اسیری که ۱۲ سال حسرت دیدن آفتاب داشت
کد خبر: 3888524
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۱

اسیری که ۱۲ سال حسرت دیدن آفتاب داشت

در خاطرات اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، آمده است: در مدت جنگ تحمیلی ۱۲ سال در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم و حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم ...

اسیری که 12 سال حسرت دیدن آفتاب داشتآیا از قرنطینه و در منزل ماندن خسته شدید؟ چند روز؟ حوصله‌تان سررفته؟! تحملتان تمام شده؟! خیلی خسته شدید؟! خاطره‌ای از ۱۸ سال اسارت شهید سرلشگر خلبان حسین لشگری، اولین اسیر ایرانی در جنگ تحمیلی و آخرین اسیری که آزاد شد را بخوانید شاید تحمل این قرنطینه کمی برایتان آسان شود.

آنقدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی بهش گفته بود: تو به ایران باز نمی‌گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده! ... همسر شهید لشگری می‌گفت: خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود ... او اولین کسی بود که رفت. (اولین اسیر بود) و آخرین نفری بود که از اسارت برگشت.

اسیر که شد. پسرش علی چهار ماهه بود و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود. وقتی بازگشت از او پرسیدند: این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی؟ او گفت: برنامه‌ریزی کرده بودم و هر روز یکی از خاطرات گذشته‌ام را مرور می‌کردم.

سال‌ها در سلول‌های انفرادی بود و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می‌دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود.

حسین می‌گفت: از هجده سال اسارتم 10 سالی که در انفرادی بودم سال‌ها با یک «مارمولک» هم صحبت می‌شدم.

بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می‌خورد می‌خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت‌ها از این مسئله خوشحال بودم، این را بگویم که من مدت ۱۲ سال (نه ۱۲ روز یا ۱۲ ماه) در حسرت دیدن یک فضای سبز و یک منظره بودم، حسرت ۵ دقیقه آفتاب را داشتم...

یادداشت از کمال میری شجری

انتهای پیام
captcha