حجتالاسلام صادق صالح، قرآنپژوه همدانی، در گفتوگو با ایکنا از همدان، با بیان اینکه در اواخر جزء 8 سرگذشت 5 قوم و ملت بیان میشود، اظهار کرد: موضوع اصلی جزء هشتم این بود که شیطان برای انحراف مردم و جوامع از حربه مخالفت با رهبرانشان استفاده میکند و سعی میکند بین مردم و رهبرشان به گونهای اختلاف بیندازد که از او اطاعت نکنند.
وی افزود: شیطان که با سرنسپردن و سجده نکردنهمه چیزش را از دست داد از این رو به دنبال انحراف انسانها با این روش است تا همانطور که از بهشت، لذتها و خوبیها رانده و محروم شد، مردم را از از نعمتهای الهی محروم کند.
صالح اضافه کرد: قرآن کریم در این موضوع سرگذشت 5 قوم نوح، هود، صالح، لوط و شعیب علیهم السلام را یادآوری میکند.
وی با اشاره به اینکه تمام این اقوام دچار حیله شیطان شده و از رهبرانشان اطاعت نکردند لذا دچار خسارت، هلاکت و نابودی میشوند، توضیح داد: در آیه 90 سوره اعراف (ابتدای جزء 9) بیان میکند که خواص بی دین جامعه (ملأ) به مردم عادی (قشر خاکستری) گفتند: اگر شما از شعیب (که رهبرشان بود) تبعیت کنید خسارت زیادی میبینید، متأسفانه مردم نیز تحت تأثیر این هجمهها و شایعات قرار گرفتند و تبعیت نکردند و به همین علت دچار زلزلهای سهمگین و ویرانگر شدند و نابود شدند.
این قرآن پژوه با اشاره به آیه 103 اعراف که سرگذشت ششمین قوم و رهبرشان را بیان میکند، تصریح کرد: این آیات ماجرای سرگذشت قوم حضرت موسی، فرعون و بنی اسرائیل را به صورت مجزا و مشروحتر از ماجرای 5 قوم قبل مطرح میکند.
وی با اشاره به شرح گستردهتر ماجرای قوم حضرت موسی در قرآن کریم گفت: در جامعه ای که حضرت موسی در آن به پیامبری برانگیخته شده بود، در مقابل رهبر الهی جامعه (موسی)، رهبر غیرالهی هم وجود داشت (فرعون)، رهبر غیرالهی (خود خوانده) قدرت و شوکت داشت و مردم را با ارعاب، تهدید و تطمیع به دور خود جمع کرده بود.
صالح توضیح داد: حضرت موسی در آیه 105 و 106 سوره اعراف خودش را به فرعون اینگونه معرفی میکند خدای متعال من را به عنوان رهبر و سرپرست قوم بنی اسرائیل فرستاده بنابراین باید رهبری آنها را به من بسپاری و کنار بروی. در ابتدا فرعون حرف و ادعای حضرت موسی را رد نمیکند و از او دلیل، شاهد و معجزه میطلبد و معنای این حرف این است که اگر معجزه بیاوری حرفت درست است و تو رهبر مردم هستی، اما وقتی معجزه را میبیند نمیپذیرد.
این قرآن پژوه بیان کرد: وقتی فرعونیان به یقین رسیدند که موسی رهبر واقعی است و توان مقابل با او و مغلوب کردنش را ندارند ادعای جدیدی مطرح کردند.
وی در اینباره تأکید کرد: امروزه برخورد و عکسالعمل دشمنان داخلی و خارجی انقلاب ما نیز همینگونه است که هرچه برایشان دلیل بیاوری و یا با آنها مذاکره کنی، قساوتشان بیشتر میشود و ادعای جدیدی مطرح میکنند و تا زمانی که مردم با آنها همراه هستند دست از این ادعاها و بدقولیها و تغییر موضعها برنمیدارند.
این قرآن پژوه گفت: فرعونیان دست به شیطنت و حربه جدیدی زدند، صحنه و زمین بازی را عوض کردند و دعوا را به میان مردم کشاندند تا شاید بتوانند از سادگی مردم سوء استفاده کنند و با فریفتن مردم یک اجماع بزرگ (جهانی) علیه او درست کنند بنابراین شایعه کردند که موسی ساحر است و با این سحر میخواهد کشورگشایی کند و در نهایت صاحب کشور شما شود، این حربهها برخی از همان حربههایی بود که ابلیس برای گول زدن حضرت آدم از آن استفاده کرد مثل تکاملخواهی، جاودانگی، خیرخواهی و فرمانروایی.
وی با بیان اینکه فرعون ماجرای روبه رو کردن موسی(ع) با ساحران را فراهم کرد تا در مقابل چشم مردم باشد، گفت: نکته قابل توجه این است که ساحران وقتی شروع به جادوگری کردند چنین وانمود کردند که تغییر در ابزار و وسایل ایجاد میکنند در حالی که مردم را آنقدر ترساندند که آنچه آنها میخواستند به چشم مردم میآمد (چیزی شبیه آنچه امروز به آن هیپنوتیزم یا چشمبندی میگویند). «فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَ اسْتَرهَبُوهُمْ وَ جَاءُو بِسِحْرٍ عَظِيم ٍ(116) «همینکه وسایل جادوگری شان را انداختند مردم را سحر کردند و حسابی آنها را ترساندند و جادوی مهیبی به نمایش گذاشتد»(اعراف / 116).
صالح ادامه داد: در مقابل اما وقتی حضرت موسی بدون هیچ کلک و حیلهای چوب دستی خود را انداخت و تبدیل به اژدها شد و سحر آنها را بلعید، ساحران نیز چون در این امر تخصص داشتند از همگان زودتر حقیقت را دریافتند که آنچه موسی انجام داده معجزه است، بنابراین بدون درنگ و بی اختیار به سجده افتادند یعنی ما مطیع موسی هستیم و او را به رهبری میپذیریم .
وی بیان کرد: پس از این جریان مردم به سه دسته تقسیم شدند، عدهای رهبری حضرت موسی را پذیرفتند «قَالُواْ ءَامَنَّا بِرَبِّ الْعَلَمِينَ(121) رَبِّ مُوسىَ وَ هَرُونَ(122)، عدهای رهبری او را نپذیرفتند و به مخالفت با رهبر جامعهشان پرداختند «وَ قَالَ المَلَأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسىَ وَ قَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ يَذَرَكَ وَ ءَالِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْىِ نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَهِرُونَ»(127) عدهای نه تنها پذیرفتند بلکه در کنار او و به کمک او مردم را به حق و دفاع از رهبری موسی دعوت میکردند و برای رهبر حق و رهبر باطل (موسی و فرعون) استدلال میآوردند «وَ مِن قَوْمِ مُوسىَ أُمَّةٌ يهَدُونَ بِالحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ(159).
صالح در پایان گفت: موسی با مردمی که رهبریش را پذیرفته بودند همراه شد اما اینکه در آینده چقدر از این مردم پای بیعت، نظر و رهبرشان ماندند و چه کسانی و چه تعداد و چگونه از رهبرشان برگشتند مطالبی است که در آیات بعدی همین جزء به آن پرداخته است.
انتهای پیام