تا چشم کار میکند، قبور شهداست. معنویت خاصی بر آرامش و سکون فضا حاکم است. نسیم ملایمی میوزد. پرچم سه رنگ ایران که بالای مزار هر شهید نصب است، با وزش نسیم به اهتزاز درمیآید. نوای زیارت عاشورا به گوش میرسد. اینجا با حضور یک هزار و ۶۰ شهید، جلوهاش از همه جای شهر عاشوراییتر است. اینجا قطعهای از زمین است که به میزبانی شهدا قرار است زیر خیمه امام حسین(ع) آسمانی شود.
وارد دارالسلام کاشان که میشوی، رو به رویت بلواری عریض و طویل است. دست چپ، گلزار شهداست. ابتدای مسیر، چند غرفه توجهت را جلب میکنند. بالای غرفه اول، عبارت «عکاسخانه» خودنمایی میکند. به داخل غرفه میروم و راجع به نوع فعالیتش میپرسم. خانمی که مسئول آنجاست، میگوید: ما اینجا عکسهای باکیفیت و با تم محرم میگیریم و بعد از آماده شدن برایتان ارسال میکنیم.
غرفه بعدی، «فرهنگخانه» است و محصولات فرهنگی مربوط به محرم نظیر انواع پرچمها به فروش میرسد. بالای غرفه دیگر، کلمه «مطالبهگری» و میز خدمت با حضور... به چشم میخورد، اما نه مسئولی در آنجا حضور دارد و نه مراجعی. از خانمی راجع به خلوت بودن آن غرفه میپرسم و او پاسخ میدهد: یک شب، من با مسئولی که اینجا پاسخگو بود، صحبت کردم. هر شب از اشخاص متفاوتی در این غرفه دعوت میشود.
«پرسشخانه» عنوان غرفه بعدی است که عزاداران حسینی با مراجعه به آنجا میتوانند بهصورت رایگان، خدمات مشاورهای دریافت کنند. با یکی از مشاوران آنجا وارد صحبت میشوم. خانم جوانی میگوید: مدرک ارشد روانشناسی مثبتگرا دارم و تاکنون چند شب محرم را در خدمت مردم بودهام. این غرفهها همزمان با آغاز ماه محرم شروع به کار کردند و تا پایان دهه اول قرار است به فعالیت خود ادامه دهند. ما در اینجا نمونههای متنوعی برای مشاوره داشتهایم، اما بیشتر در طیف موضوع خانواده و جوانان بودهاند.
بعد از غرفهها، میزی است که کنارش فقط عبارت «برادر شهیدم» به چشم میخورد. با خانمی که پشت میز است، وارد گفتوگو میشوم. او توضیح میدهد: ما اینجا برای انس و الفت بیشتر با شهدا طرحی داریم که برحسب روز و ماه تولد هر فرد، شهیدی با همین مشخصات معرفی میشود و بعد هم کارت مربوط به برادر شهیدش را برای او ارسال میکنیم. در مراحل بعدی با این شهید، منش، سلوک و سبک زندگیاش بهصورت کاملتر آشنا میشود.
بعد از «شفاخانه» که غرفه مربوط به ویزیت رایگان پزشکان است، چایخانه قرار دارد که از عزاداران پذیرایی میشود. سمت چپ، سردر ورود به مکان عزاداری است. خانمهای خادم همه پارچه سبزی با نوشته «السلام علیک یا امیرالمؤمنین(ع)» را بر چادر خود نصب کردهاند. فاصله میانی قبور شهدا برای نشستن عزاداران مفروش شده و انتهای آن به سازهای میرسد که رویش را تماماً سیاهی زدهاند و با نصب صفحه نمایش و پروژکتور، تصویر سخنران و سمت آقایان را که در حسینیه گلزار شهدا حضور دارند، به نمایش گذاشتهاند.
با اینکه گرد و غبار، چون چند شب پیش، همچنان مهمان ناخوانده کاشان است و از پس آن سیاهی هوا دم به سرخی میزند، باز حضور جمعیت لحظه به لحظه بیشتر میشود. بعد از زیارت عاشورا، سخنران، مباحثی راجع به مسائل نماز مطرح میکند.
خانمی کنار مزار یکی از شهدا نشسته و به سخنرانی گوش میدهد. کنارش مینشینم و از حال و هوای آنجا میپرسم. آهی میکشد و میگوید: هر محرم سعی میکنم حداقل یک شب هم که شده، از فضای اینجا استفاده کنم. فکر میکنم با این بار گناهان اگر قرار باشد ائمه(ع) هم واسطه استجابت دعایمان نشوند، حتماً شهدا کمک میکنند.
توجهم به کودکانی جلب میشود که از فضای خالی بین قبور شهدا نهایت استفاده را برای بازی و جستوخیز کردن میبرند. لبخندی میزنم و میگویم: بچهها هم خیلی از فضا استفاده میکنند. آن خانم در پاسخ حرفم ادامه میدهد: بعد از سازماندهی و عملیات بهسازی، همه گلزار شهدا یکدست و مرتب شد، اما متأسفانه خیلی چیزها هم از بین رفت. سنگ مزار شهدا که به سلیقه خانوادههایشان بود و رویش مثلاً وصیتنامه خود شهید بود و...، همه را خراب کردند. جا داشت که چنین آثاری به موزههای فرهنگی انتقال داده شود.
به قبور شهدا خیره میشوم. عکس هر شهید روی تابلوی بالای مزارش انگار لبخند میزند. همه چیز طعم خلوص و محبت دارد. یکی از خادمین را میبینم و از او می خواهم کمی راجع به برنامه عزاداری توضیح دهد. او با اشاره به اینکه اجرای این مراسم همراه با برپایی غرفهها در سال گذشته هم انجام شده است، میگوید: هیئت عشاقالحیدر، هیئت شهدای گمنام و بسیج جامعه زنان کاشان مجریان این مراسم هستند و مراسم از ساعت ۲۱ و ۳۰ دقیقه تا ساعت ۲۳ در ۱۱ شب ابتدایی محرم برگزار میشود. ما میزبان جمعیتی نزدیک به سه هزار نفر در گلزار شهدا هستیم.
سخنرانی مراسم شروع میشود. حجتالاسلام حسینینیا از اهمیت چرایی حادثه عاشورا میگوید و ادامه میدهد: چرایی این حادثه زیاد در منبرها بحث نمیشود، چون مسئولیت میآورد، مثل بحث شیرین ظهور که وقتی به مسئولیتها میرسد و هر فرد متوجه میشود که نمیتواند از ولایتمداری شانه خالی کند، ممکن است دچار تناقضات شود. او بحث را با این سؤال که چرا با وجود تعداد زیاد علویان در جامعه آن روز، باز هم حادثه کربلا رقم خورد، ادامه میدهد: مورد بعدی آن است که چرا در جامعهای که حاکم مطلوب وجود دارد، سر بزنگاه به جای آنکه از وجود آن حاکم کسب منفعت شود، متضرر میشوند؟
همه قشری در مراسم حضور دارند، از کودک و نوجوان تا میانسال و سالخورده، از چادریها و محجبهها تا کسانی که پوشش کمتری دارند، اما حالا همه زیر خیمه امام حسین(ع) متحد و یکدل هستند. اصلاً انگار امام حسین(ع) از فطرت همه انسانها سر بر میآورد و هر سال حقایقی را به ما یادآور میشود که از پس روزگار و فتنهها زنگار میگیرند. حقایقی که ما را به اصل وجودمان برمیگرداند و در نهایت، برای یک چیز آمادهمان میکند: اتحاد و همدلی برای زمینهسازی ظهور.
کربلایی حسین برزی نوحهخوانیاش را شروع میکند. شب هشتم محرم است. شبی که به نام حضرت علیاکبر، فرزند امام حسین(ع) نامگذاری شده است. «او اشبهالناس به جد خود، رسول اکرم(ص) است...»، نوای نوحه در فضا میپیچد: «با لب تشنه به میدان شهادت میرفت/ خواهرانش عوض ابر بر او باریدند/ پیرمردان همه گفتند رسولالله است/ شقیان از نفس افتاد، همه ترسیدند... نمک زندگی من، پسرم بود ولی/ نمک زندگیام را به زمین پاشیدند.»
صدای هقهق گریه، اشکهای روان بر گونهها، لرزش شانهها، چشمان غمبار، هر آن چیزی است که در همه جای مجلس دیده و شنیده میشود. حالا همه با شور، سینه میزنند. اینجا با حضور یک هزار و ۶۰ شهید، جلوهاش از همه جای شهر عاشوراییتر است. اینجا دیگر قطعهای از زمین نیست، بلکه قطعهای از بهشت است.
زهراسادات محمدی
انتهای پیام