میرزا احمد عابد نهاوندی در سال ۱۲۶۷ شمسی متولد شد و چون با مردم به زبان شعر و اندرز سخن میگفت و اهلدل بود به «حاج مرشد» مشهور بود و چون یکی از قدیمیترین چلوکبابیهای تهران را داشت به «مرشد چلویی» معروف و شاعر هم بود و تخلصش «ساعی» بود. مرشد چلویی روزگاری داشت و آبرویی و آوازهای و رفقایی هم داشت در حد «شیخ رجبعلی خیاط» و «حاج اسماعیل دولابی» و «ابوالحسن طوطی همدانی».
داستان از مغازهای شروع میشود که بر دیوار آن تابلویی بوده با این عنوان: «نسیه داده میشود، حتی به جنابعالی، به قدر قوه» و مرشد این کار را هم میکرد. بازاریانی که روزگار او را درک کردهاند و بعد از او سالها زنده بودند اینها را روایت کردهاند و نوهاش «علی عابد نهاوندی» که همراه پدربزرگ به بازار میرفت.
مرشد هر روز صبح با آب گردان مسی خالی غذایی که شب گذشته به منزل آورده بود، از منزل خود بیرون میآمد و به طرف بازار ـ پلههای نوروزخان ـ به راه میافتاد. صاحبان مغازههای اطراف و داخل بازار، چون حاج مرشد را میشناختند، به او سلام میکردند. مرشد پاسخ سلام آنها را میداد و گاهی میگفت: «سلام بابا، باصفا باشی».
وارد دکان که میشد کارگران قبلاً آمده بودند و مقدار زیادی از کارها را کرده بودند. عبای خود را در میآورد و در کشو میز میگذاشت. دو یا سه عدد عبا به رنگهای قهوهای و سیاه داشت که همیشه بر دوشش میانداخت و فقط موقع کار در مغازه یا داخل منزل آن را بر میداشت. روپوش سفید بلندی به تن میکرد، وضو میگرفت، داخل آشپزخانه میرفت و به غذاها سر میزد و برای ظهر آماده میکرد.
هنگام ظهر پذیرایی مشتریان شروع میشد و تا ساعت دو تا سه بعدازظهر طول میکشید. اگر غذای او کباب بود، تکه گوشتی در دهان میگذاشت. پس از جویدن، آن را داخل دریچهای که به مغازه باز میشد و گربهها میآمدند، پرت میکرد تا گربهها هم بیبهره نمانند. برای نماز، گونی برنجی زیر پای خود میانداخت و مهر بزرگی را که داشت، روی گونی برنجی میگذاشت و روی گونی نماز ظهر و عصر خود را میخواند.
جناب مرشد در جلوی آشپزخانهای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که میخواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند. بیشتر کسانی که غذا بیرون میبردند، بچهها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان و صاحبان مغازههای بازار غذا میگرفتند و میبردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. مرحوم مرشد به کودکی که با ظرف غذا قصد خروج داشت، تکه کباب یا لقمه گوشت میداد یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن میکرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان میگذاشت. مرشد چلویی که تا وقتی حیات دنیوی داشت، لقمههای خوشمزه گذاشت در دهان اهل دنیا و لقمههای خوشمزه گذاشت در دهان اهل معنا؛ عاقبت در ۲۵ شهریور سال ۱۳۵۷ شمسی درگذشت و در ابنبابویه آرام گرفت.
انتهای پیام