محمد منصورنژاد، نویسنده، دینپژوه و مسئول کمیته دینپژوهی صلح انجمن علمی مطالعات صلح ایران، در گفتوگو با ایکنا؛ به ارائه توضیحاتی درباره فلسفه عید فطر و روزه در ماه مبارک رمضان پرداخت که در ادامه مشروح این مصاحبه از نظر میگذرد؛
ایکنا - ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در ابتدا بگویید که فلسفه عید فطر چیست؟
خوب است بحث را با نکتهای مرتبط با نوروز و عید فطر شروع کنم. تعداد محدودی حدیث هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت نقل شده است که اعیادی مثل فطر جایگزین اعیاد ایرانیاند و در اصل فلسفه وجودی این اعیاد ضد سنن ایرانی بودنشان است! در شیعه قطبالدین راوندى(م 573) در كتاب «لبّاللباب» آورده است: «عن رسول اللَّه صلى الله علیه وآله: أبدلكم بیومین یومین: بیوم النیروز و المهرجان، الفطر والأضحى؛ دو روز را براى شما جانشین دو روز كردم: عید فطر و قربان را به جاى عید نوروز و مهرگان». در اهل سنت هم آلوسى(م 1342ق) در «بلوغ الإرب» مىگوید: «قدم النبى صلى الله علیه وآله المدینة ولهم یومان یلعبون فیهما، فقال: «ما هذا الیومان؟». فقالوا: كنّا نلعب فیهما فى الجاهلیة. فقال: «قد أبدلكم اللَّه تعالى بهما خیراً منهما یوم الأضحى و یوم الفطر». قیل: هما النیروز والمهرجان»؛ پیامبر(ص) وارد مدینه شد. مردمان مدینه دو عید داشتند كه در آنها به سرگرمى و خوشى مىپرداختند. رسول خدا(ص) فرمود: این دو روز چیست؟ گفتند دو یادگار جاهلیت است. فرمود: خداوند بهتر از آنها را جایگزین كرده است: عید قربان و عید فطر. گفته شده كه آن دو روز نوروز و مهرگان بود».
در تحلیل موضوع میتوان چند نکته گفت: اول، مگر در سرزمین حجاز به ویژه عهد نبوی اعیاد ایرانی دایر بود که خداوند اعیادی را وضع کند که جایگزین آنها شوند؟ ثانیاً، اگر برای عیدهای ایرانیان، که در عهد نبوی عمدتاً مسلمان نبودند، عیدهایی پیشبینی شده است، پس کسانی که ایرانی نبودند علیالقاعده نباید خلائی برای اعیاد مهمی چون فطر و قربان داشته باشند! ثالثاً، هر دو عید فطر و قربان ریشه در پیش از اسلام هم دارند(اصلاً عید قربان به داستان ذبح اسماعیل(ع) بازمیگردد) و از این رو به حال و هوای متفاوتی در ادیان توحیدی وجود دارند و رابعاً، رجالیون و اهل حدیث، به ضعف سند و دلالت این گونه احادیث پرداختند و بیاعتباری آنها را نشان دادند؛ در نهایت در یک دین چگونه هم میتوان به بزرگداشت سنت پیشینیان دستور داد و توصیه کرد (مثلاً در نامه 53/ نهج البلاغه) و در روایت دیگری برای از بین بردن سنتهای نیکوی گذشتگان حکم داد؟ واقعاً باید به امید روزی نشست که کم و کیف احادیث جعلی دقیقاً مشخص و از منابع اصلی حذف شوند.
فلسفه وجود یک عید پس از یک ماه روزهداری معلوم است و خیلی پیچیده نیست. ماه رمضان در بین ماههای سال فرصتی را برای مؤمنان فراهم میآورد که به کارهایی دست زنند که کار خواص است. مثلاً خواص در طول سال روزهایی را روزه میگیرند یا اولیای خدا در طول سال احیای شبانه دارند و یا بندگان ویژه ختم قرآن برایشان اولویت دارد و ... اما ماه رمضان فرصتی پیش میآید که افراد عادی هم تجربه اولیای الهی را تکرار کنند که عبارت از روزه، احیا، ختم قرآن و ... است.
آیا درک چنین مقام و موقعیتی در طول یک ماه، جشن و شادی ندارد؟ این توفیقی است برای فردی که چنین ماه بیبدیلی را درک و آداب و مناسکش را رعایت کند. البته بهره هر فرد از ماه رمضان یکسان نیست، اما هر فرد در قیاس با قبل و بعد ماه رمضان، در این ماه مبارک تجربههای معنوی خاصی دارد که جای شادمانی دارد.
ایکنا- از پرداخت زکات فطره در روز عید فطر چه درسهایی میتوان آموخت؟
برای روشن شدن اهمیت موضوع، خوب است با طرح مسئلهای که هماکنون با آن مواجهیم موضوع را بشکافیم. بحث «تکدیگری» و «گدایی» واقعاً از پدیدههای زشت به ویژه در بسیاری از کلانشهرهاست. معمولاً در رسانهها تبلیغ میشود که به گدایان حرفهای توجه نکنید و این توصیه درستی است، اما باید برای تأمین معاش آبرومندانه فرد واقعاً ناتوان و نیازمند چارهای اندیشید. کمک به سائل و فقیر جزء وظایف مسلمانان است و چه خوب است بدون اینکه فردی آبروی خودش را از روی ناچاری به حراج بگذارد و به گدایی روی آورد، نظام و جامعه برای رفع مشکل آنها تدبیری بیندیشد. در این صورت متکدیان حرفهای نیز مورد بیتوجهی قرار میگیرند و کمکم حذف میشوند.
کارکرد تمهیداتی چون زکات فطره دقیقاً رفع این خلأهاست. نباید نیازمندان به سراغ ما بیایند، بلکه در جامعه دینی اولاً، همه باید از حال اطرافیانمان مطلع باشیم و در شادی و غمشان شریک شویم و ثانیاً، اگر کسی نیازمند است، عزت نفسش را حفظ کند و سنجیده و تا حد ممکن ناآشکار به سراغش برویم و کمکش کنیم. البته اقدام مناسبتر آن است تا به گونهای مشکل افراد بیبضاعت حل شود که آنان در سالهای بعد از جرگه فقرا خارج شوند و در زمینهای که خداوند بدانها استعداد داده است به فعالیت بپردازند. در نتیجه، فقط افراد بسیار محدودی باقی میمانند که اصلاً توان فعالیت و کسب درآمد ندارند و مخاطبان اصلی زکات و صدقات هستند.
همین جا نکتهای را هم از باب نهی از منکر تذکر بدهم. در مواردی کمک به دیگران و خیرات در وسایل ارتباط جمعی به صورت سمعی و بصری بازتاب داده میشود و میلیونها آدم میبینند که به فلان جوان برای تشکیل خانواده کمک شد. اصل احسان و کمک کار خوبی است، اما با این شیوه غرور و عزت نفس افراد کمکگیرنده خدشهدار میشود و با فرهنگ اسلامی مطابقت ندارد. چرا امیرالمؤمنین(ع) به افراد در نیمه شب و به صورت ناشناس کمک میکرد؟ بخشی از فلسفه این کار حفظ شأن و کرامت فقراست.
درباره زکات فطره نکته قابل توجه آن است که در روز عید فطر نخست باید زكات را پرداخت و بعد نماز عید را به جا آورد. چنانكه در روایات متعددى از امام صادق(ع) این معنى نقل شده است و تقدم توجه به امر اجتماعی بر امری عبادی نشان داده میشود که بسیار معنا دارد. زمانی هم برای زکات تعیین شده است که فرد از جهت روحی آمادگی توجه به دیگران و بخشش را داشته باشد.
از این رو گرچه حد مشخصی برای حداقل زکات فطره منظور شده است، اهل احسان سعی میکنند که در حد ظرفیت و توان خویش از سفرهشان سهمی برای نیازمندان منظور کنند. اگر روزهداری که از تمکن لازم برخوردار است، با پرداخت زکات فطره مشکل داشته باشد و نفسش اجازه ادای این وظیفه را ندهد، معلوم است همه آثار معنوی ماه رمضان را درک نکرده و هنوز از منیت و نفسانیت در این سطح هم رهایی نیافته است.
ایکنا ـ نماز عید فطر میتواند چه کارکردی داشته باشد؟
البته نماز عید فطر در زمان غیبت از مستحبات است و میتواند به جماعت یا حتی فرادی خوانده شود. ولی در مجموع، فضیلت «نماز جماعت» در اسلام بالاست. تا این حد که عقل ما میفهمد بیشتر به دلیل کارکرد اجتماعی آن است. مثلاً در حدیث مشهور نبوی آمده است که در نماز جماعت اگر دو نفر اقتدا کنند، خداوند برای هر فرد در هر رکعت 150 نماز مینویسد و اگر تعداد مأمومین از 10 نفر بگذرد، انس و جن در نوشتن ثواب یک رکعت از چنین نمازی ناتوان هستند.
طبق تجربه در نماز جماعت ممکن است به دلایلی تمرکز فرد در قیاس با نماز فرادی زودتر به هم بریزد، چه اینکه رفتوآمدها، اقامه وقت و ناوقت مأمومین و ... وجود دارد اما با این وصف، چرا این همه ثواب دارد؟ این نکته به اهمیت مسئله انسجام اجتماعی و همگرایی مؤمنان بازمیگردد. معمولاً نمازگزاران در صفوف نماز از یکدیگر شناخت پیدا میکنند و از مسائل یکدیگر مطلع میشوند. اگر مشکلی برای رخ دهد، دیگری به کمکش میآید. اگر در صف نماز نباشد از حالش میپرسند و ... اگر این وحدت، که در نماز عید فطر گوشهای از آن دیده میشود، در طول سال در نماز جماعت تکرار شود، میتواند حلکننده بسیاری از مشکلات باشد. همواره همدلیها کارساز هستند و اختلافها مشکلآفرین.
از مشکلاتی که الان مساجد دارند آن است که جمعیت به ویژه نسل جوان کمتر در جماعات حاضر میشوند. باید به جاذبههای نماز جماعت اندیشید. عجیب آن است که حضرت امیر وقتی افرادی را به سمت استانداری منصوب میکرد، از جمله مواردی که توجه به آن را خواستار میشدند حال مأمومین در نماز جماعت بود. مثلاً در نامه 53 به مالک اشتر به نقل از نبی مکرم اسلام(ص) آمده است: «صل بهم کصلاه اضعفهم»، یعنی در حد توان ناتوانان نماز بگذار.
فکر میکنم بیبرنامگیها، جاذبههای مساجد را در مقابل محافل جذاب ظاهری دیگر کم کرده است. مثلاً چرا باید بین دو نماز واعظی سخنرانی کند یا دعاهای طولانی خوانده شود یا یک صفحه قرآن بخوانند. همه اینها پس از اتمام نماز، میتواند برای علاقهمندان انجام شود. اگر حواشی حذف شود، زمان مختصری به نماز جماعت اختصاص مییابد که در آن صورت از همسایگان حتی فروشنده مسجد هم میتوان خواست که در این مدت محدود مغازه را یا کامل ببندند یا تعدادی از کارکنان برای نماز بروند. چرا باید امام جماعت سورههای طولانی و نماز را با تأنی زیاد بخواند؟
بنابراین، جامعه دینی با این مناسک و شعائر، وحدت خویش را بازمییابد و متولیان امور مذهبی باید با کارشناسی متناسب با زمان و مکان، بر جاذبههای این شعائر بیفزایند و دافعهها را کم کنند. وقتی اجتماع مسلمین حاصل شد، آن وقت میتوان درباره همه چیز از جمله امنیت تا اقتصاد و ... اندیشید و چنین نمازی برای رقبا و دشمنان رعبآفرین است.
این روایت تاریخی را همه میدانیم که در یكى از اعیاد اسلامى، ظاهراً عید فطر، مأمون عباسی براى امام رضا(ع)، که ولیعهدش بود، پیام فرستاد كه امامت نماز عید را بپذیرد و نماز را برگزار کند. امام(ع) پاسخ داد: شرایطى را كه میان من و تو است مىدانى. مرا از اقامه نماز معذور دار ... مأمون اصرار میکند و حضرت میپذیرد. در نهایت وقتی جماعت عظیمی با شکوه معنوی همراه امام برای نماز حرکت میکنند و این به مأمون گزارش میشود، مرعوب میشود و حضرت را از اقامه نماز بازمیدارد. این از کارکردهای نماز جماعتهایی است که با شرایطش برگزار شوند.
ایکناـ ماه رمضان چه درسهایی را میآموزد و اساس فلسفه روزهداری چیست؟
روزه ماه مبارك رمضان یكی از عبادات است و به همین جهت قصد قربت نیز میطلبد، یعنی اگر اغراضی غیر از رضایت خداوند باریتعالی در این عبادت منظور شود، به اصل عبادت آسیب میزند، اما از نظر علت مادی برخی از افعال روزه از مقوله عباداتی هستند كه ماهیت آسمانی دارند مانند قصد و نیت روزه و تلاوت قرآن. حال آنكه بخشی افعال دیگر این ماه ماهیت انسانی و اجتماعی دارند از جمله اطعام و افطاری دادن یا سحری و افطاری خوردن و ... که هر دو قسم این کنشها عبادت هستند.
درباره فلسفه روزه میتوان گفت: اولاً، در فلسفه خلقت و در پاسخ بدین پرسش كه هدف خالق از خلقت چیست و از سوی دیگر هدف آدمیان از زندگی چیست؟ مباحث فراوانی طرح شده و میتوان بدانها هم پرداخت. اجمالاً میتوان گفت كه مهمترین هدف خلقت رسیدن به مقام «عبودیت» در مقابل حضرت حق است. البته انجام عبادات تعیینشده میتواند یكی از مجاری ممكن برای رسیدن به چنین مقامی باشد.
پس عبادتهای مصطلح (در فقه و اصول) و متعارف، «طریقیت» داشته و معتبر هستند و نه «موضوعیت» و هدف نهایی. با این وصف اگر عبادات در مسیر غایت اصلی باشد، سازنده است، وگرنه سودی ندارد(به تعبیر حدیثی چه بسا روزهدارانی كه از روزه گرفتن جز سختی – گرسنگی و تشنگی- سودی نمیبرند) یا چه بسا آسیبزاست. درباره تلاوت قرآن در روایات آمده که چه بسا تلاوتكننده قرآنی كه قرآن او را لعنت میكند. به اختصار میتوان گفت كه عبودیت گفتمانی است كه عبادت با رعایت شرایطش یكی از عناصر و اجزای آن مجموعه است.
البته عبودیت نیز مراتبی دارد و روزه افراد نیز ذیسطوح است. هر قدر روزهداری با شرایط دقیقتر و كیفیتر محقق شود، احتمال كاركردهای مثبت آن نیز بیشتر است. روزهای كه فقط به دست كشیدن از خوردنی و آشامیدنی خلاصه شود، قطعاً با روزهای كه با امساك زبانی یعنی كنترل زبان از دروغ، غیبت، تهمت و ... همراه است در یك سطح نیست. خوشا به حال آنانی كه در ماه مبارك رمضان توفیق «كنترل خیال» را دارند یا حب و بغضهای خویش را ویرایش و پیرایش میكنند. روزهداری كاملتر، مسیر رهایی از غیر خدا را بهتر هموار میکند و راه عبودیت را سهلتر میگشاید.
ثانیاً، در بین عبادات، روزهداری كاركرد عملیاتیتر و ملموستری نیز دارد كه در نوع خود بسیار حائز اهمیت است. فرد روزهدار با علم و آگاهیهای متعددی دست به انجام این فریضه الهی میزند. او میداند كه گرسنه و تشنه میشود. او آگاه است كه از این امساك دچار مشكل میشود و هوس آب در گرما و یا میوه و غذا او را به تعب میكشاند و ... .
اما چنین سختگیری بر خویشتن ممكن است چه كاركرد مثبتی را در پی داشته باشد؟ میدانیم كه براساس یكی از تقسیمبندیها، ابعاد وجودی آدمی به دو سطح جسم و روح قابل تقسیم است. در اینجا بدون پرداختن به بحث تفصیلی چند نكته را مفروض میگیریم: الف ـ آنكه روح و جسم در این دنیا در ارتباط با یكدیگرند و از حالات یكدیگر تأثیر میپذیرند. هرچه روح قویتر باشد، جسم را در خدمت خود میگیرد و هر قدر به جسم و لوازم آن(خورد و خوراك و پوشاك و ...) اهمیت داده شود، روح نیز در خدمت جسم قرار میگیرد.
ب ـ در فرهنگ دینی روح نقش سواره(راكب) و جسم نقش مركب را دارد. به عبارت دیگر در منطق اسلامی جسم گرچه مغفول نیست و حق آن ادا میشود و به نیازهای اساسی او پاسخ داده میشود، از بین این دو اصالت با روح بوده و جسم باید در خدمت روح باشد.
ج ـ از آثار و نشانههای روح و قدرت و قوت آن، وجود اراده و میزان اراده آدمیان است. از جمله مجاری تقویت اراده، سختگیری بر خود و پاسخ منفی دادن به نیازهای جسمانی است.
با توجه به مفروضات یاد شده، یادآوری مشكلی اساسی در جهان جدید ضروری است. اگر ضعف اراده، امروزه از آفاتی است كه كثیری از انسانها از آن رنج میبرند و از بیارادگیشان شكوهها دارند، از راههای تقویت اراده، تمسك به عبادات است. آنان كه با فرهنگ عبادی كمتر انس دارند و آنانی كه شاید از كاركردهای مناسك دینی پیامی نشنیدهاند، برای جبران ضعف اراده و برای تقویت عزم خود به تكنیكهای مختلف(یوگا، ذن، مدیتیشن و ...) پناه میبرند. راهكارهای یاد شده، همانند عباداتی مثل روزه، جسم را به رنج و تعب میاندازند و به همین جهت در صورت رعایت شرایط خالی از كاركردهای مثبت روحی نیستند(فشار بر بدن و در نتیجه تقویت روح).
این گونه تكنیكها هرگز جایگزین عبادت به معنای درست آن نمیشوند، زیرا اولاً عبادت واقعی بر مبانی استوار است كه در گفتمان غیردینی این مبانی معتبر نیستند. مثلاً خداوند در هیچ فضیلتی محدود نیست(علم مطلق، قدرت بیحد، حیات بی انتها و... مخصوص خداوند است) و آدمی خلیفه و نماینده الله بر روی زمین است(بقره/30) و هم در مسیر كمالات بیانتهای خدا در حركت است و هم جمال و جلال او را در زمین به نمایش میگذارد.
همچنین یكی از صفات حسنای الهی، «اراده»، است. خداوند مرید علیالاطلاق است و بشر نیز میتواند از اراده بیانتهای او بهره فراوان ببرد. از باورهای دینی (براساس حدیث قرب نوافل) آن است كه بنده با اطاعت از فرامین الهی به جایی میرسد كه وقتی اراده به انجام كاری میكند و فرمان بر تحقق امری را میدهد، آن مطلوب به صورت تكوینی تحقق مییابد. چنین تلقی از قدرت اراده، اصلاً با كاركردهای تكنیكهایی چون «یوگا» قابل قیاس نیست. البته همه اینها به شرط آن است که با روزه بتوان بر خویش و نفسانیات تسلط یافت.
حاصل آنكه در گفتمان عبودیت و عبادت، كه لازمهاش قصد تقرب الهی است (خلاف تكنیكهای تقویت اراده و ...) و براساس روزه، قطعاً فرد آگاهانه بر جسم سخت میگیرد، ولی یكی از كاركردهای آن تقویت اراده است كه بر اثر نه گفتن به دهها خواسته (غذا، آب و ...) به دست میآید.
وقتی كنترل نفس در اختیار آدمی قرار گیرد، آنگاه میتوان برای مقاصد نیکو برنامهریزی کرد. اینجاست كه آدمی بر اثر انجام عبادت از ضعف اراده به قدرت اراده میرسد و این مهم میتواند یكی از كاركردهای روزه باشد. اگر روزه هیچ فایده و ثمرهای جز تقویت اراده نداشت، هم از عبادات قابل توصیه و مطلوب برای متدینان بود، زیرا كسب روحی توانا و اراده پولادین از اهداف و غایات ممدوح و مورد نیاز زمانه ماست.
ایکناـ در پایان در مورد دعای حضرت سجاد(ع) درباره عید فطر در صحیفه توضیح دهید.
در «صحیفه سجادیه مشهور» و در «صحیفه سجادیه جامعه»، عنوان این دعای امام سجاد(ع) هم برای عید فطر و هم برای روز جمعه است و نشان میدهد نکته ویژهای ندارد که لزوماً به این روز بازگردد، همان گونه که در محتوای این دعا هم تذکری در مورد ماه رمضان و بعد از آن ندارد، اما مثل اکثر دعاهای معصومین(ع) سراسر درس توحید است. مثلاً این فراز که میفرماید: «کل جلیل عندک صغیر»، یعنی هر چیز با عظمت و بزرگی نزد تو کوچک است. اگر فقط این دعا درونی شود، چقدر عالَم یک مؤمن متحول میشود.
مهمترین پیام این مضامین آن است که اگر کسی بخواهد با خدا سخن گوید چه بخواهد؟ و چگونه بخواهد؟ این گونه دعاها افق دید بشر را وسیع میکند. در این ادعیه یاد میگیریم که خداوند نزدیک است و برای سخن گفتن با او راه هموار و طریق توبه باز است. برای بازگشت به خدا نیاز به واسطهای مثل پدر روحانی نیست، آنچنان که در کلیساهای کاتولیک مرسوم است. در فرهنگ اسلامی گفتن گناه به دیگری (هر کسی که باشد) خود گناهی بزرگتر است. درد دل با خدا، کمک از خدا و عبادت تنها برای او مطرح است. این گونه پیامها در ادعیه صحیفه سجادیه، از جمله در دعای مورد بحث، موج میزند.
انتهای پیام