محمدعلی مهتدی، دیپلمات بازنشسته و کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه، از جمله افرادی است که زمانی نسبتاً طولانی (5 تا 6 سال) با شهید چمران مؤانست و نزدیکی داشت و از همراهان او در لبنان بود. روایت مهتدی از ابعاد مختلف شخصیت شهید دکتر چمران شنیدنی است و او معتقد است امروز جامعه نیازمند تبیین بیشتر بعد عرفانی و اخلاقی این شخصیت عارفمسلک مجاهد است؛ شخصیتی که به اعتقاد مهتدی در زمره «مخلَصین» است و توانسته اخلاق را کاملاً به سیاست پیوند و گره بزند.
متن گفتوگوی ایکنا با محمدعلی مهتدی به شرح ذیل است:
ایکنا ــ آقای مهتدی ابتدا درباره چگونگی آشنایی خود با شهید چمران توضیحاتی دهید؟
ــ آشنایی بنده با شهید چمران به این ترتیب بود که در دوره سربازی، حدود سالهای 1349 و 1350، با آقای حسین چمران، برادر کوچک شهید چمران، آشنا شدم و او از شخصیت دکتر برای من بسیار صحبت کرد و زمانی که به لبنان رفتم، به من پیشنهاد شد که به عنوان مترجم خبر از طرف صداوسیما فعالیت کنم. به عشق شهید چمران به لبنان رفتم اما تماس با ایشان خیلی مشکل بود و از طریق واسطههایی با ایشان قرار گذاشتم و ایشان را ملاقات کردم. ملاقتهای ما معمولاً یا در جنوب لبنان بود یا اینکه ایشان بعد از نیمه شب به منزل من میآمدند و این فرصتی برای من بود که در آن سالها همراه ایشان و امام موسی صدر باشم. پس از پیروزی انقلاب به تهران آمدیم و همچنان تا زمان شهادت ایشان در ستاد جنگهای نامنظم در خدمت دکتر چمران بودم.
ایکنا ــ با توجه به این آشنایی نزدیک، چه دریافت و فهمی از شخصیت شهید چمران دارید؟
ــ همان طور که گفتم این توفیق بسیار بزرگی برای من بود که با مردی مانند دکتر چمران آشنا شدم که انسانی کامل و نمونه بود و نظیر ایشان را ندیدم. شاید امام موسی صدر و شهید چمران از جمله شخصیتهایی بود که واقعاً دنیا را به هیچ میگرفت و خودش را به طور کامل وقف خدا، دین خدا و خلق خدا میکردند. برای من بسیار جالب بود شهید چمران که دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی داشت و میتوانست در آمریکا زندگی پر از رفاه با حقوق بسیار بالا داشته باشد، از همه این مواهب و لذتها میگذرد. در واقع شهید چمران به دلیل عاشق و عارف بودن، به هیچ وجه اهل رفاه و لذتهای دنیوی نبود و نمیتوانست آن سبک زندگی را تحمل کند.
ایکنا ــ چه شد که شهید چمران پا به لبنان گذاشت و ساختن بنای مقاومت را آغاز کرد؟
ــ ایشان پس از ترک آمریکا به مصر رفت و در زمان جمال عبدالناصر، دوره آموزشی جنگهای چریکی را گذراند و به عده زیادی از ایرانیان مقیم خارج، دانشجویان و اعضای انجمنهای اسلامی آموزشهای چریکی داد و حتی برنامهای برای انقلاب ایران داشت که این برنامه لو رفت. با لو رفتن این برنامه، شهید چمران دیگر به آمریکا برنگشت و به جنوب لبنان و خدمت امام موسی صدر رفت و سنگ بنای مقاومت را گذاشت و تربیت جوانان بر مبنای فرهنگ دینی و شیعی و مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی را آغاز کرد.
شهید چمران همه وقت خود را صرف عقیدهاش میکرد و اصلاً خواب، غذا، استراحت، حساب بانکی، خانه، ماشین و پول برایش معنا و مفهومی نداشت، در حالی که اینها رفاه مباحی بود که همه داریم، اما ایشان اصلاً به فکر این مسائل نبود. ایشان اغلب حدود ساعت 1:30 یا 2 نیمه شب به خانه من در بیروت میآمد و تا صبح با هم بودیم و نماز صبح میخواند و بلافاصله به سمت بعلبک میرفت که 8 صبح باید آنجا برای جوانان شیعه سخنرانی میکرد و به آنها آموزشهای نظامی میداد و شاید فقط ده دقیقه تا یکربع در شبانهروز میخوابید و وقتی هم سؤال میکردیم غذا خورده یا نه و به یاد نمیآورد آخرین باری که غذا خورده کی بود و چه خورده بود.
ایکنا ــ اگر بخواهید شهید چمران را توصیف کنید، کدام بعد شخصیت او برای شما برجستهتر است و جامعه امروز به آن بیشتر نیازمند است؟
ــ در واقع شهید چمران شخصیت عاشقی است که از نیمههای شب تا صبح بیدار بود، شمعی روشن میکرد، چند برگ کاغذ جلوی خودش میگذاشت و اشک میریخت و با نوشتن با خدای خودش راز و نیاز میکرد. در طول عمرم چنین انسانی را ندیده بودم و واقعاً ایشان برای من یک اسطوره بود و در خدمت او بسیار احساس حقارت میکردم. البته دکتر چمران انسانی است که ابعاد مختلفی داشت؛ به لحاظ علمی او یک استاد دانشگاه و متخصص فیزیک پلاسماست، در بعد نظامیگری قدرت برنامهریزی داشت و ابتکارات زیادی در عملیات نظامی و به کار بردن تاکتیکها انجام میداد، اما امروز به فهم بعد عرفانی ایشان بیش از سایر ابعاد نیاز داریم. به ویژه در جامعه کنونی که متأسفانه خیلی از این اسوهها دور شدیم. قرار بود ما یک جامعه اسلامی براساس عدل امیرالمؤمنین علی(ع) بسازیم اما الان از چنین جامعهای بسیار دور هستیم. لذا امروز به انسانها و مدیرانی مانند دکتر چمران نیاز داریم که برای دنیا پشیزی ارزش قائل نباشند و خودشان و زندگی و توان خودشان را وقف خدمت به خدا، خلق خدا و پیشبرد اهداف دینی و انقلابی کنند.
دکتر چمران وقتی پس از 9 سال حضور در لبنان به ایران آمد تجربه مدیریت مؤسسه صنعتی «جبل عامل» را داشت و در آنجا صدها نفر از جوانان شیعه را از نظر عقیدتی، حرفهای و مسائل مربوط به مقاومت تربیت کرده بود. وقتی هم به ایران آمد فقط یک دست کت و شلوار و یک یقه اسکی به تن داشت و زمانی هم که شهید شد نه خانهای داشت، نه ماشینی، نه حساب بانکی و نه پولی و به دیدار معشوق شتافت. به اعتقاد من این بعد از زندگی شهید چمران باید بیش از این در جامعه میان مردم و مسئولان ترویج شود تا شاید از اینکه زمانی در جامعه اسلامی چنین رادمردان بزرگی زندگی میکردند و امروز از این اسوهها دور شدهایم احساس شرمندگی کنیم و به اصالت دینی و اسلامی خودمان برگردیم.
ایکنا ــ شهید چمران در کنار بعد علمی و عرفانی، یک سیاستمدار بود. پیوند اخلاق و سیاست نیز از جمله مسائلی است که در آموزههای دینی بر آن بسیار تأکید شده است. تا چه اندازه این مسئله در زندگی سیاسی شهید چمران متبلور بود؟
ــ این مسئله بسیار مهمی است، زیرا وقتی صحبت از سیاست میشود ذهنها به سمت و سوی تعریف ماکیاولیستی از سیاست و قدرت میرود که برمبنای آن میتوان برای رسیدن به هدف وسیله را توجیه کرد. متأسفانه این مسئله در بسیاری جوامع از جمله جوامع اسلامی وجود دارد و سیاستمداران تصور میکنند اگر هدف مقدس و درست بود به هر وسیلهای میتوان متشبث شد تا به آن هدف رسید، در حالی که اسلام اصلاً چنین شیوه و رویکردی را نمیپذیرد. به سیره امام علی(ع) که نگاه میکنیم متوجه میشویم ایشان اگر میخواست براساس شیوههای ماکیاولیستی عمل کند در همه جنگها و نبردها پیروز میشد و شاید اصلاً تاریخ اسلام و جهان به مسیر دیگری میرفت. برای نمونه به حضرت علی(ع) گفتند که معاویه بسیار هوشمند و زیرک است، ایشان فرمودند: «اگر تقوا نبود من هوشمندترین انسانها بودم». رعایت تقوا در مسائل سیاسی حتی در مواجهه با دشمنان از جمله مسائلی است که در قرآن از جمله در سوره انفال و توبه بر آن تأکید شده است.
دکتر چمران نیز با پایبندی به این مسئله به هیچ وجه حاضر نبود ذرهای از تقوا حتی در نبرد با دشمنان عقبنشینی کند. برای نمونه در دوران جنگ داخلی لبنان و در نبرد با فالانژیستها، دکتر چمران استفاده از خمپارهانداز را توسط رزمندگان مقاومت ممنوع کرده بود و آنها فقط مجاز به استفاده از مسلسل و «آر پی جی» بودند. دلیل این دستور هم این بود که تیر خمپارهانداز منحنی است و هدف دیده نمیشود و ممکن است خمپاره شلیکشده افراد بیگناه اعم زنان و کودکان را بکشد و لذا ایشان تأکید میکرد باید دشمن را ببینید، تشخیص بدهید و بعد تیر مستقیم شلیک کنید، اما الان در جنگها چه کسی به این مسائل فکر میکند و تا چه حد جان افراد بیگناه برای او مهم است؟
همچنین دو جناح چپ و راست (در لبنان) علیه شهید چمران و امام موسی صدر توطئه میکردند و برای ترور این عزیزان و شاگردانشان برنامه میریختند. آنها روشهایی را اعمال میکردند که پر از نیرنگ، دروغ و فریب بود، ولی دکتر چمران حاضر نمیشد در مقابله با آنها از همان روشها و گفتمان استفاده کند و مرتب با آنها به گفتوگو میپرداخت و نصیحت میکرد. در طول 5 یا 6 سالی که در خدمت ایشان بودم، ندیدم دکتر چمران دروغی بگوید، غیبتی کند و از کسی حتی از دشمنانش به بدی یاد کند یا اینکه روشی را برای مقابله با آنها اتخاذ کند که به دور از تقوا باشد.
در زمینه پیوند اخلاق و سیاست سمینارهای زیادی برگزار شده، کتابها و مقالات زیادی نوشته شده اما وقتی به مرحله عمل میرسد کم هستند انسانهای مقاوم و مبارزی که حتماً خود را مقید به رعایت تقوا در مبارزه با دشمنان یا در رقابت سیاسی با رقبای خود بدانند، اما کسی که به تعبیر لبنانیها «جمجمه خودش را به خدا فروخته»، برایش مهم نیست که زنده بماند یا شهید شود، زیرا میداند طبق نص قرآن کسی که در راه خدا جهاد کند «إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ» نصیبش میشود و یا در راه خدا شهید میشود که بالاتر از آن مقامی نیست یا اینکه پیروز میشود. اگر کسی به این معتقد باشد در نهایت خوشبخت است و به صلاح و رستگاری میرسد.
شهید چمران به واقع خود را هر لحظه در محضر خدا میدید و کاری را انجام میداد و کلمهای را بر زبان میآورد که رضایت خدا در آن باشد و انسانهای کمی هستند که اینگونه زندگی خودشان را به خدا فروخته باشند. قرآن میفرماید: «انَّ اللَّهَ اشتَرىٰ مِنَ المُؤمِنينَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»؛ به عبارتی خدا قرب و رضوان خودش را در مقابل جان و مال مبارزان و مجادهان میدهد. البته رسیدن به این مرحله ساده نیست و نصیب هر کسی نمیشود و خداوند چنین حالتی را به هر فردی نمیدهد مگر به شخصیتهایی مانند دکتر چمران که میداند با اخلاص و صدق گام برمیدارد. مسئله اخلاص و صدق مرحله بسیار حساس و مهمی است و کمتر انسانهای مؤمنی به این مرحله میرسند اما دکتر چمران به این مرحله رسیده بود و حتی شنیدم یکی از بزرگان درباره دکتر چمران میگفت که «از مخلَصین است»؛ یعنی کسی که در راه اخلاص قدم گذاشته و خداوند اخلاص او را کامل کرده است. چنین شخصی دیگر نمیتواند به فعلی که حرام است دست بزند و حتی به آن فکر کند و پیوسته در حال اجرای دستور محبوب و معشوق خودش است. به نظر من برای تبیین بیشتر این بعد شخصیت دکتر چمران باید به دستنوشتههای ایشان، به ویژه آنهایی که در نیمهشب مینوشت و اشک میریخت، رجوع کرد تا شناخت دقیقتری حاصل شود.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام