به گزارش ایکنا؛ گاهی شاهدیم که برخی از سیاستمداران و سلبریتیها با وجود اینکه نشان میدهند که قلبشان برای وطن میتپد و در هنگام پخش سرود ملی دست و دلشان میلرزد، اما برای زندگی یا تولد فرزند خود به کشور خارجی میروند، پدیدهای که پرسشهای زیادی در ذهن میانگیزد و میتواند همه باورها و ذهنیتهای آدمی را به چالش بکشد.
این آموزه قرآنی همواره پیش روی ما قرار دارد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ، كَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ؛ اى كسانى كه ايمان آوردهايد چرا چيزى مىگوييد كه انجام نمىدهيد. نزد خدا سخت ناپسند است كه چيزى را بگوييد و انجام ندهيد.» با عنایت به تأکیدات دینی مبنی بر جلوگیری از دورویی در جامعه، از حسن محدثی، استادیار جامعهشناسی واحد تهرانمرکز دانشگاه آزاد اسلامی، درباره علل پیدایش این دوگانگی و تأثیر آن بر جامعه پرسیدیم؛ پاسخ این جامعهشناس از نظر میگذرد:
من از فرد خاصی اسم نمیبرم چون در جریان جزئیات زندگی افراد نیستم و حق ندارم در مورد چیزی که اطلاع ندارم قضاوت کنم و از شما هم خواهش میکنم از کسی نام نبرید، اما به طور کلی میگویم که نفاق در رفتار میتواند ریشه فردی یا ساختاری داشته باشد، نفاق ساختاری ناشی از موقعیتی است که فرد اشغال کرده؛ موضعی که او اشغال کرده است اقتضا میکند که او به نحو خاصی سخن بگوید یا رفتار کند، اما در دنیای شخصی خود چه بسا غیر از آن چیزی باشد که در صحنه سیاسی، هنری و کاری خود میگوید و مینماید.
در واقع، در جلوی صحنه یعنی در موقعیتهای رسمی و حرفهای و کاری به گونهای ظاهر میشود و خود را عرضه و معرفی میکند و در پشت صحنه، یعنی دنیای زندگی شخصی که با سبک زندگی وی پیوند تنگاتنگی دارد، به گونه دیگری زیست میکند. در هر صورت این امر از هر جا که ریشه بگیرد، یعنی خواه فردی باشد و خواه اقتضای ایفای نقش در موقعیتی خاص در درون ساختاری معین، فرد در قبال آن مسئولیت اخلاقی دارد. اگر تماماً منشأ فردی داشته باشد، مسئولیت فقط برعهده اوست و اگر منشأ ساختاری داشته باشد، مسئولیت هم متوجه او و هم متوجه سیستمی است که او در آن موضعی را اشغال کرده است.
تأثیر آن هم بر جامعه متنوع است؛ یکی بیاعتمادی مردم است به همه کسانی که اینگونه موقعیتها را اشغال و ادعاهای مشابهی را مطرح میکنند؛ دیگری، اعتبارزدایی از آن سازمانی است که این افراد در آن کار میکنند؛ سومی از بین رفتن قبح دروغ و نفاق در جامعه است؛ و چهارمین موردی که میتوانم نام ببرم، یادگیری اجتماعی منفی است؛ یعنی چنین رفتاری از سوی این افراد، به دیگران نیز آموزش میدهد که هر جا لازم شد این دوگانگی رفتار را بروز دهند.
این را هم اضافه کنم که همیشه نخستین درسی که به دانشجویانم در مبانی جامعهشناسی میگویم این است که در مورد ایرانیان هرگز براساس سخنانشان قضاوت نکنید و فقط عملشان را مبنای قضاوت در مورد آنان قرار بدهید. در ایران شکافی بزرگ و پرناشدنی بین فرهنگ آرمانی و فرهنگ واقعی وجود دارد. ایرانیان معمولاً آنچه میگویند و مینمایانند مربوط به فرهنگ آرمانی جامعه است و آنچه میکنند مربوط به فرهنگ واقعی خودشان و جامعهشان است.
بنابراین، چنین پدیدهای که شما از آن یاد کردهاید و شاید این روزها مردم نیز از آن سخن بگویند از نظر من عادیترین چیزی است که میتوان از یک ایرانی انتظار داشت و چه فرقی میکند که سلبریتی باشد یا سیاستمدار. از همه اینها بدتر و خطرناکتر افرادی هستند که فقط براساس منطق موقعیت رفتار میکنند. برخی از استادان دانشگاه را میشناسم که چنیناند!
انتهای پیام