داستان نمود تجربه زیسته نویسنده است
کد خبر: 3996848
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۰
مجید قیصری در برنامه «عصر تجربه»:

داستان نمود تجربه زیسته نویسنده است

مجید قیصری، داستان‌نویس گفت: هر نویسنده‌ای یک‌سری ذخیره‌های عاطفی و تجربه زیسته در ذهن خود دارد و بدون اینکه تعمدی داشته باشد، این ذخیره‌ها در نوشتن یک اثر خود را نشان می‌دهند و در واقع، نویسنده در آثار خود نه خاطره‌گویی، بلکه از ذخیره‌های عاطفی‌اش خرج می‌کند.

داستان نمود تجربه زیسته نویسنده است

به گزارش ایکنا از اصفهان، مجید قیصری، داستان‌نویس و داور جشنواره‌های ادبی در نخستین برنامه «عصر تجربه» که با دعوت از شاعران و نویسندگان برجسته کشور از سوی حوزه هنری استان اصفهان و مرکز آفرینش‌های ادبی قلمستان عصر روز گذشته، 20 شهریورماه در عمارت تاریخی سعدی برگزار شد، درباره جدیدترین اثر خود با عنوان «شیر نشو» چاپ انتشارات کتابستان که راجع به برگزاری تعزیه در یکی از شهرستان‌های دماوند است، اظهار کرد: به باور من، رمان هنر ترکیب است و جرقه اولیه رمان «شیر نشو» به چند سال پیش برمی‌گردد که یادداشتی را در یکی از شبکه‌های اجتماعی خواندم و آن یادداشت ماجرای آدمی را نقل می‌کرد که از پوستین شیر بیرون آمد. من این ایده را دستمایه‌ای برای نوشتن داستان قرار دادم و هر سال که می‌گذشت، بعد جدیدی به این شخصیت اضافه می‌شد.

وی افزود: وقتی داستان به پایان رسید، با خودم فکر کردم چگونه این ایده را انتخاب کردم و در داستان پروراندم؟ جواب این بود که این قالب و فرم در ناخودآگاه من وجود داشت، چون پدربزرگم که هیچ وقت او را ندیدم، در تعزیه‌ها نقش شیر را بازی می‌کرد. چند سال پیش نیز برای برنامه‌ای به کاشان دعوت شده بودم و آنجا در نمایشگاهی، عکسی از چند بچه دیدم که شبیه جن شده بودند. در شهرری نیز خیمه‌ای به نام نفرآباد از زمان قاجار وجود دارد که پر از این تصاویر است و برای من بسیار جذاب بود. علاوه بر این، به‌صورت جسته گریخته تعزیه را دیده بودم و مطالعات جانبی درباره فرم لباس‌های تعزیه نیز داشتم. در واقع، همه این‌ها یک‌سری ذخیره‌های عاطفی هستند که در ذهن ما می‌نشینند و بدون اینکه تعمدی در کار باشد، آرام آرام جایی خود را نشان می‌دهند. در واقع، هر چیزی که می‌بینیم و می‌شنویم، یا همان تجربه زیسته‌ای که داریم، جایی به کارمان می‌آید.

این نویسنده بیان کرد: لوکیشن داستان برساخته است و واقعیت بیرونی ندارد، ولی به جغرافیای منطقه دماوند وفادار مانده‌ام. ایده‌های زیادی برای نوشتن داستان به ذهنم می‌رسد، ولی عجله‌ای برای اجرای آنها ندارم، بلکه اجازه می‌دهم این ایده‌ها در ذهنم به پختگی برسند و بعد آنها را اجرا می‌کنم.

قیصری در پاسخ به این سؤال که چرا این‌قدر از «جنگ» می‌نویسد، گفت: اینکه فکر کنید من هستم که از جنگ می‌نویسم، اشتباه است. این من نیستم که می‌نویسم، بلکه جنگ است که می‌نویسد. جنگ مرا پیدا کرده، خودش نی شده و من صدای آن. جنگ، اتفاقی بود که برای این ملت رخ داد و داغش را به دل همه ما گذاشت. نمی‌خواهم از جنگ بنویسم و تعمدی در کار نیست، ولی سایه آن ناخودآگاهم را در بر گرفته، مرا به سمت خود می‌کشاند و ردپایش را در زندگی من به جا گذاشته است.

وی در خصوص اینکه چگونه می‌توان پرداخت خوبی از سوژه‌های واقعی داشت، اظهار کرد: اصل داستان «اسمت را عوض نکن» یک خاطره واقعی است، ماجرای افسری عراقی که در روزهای پایانی جنگ دختربچه‌ای را به یک سرباز ایرانی تحویل می‌دهد. من این خاطره را دستمایه قرار دادم و ذهنم شروع به پر کردن حفره‌های خالی آن بر اساس افکار خودم کرد، نه آنچه در واقعیت گذشته بود. برای من پلات همیشه بسیار مهم است و باعث می‌شود تصاویر ذهنی‌ام به هم پیوند بخورد. شاید زیاد به پلات اهمیت می‌دهم، ولی همین است که داستان را می‌سازد. ضمن اینکه اگر قرار باشد از جنگ صحبت کنیم، باید از داستان امروز جنگ و ارتباط آن با اکنون حرف بزنیم. مخاطب می‌خواهد امروز را بخواند و وظیفه من این است که داستان امروز جنگ را بازگو کنم.

این نویسنده و داور جشنواره‌های ادبی به داستان «آب» از مجموعه «نگهبان تاریکی» اشاره کرد و گفت: این داستان درباره پیمان نانوشته‌ای میان سربازان ایرانی و عراقی است که برای برداشتن آب متعرض یکدیگر نمی‌شدند، ولی با ورود یک فرد جدید که از این پیمان نانوشته اطلاع نداشت، همه چیز به هم می‌خورد. من این داستان را در نیمه دوم سال 95 نوشتم، یعنی بار آخری که به کربلا رفته بودم و آن زمان، داعش موصل را اشغال کرده بود. من در حرم سیدالشهدا(ع) بودم، یک دفعه سکوت عجیبی حکمفرما شد و بعد صدای طبل آمد. پشت سرم را که نگاه کردم، دیدم گروهی طبل‌زن همراه یک پیکر وارد حرم شدند و دور آن طواف کردند. با دیدن این صحنه حالم بد شد و با خودم فکر کردم ما روزی با این‌ها می‌جنگیدیم و اکنون دلم برایشان می‌سوزد. در واقع، همه حرف من در داستان «آب» این بود که صرف‌نظر از همه حرف و حدیث‌هایی که ممکن است راجع به موضوعی وجود داشته باشد، گاهی چیزهایی را با وجود خود تجربه می‌کنیم که آموخته‌ها و پیشفرض‌های قبلی را زیر سؤال می‌برد. بین انسان‌ها در اصل صلح وجود دارد و اگر این صلح به هم می‌خورد، به‌دلیل نادانی و سادگی برخی افراد است.

وی تصریح کرد: همه لذت نوشتن به این است که در همان زمانی که می‌نویسیم، بسیاری از چیزها را کشف می‌کنیم، وگرنه اینکه از قبل همه چیز را بدانیم، مثل این است که یک کار مکانیکی انجام دهیم. هر اثری فضای مخصوص به خودش را دارد و مهم این است که این فضا به‌دست بیاید. اثر خوب این است که از دست نویسنده فرار کند و او را اسیر خودش کند، نه اینکه اسیر نویسنده شود، چون در این صورت به کاری مکانیکی تبدیل خواهد شد. داستان «شیر نشو» در 10 فصل آمده که به همان 10 روز اول محرم اشاره دارد. در چیدمان حوادث داستان نیز سعی کردم رخدادها در همین 10 روز اتفاق بیفتد و در واقع، خود این 10 روز این فضا را به من دیکته کرد. محرم هر روز نو می‌شود و قهرمان داستان یعنی جمشید که در غیاب پدرش شبیه شیر را بازی می‌کند نیز نو می‌شود، شیر نماد عظمت و شوکت است و به این نوجوان ابهت می‌دهد و او را به یک مرد تبدیل می‌کند.

قیصری تصریح کرد: هیچ کدام از داستان‌هایم نیست که در آن خودم یا مادرم به نوعی حضور نداشته باشیم، ولی داستان «جنگی بود جنگی نبود» به شخصیت من بسیار نزدیک است. بحث خاطره‌نویسی نیست و بدترین کار برای من این است که بگویند خاطره بنویس، بلکه موضوع این است که نویسنده از ذخیره‌های عاطفی خودش در داستان زیاد خرج می‌کند. من پدربزرگم را ندیدم، ولی شخصیت حمزه در داستان «شیر نشو» همان پدربزرگ من است، یعنی همان چیزهایی که احساس و ذخیره کرده‌ام.

وی درباره نویسندگی و داستان‌نویسی، گفت: هنر راه میان‌بر ندارد و مثل میوه است، یعنی ثمر دادن آن زمان می‌خواهد. حداقل یک دهه طول می‌کشد تا کسی شروع به نوشتن کند و به نظر من، اگر کسی نمی‌تواند این بازه زمانی را تحمل کند، بهتر است وقت صرف نوشتن نکند.

انتهای پیام
captcha