مردم در گذشته فرهنگ معاشرت را به خوبی می‌دانستند
کد خبر: 4108619
تاریخ انتشار : ۳۰ آذر ۱۴۰۱ - ۰۹:۲۰

مردم در گذشته فرهنگ معاشرت را به خوبی می‌دانستند

پژوهشگر و محقق یزدی با بیان آداب و رسوم ایرانیان در بلندترین شب سال گفت: راه و رسم گذشتگان باید برای نسل امروز بازگو شود چرا که مردم در گذشته فرهنگ معاشرت را به خوبی می‌دانستند.

صدیقه رمضانخانی، محقق و پژوهشگرصدیقه رمضانخانی، پژوهشگر و نویسنده مطرح استان یزد در گفت‌وگو با ایکنا، با اشاره به آداب و رسوم ایرانیان باستان و همچنین مردم یزد در بلندترین شب سال گفت: در ایران باستان وقتی نخستین اندیشه‌های مزداپرستی در قوم ایرانی پدیدار شد، در بین مردم کشاورز و دامپرور آشنایی با تضادهای طبیعی مانند روز و شب، گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، سپیدی و سیاهی، خوبی و بدی، دوستی و دشمنی و... وجود داشت.

وی ادامه داد: در باور آنها آنچه که برای زندگی مفید بود از جلوه‌های اهورامزدا دانسته می‌شد و آنچه زیان‌آور بود را از تجلیات اهریمن می‌دانستند. آنها روز روشن را که هنگام کار و فعالیت و کشت و کار و تفریح بود، آفریده مزدا به شمار می‌آوردند و شب را که پُر از سکوت اسرار بود و در پناه آن کشت و کشتار و دزدی و شبیخون بود، آفریده اهریمن محسوب می‌کردند.

رمضانخانی اضافه کرد: ایرانیان باستان برای اینکه این شب را تا اندازه‌ای بی‌آزار نشان دهند، آتش می‌افروختند و در پناه روشنایی آتش، شب را به صبح می‌رساندند و معتقد بودند با روشنایی آتش، دامنه روشنایی افزون می‌شود و هم به‌دلیل نیروی اورمزدی، دیوان و پریان و جادوگران از خانه دور می‌شوند زیرا باورشان بر این بود که در خانه‌ای که آتش در آن افروخته می‌شود، دیوان و جادوگران در آن خانه راه نمی‌توانند یافت.

وی بیان کرد: چون درازترین شب سال یعنی آخرین شب ماه آذر فرا می‌رسید، به انگیزه اینکه فردای آن شب‌ها روشنایی بیشتر خواهد شد و روزها درازتر خواهد بود به دور حلقه آتش، شادی می‌کردند. این شب‌ها که به دور آتش می‌گذشت اصطلاحاً «آتشان» نامیده می‌شد. خاموش کردن آتش گناه بزرگی محسوب می‌شد، زیرا معتقد بودند با خاموش کردن آتش ارواح خبیثه به خانه هجوم خواهند آورد لذا هرشب تا پگاه صبح کسی را نگاهبان آتش می‌کردند تا آتش خاموش نشود.

این محقق و پژوهشگر حوزه فرهنگ در استان یزد گفت: در این شب‌ها در گذشته‌های نه چندان دور همراه با شادی، به خوردن میوه‌های پاییزی و آجیل می‌پرداختند‌. معمولاً پدربزرگ و مادربزرگ یک اتاق بزرگ خانه‌شان را به برگزاری شب چله یا «یلدا» اختصاص می‌دادند؛ کرسی می‌گذاشتند، لحاف بزرگی را پهن می‌کردند و روی کرسی میوه‌های مختلف پاییزی و آجیل قرار می‌دادند. البته آجیل یا لرک، هفت مغزینه‌ای بود که رنگ تقدس و حرمت داشت و همچنین لبو و شلغم می‌پختند و روی کرسی می‌گذاشتند.

وی بیان کرد: هندوانه شب یلدا هم وجود داشت. هندوانه را از این جهت باور داشتند که هرکسی هندوانه بخورد، در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی سراسر زمستان از سرما و بیماری در امان خواهد بود. انار هم یکی دیگر از میوه‌های پاییزی سفره یلدا بود که عزیزانی که به خانه پدربزرگ و مادربزرگ دعوت شده بودند از این نعمت برخوردار بودند. پدربزرگ خودش یا کسی را به عنوان نقال به خانه می‌آورد و در آن شب نقالی می‌خواندند و همچنین کتاب‌هایی مثل شاهنامه فردوسی یا حافظ شیراز قرائت می‌شد، یا گاهی به دیوان حافظ شیراز تفال می‌زدند. همچنین به کلیله و دمنه و گلستان و بوستان سعدی یا داستان‌هایی که از گذشته‌های دور به یادشان بود، در این شب پرداخته می‌شد.

این پژوهشگر یزدی اضافه کرد: در این شب عیدی به بچه‌ها می‌دادند و اگر زن و شوهری نوعروس و نوداماد به خانه‌شان می‌آمد، به او هدیه می‌دادند. اسم این هدیه دادن هم «جشنی» نام داشت.

وی به مراسم دیگری به‌نام مراسم «فال دوره یا کوزه» اشاره کرد و افزود: هرکسی هرچه که نشانه خودش بود، مثل انگشتر یا سنجاق قفلی را داخل یک کوزه سفالی یا دوره می‌انداختند و این دوره را زیر درختان همیشه سبز یعنی درختانی که نشان جاودانگی و حیات بودند، می‌گذاشتند و پارچه سبزی روی دوره می‌انداختند و بعد از اینکه مراسم شب چله برگزار شد، دوره را داخل اتاق می‌آوردند و یک نفر شروع به خواندن ابیات حافظ می‌کرد و دخترک نابالغی هم دستش را داخل دوره می‌کرد و چیزی در می‌آورد، انگشتر برای هرکسی بود و تفسیر شعر حافظ خوبی هم داشت که آن را به فال نیک می‌گرفتند و باور می‌کردند که حاجتشان برآورده خواهد شد و نیازشان برطرف می‌شود و به این ترتیب مراسم شب چله یا یلدا در خانه یکی از سالمندان فامیل به اتمام می‌رسید.

وی با اشاره به راهکارهایی برای احیای سنت‌های قدیمی و تأکید بر صله ارحام و دوری از تشریفات بیان کرد: باید برای نوجوانان و جوانان، داشته‌های گذشتگان تبیین شود و آداب و سنت‌هایی که از گذشتگان به جا مانده، را احیا کرد، و حتی نقد کرد و آنچه بر اساس منطق و عقلانیت است، را پذیرفت.

رمضانخانی در مورد مقایسه سنت‌های قدیمی و امروز گفت: خیلی از سنت‌ها فراموش شده و یا رو به فراموشی است. ما در گذشته دورهمی‌هایی داشتیم که اکنون نداریم. گذشتگان ما یک غذای ساده‌ای آماده می‌کردند و عصرها یا جمعه‌ها اقوام و همسایگان دور هم جمع می‌شدند و به دور از هرگونه هیاهو شادی می‌کردند.

نویسنده کتاب فرهنگ عامه یزد در پایان گفت: مردم گذشته فرهنگ معاشرت را به خوبی می‌دانستند، با همه با احترام رفتار کرده و به هم رسیدگی می‌کردند. درِ خانه‌های فقر و غنی باز بود و به دور از هرگونه تفاخر افراد غنی پذیرای فقرا بودند. حتی گاهی ناهار و صبحانه را با هم میل می‌کردند. کسی که بیمار می‌شد ترس از تنهایی نداشت و همسایگان به او رسیدگی می‌کردند. متأسفانه هر چه پیش می‌رویم، انسان‌ها تنهاتر شده و افسرده و غمگین می‌شوند و این روش و شیوه، رسم و راه گذشتگان ما نبود.

انتهای پیام
captcha