوت بین عرفان اهل‌بیت(ع) با عرفان اهل‌بیتی» ایراد شده است؛

دانشکده عرفان از پنج سال قبل که دانشجویان دکتری خواستند رساله دکتری بگیرند، عرفان اهل بیتی را مطرح کردند و در زمان دکتر الهی‌منش، تلاش‌های زیادی صورت گرفته و رساله‌هایی نیز نوشته شده و بعضا اساتیدی که در اینجا هستند، سکان‌دار این رساله بودند و می‌شود از آقای دکتر نوروزی، رودگر و فضلی یاد کرد. اگرچه توفیقاتی در این قسمت به دست آمده است، اما واقعیت این است که ما همچنان در اول راه هستیم و هیچ سامان خاصی را نتوانستیم در این خصوص ارائه دهیم. کارهای فردی و کارهای جزئی صورت گرفته، اما واقعیت این است که اینکه بتوانیم یک ساختاری را از عرفان اهل بیت(ع) ارائه کنیم، نداشته‌ایم.

نکته دیگر این است که در روایات ما از عرفان و از عارف زیاد یاد شده است و حتی تقسیماتی هم که در حوزه عرفان داریم، در روایات ائمه طاهرین(ع) با نام عرفان‌الله و ... فراوان است، اما سخن بر سر ساختاری است که این مجموعه در پی آن هستند. به تعبیر آیت‌الله جوادی، این کار یک کار هفت یا هشت قرنه است که باید نسل به نسل جمع شوند و کارهایشان را کنار هم بگذارند تا عرفان اهل بیتی به سامان برسد.

لذا با توجه به اینکه فضای عرفانی پیش از انقلاب مورد اقبال نبود و بعد از انقلاب به برکت انقلاب اسلامی و وجود امام و در ادامه با توجهاتی که مقام معظم رهبری داشتند، این کار صورت می‌گیرد، اما یک راه چند قرنه‌ای است و دلیلش این است که انسان‌های مسلط به روایات و عرفان را می‌خواهد که بتوانند اینها را جمع سالم کنند. حدود 20 رساله در این حوزه تاکنون نوشته شده است که برخی از عناوین عبارت از «ارزیابی زهد در تصوف تا قرن چهارم هجری بر اساس روایات معصومین(ع)»، «اعتبارسنجی روایات تفسیری عرفانی منسوب به امام صادق(ع)»، «انسان‌شناسی عرفانی در مأثورات امام سجاد(ع)»، «اهمیت و کارکرد ذکر از منظر ائمه(ع)» و «آموزه‌های سلوکی در منظر امام سجاد(ع)» هستند.

اما موضوع بحث بنده در مورد تفاوت عرفان اهل بیت(ع) و عرفان اهل بیتی است. عرفان اهل بیت(ع) در ساحت‌های وجودی ذوات معصومین(ع) بارور می‌شود و تجلیاتی است که در جان امام معصوم(ع) وجدان می‌شود و با توجه به سعه وجودی که امام معصوم(ع) دارد و قدرتی که امام(ع) در کشف تام دارد و دامنه وجودی که اهل بیت(ع) از باب مظهریت اسماء دارند، این مقام برای کسی دست‌یافتنی نیست و اگر اینجا بحث از عرفان اهل بیتی کنیم، باید توجه کنیم که در پی عرفان اهل بیت(ع) نیستیم.

چون آن عرفان اهل بیت(ع) عنقایی است که به شکار کسی درنمی‌آید، مگر خود ذوات معصومین و به تعبیری عرفان اهل بیت در یک موقعیت حضوری خود اهل بیت(ع) است. پس اگر یک توجه مجددی کنیم، اینطور است که عرفان اهل بیت(ع)، عرفانی است که در ساحت‌های وجودی معصوم(ع) است و به همین دلیل نمی‌توانیم ادعا کنیم یا کسی در عالم اسلام ادعا کند که می‌توانیم به آن عرفان برسیم، چون از دست ما خارج است. اما عرفان اهل بیتی را می‌توانیم اینطور تصویر کنیم که به آن دسته از بیاناتی در حوزه حقایق هستی گفته می‌شود که خود اهل بیت(ع) تبیین کرده‌اند.

اما به تعبیری در حوزه عرفان اهل بیتی با جنبه‌هایی از بیانات ایشان مواجه هستیم که به صورت حصولی درآوردند و سخن بر این است که چطور می‌شود این بیانات را در یک ساختاری درآورد و به صورت عرفان اهل بیتی تبیین کرد و به تعبیری می‌شود گفت عرفانی است که انسان با فهم عرفانی در جهت استنباط مقاصد و مرادات اهل بیت(ع) در قرآن و اهل بیت(ع) دنبال می‌کند و می‌خواهد آن بیانات را در مباحث عرفانی استنباط کند. بنابراین، راهی به عرفان اهل بیت(ع) نداریم، اما راهی به بیانات خود معصومین(ع) که حاصل آن دریافت‌ها و وجدان‌های عرفانی‌شان است، می‌توانیم داشته باشیم.

اما در این قسمت می‌خواهم بگویم با سوالاتی روبه‌رو هستیم؛ اول اینکه آیا وقتی می‌گوییم عرفان اهل بیتی، این عرفان همانند فقه است؟ به این معنا که همانطور که در فقه با یک فهم عرفی با روایات مواجه می‌شویم و استنباط می‌کنیم، در عرفان نیز به همین صورت است؟ آیا می‌شود گفت انسانی که تا فهمی از منازل سلوکی نداشته باشد، می‌تواند مقاصد ائمه(ع) را دریافت کند؟ در حوزه فقه، 100 سال قبل کسی در مورد شبیه‌سازی مسئله‌ای را مطرح نمی‌کرد، چون از آن تصویری نداشتند، اما وقتی با بیانات معصومین(ع) روبه‌رو می‌شویم، آیا می‌توانیم بگوییم کسی که منازل سلوکی را طی نکرده باشد، می‌تواند از آن بیانات استنباط کند و می‌تواند ساختاری دربیاورد یا خیر؟ این سوال را با یک سوال دیگر تکمیل می‌کنم که اصلاً معیار اهل بیت(ع) در درک معارف چیست؟ آیا اهل بیت(ع) سلوک و شهود را معیار درک معارف می‌دانند؟ آیا سلوک را معیار نمی‌دانند و به عقل بها می‌دهند یا اینکه در کنار سلوک و شهود عقل را نیز معیار می‌دانند؟

برای نمونه، فرض کنید اگر به یک نفر در دانشگاه‌های خارج از کشور که به احکام فقهی ما مسلط می‌شود و به علم اصول نیز دست می‌یابد، همین بحث شبیه‌سازی را بدهیم، می‌تواند استنباط کند که حکم فقهی آن چیست. حال در حوزه فقه به او اجازه می‌دهیم که این نظر را بدهد و دلیلش نیز تسلطی است که دارد. اما آیا در عرفان نیز می‌توانیم همین بحث را مطرح کنیم؟ یعنی می‌توانیم بگوییم در حوزه عرفان اگر کسی درک شهودی نداشته باشد، می‌تواند به این برسد یا خیر؟ در حقیقت ما در عرفان اهل بیت(ع) با گزاره‌های عرفانی اهل بیت(ع) روبه‌رو هستیم و این سوال جدی است. عرفان مانند فقه و علوم دیگر اسلامی نیست. علوم عرفانی تا دغدغه یک نفر نشود، نمی‌تواند آن را بفهمد. لذا این سوالات وجود دارد و باید به آنها پاسخ دهیم.

همچنین مشکلات دیگری نیز داریم؛ در حوزه فقه می‌گوییم گاهی اوقات کسی که اجتهاد می‌کند، به خطا یا به صواب می‌رود، اما در این استنباط‌های عرفانی بحث خطا نرفتن او و همچنین اینکه در ظهورگیری چقدر می‌توان مطمئن بود وجود دارد. یکی از مسائل مهم این است که باید ظهورگیری کنیم، اما سوال این است که ملاک شما چیست و می‌شود گفت چه معیارهایی وجود دارد که شخص به خطا نرود؟ سوال بعدی که در این حوزه مطرح است اینکه رابطه عرفان اهل بیت(ع) با عرفان اسلامی موجود ما چیست؟ یعنی به تعبیری آیا قرار است یک عرفان مستقلی فراتر از عرفان اسلامی ارائه شود یا خیر؟ اگر خیر، می‌خواهیم چه کار کنیم؟ می‌خواهیم مویداتی بیاوریم که تلاش کردند تا مویداتی از جاهای دیگر بیاورند؟

لذا است که برخی از بزرگان نسبت به جریان عرفان اهل بیتی می‌گویند با این نوع مشکلات روبه‌رو هستیم و باید مراقب باشیم چیزی که الآن داریم را از دست ندهیم. این ربط و نسبت باید روشن شود. در عرفان عملی کارهایی شده است، اما رابطه عرفان اهل بیتی و عرفان نظری محل سوال است. مشکل دیگر که سر راه داریم و باید در حوزه عرفان اهل بیتی حل شود اینکه، در عرفان موجود علی‌رغم تلاش‌ها، رگه‌هایی از روایات اهل بیت(ع) دیده می‌شود و سعی شده مرادات اهل بیت(ع) تبیین شود، اما ما با گستردگی روبه‌رو نیستیم و به صورت گسترده بیانات اهل بیت(ع) در بیان عرفا نیست. مشکل اصلی ما در حوزه عرفان اهل بیتی بحث استنباط و خطا نرفتن است که ببینیم معیار خطا نرفتن چیست و اینکه اگر معیار اهل بیت(ع) در درک معارف، سلوک و شهود و عقل باشد، چقدر می‌توانیم به آن دست پیدا کنیم و چه معیاری برای سنجش درستی برداشتمان داریم. لذا آیت‌الله جوادی می‌گوید بنیان‌گذاری عرفان اهل بیت(ع) اقدامی است که تحقق آن چندقرن زمان می‌برد.

انتهای پیام
captcha