به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رضا نباتی، کارشناس برنامه درسی قرآن دفتر تألیف کتب درسی و از مؤلفان کتابهای درسی قرآن وزارت آموزش و پرورش در مقالهای با عنوان «کجفهمیهای رایج در آموزش قرآن دوره ابتدایی» که در اختیار این خبرگزاری قرار داده؛ به دلایل کمتوفیقی در این درس پرداخته است.
وی معتقد است؛ بیش از 95 درصد از دانشآموزان کشور، فقط در مدرسه با قرآن کریم آشنا میشوند. یافتهها نشان میدهد که کجفهمیهای موجود عمدتاً ریشه در چهار حوزه هدفگذاری، برنامهریزی، اجرا و ارزشیابی دارد. راهکار اساسی، داشتن عزم ملی برای شناسایی و تلاش برای جلوگیری از تکرار اشتباهات و باورهای غلط گذشته و جایگزینی روشهای معقول و علمی است.
این محقق در ادامه مسلمانان را در نوع پرداختن به قرآن به دو گروه عمده تقسیم کرده و میگوید: گروه اول صاحبان خرد و اندیشه هستند که در اثر علاقه و انس دائمی با قرآن کریم، برنامه زندگی فردی و اجتماعی خود را بر اساس آنچه در قرآن کریم آمده تنظیم میکنند و همواره در تلاشند تا از این مسیر راهی برای قرب الهی بیابند. گروه دوم کسانی هستند که تنها به ذکر نام و قرائت ظاهری آن بسنده کردهاند. آنها با توجه به همین مسئله در راه تبلیغ و ترویج قرآن به هر روشی دست مییازند و اغلب با تکبه بر احساسات صرف و سطحینگری دچار اشتباهات کوچک و بزرگی میشوند که جامعه را دچار انحراف و کجفهمی میکند. این موضوع در اثر دوری از تعقل و تفکر در قرآن کریم و شیوههای صحیح و معقول و قابل پذیرش همگان رخ داده و در مقابل گاه همراه با اغراق و غلو و خارج از تصور بشری ارائه میشود.
وی در بخش دیگری از این پژوهش باورهای غلط رایج در زمینه آموزش قرآن دوره ابتدایی را به تفکیک ارکان و عناصر یک برنامه درسی شامل باورهای غلط در حوزه اهداف، محتوا، مواد آموزشی، راهبردهای یاددهی-یادگیری، زمان آموزش، ارزشیابی و معلم و مربی عنوان کرده و ادامه میدهد: یکی از باورهای غلط در حوزه اهداف قرآن فوتی است. البته امروزیها شاید اطلاعات چندانی درباره آن نداشته باشند و احتمالاً از شنیدن آن تعجب میکنند و شاید هم بخندند. تا چند دهه قبل در برخی نقاط کشور رسم بود افرادی که قاری قرآن بودند، پس از قرائت هر سوره کوچک یا یک رکوع از یک سوره، نفس عمیق میکشیدند و سپس داخل مشک خالی فوت میکردند و درش را فوری میبستند و باز سورهای دیگر ... تا این که مشک پر از هوا میشد. آنگاه به قبرستان میرفتند و قرآن فوتی را به صاحب مرده میفروختند. این قضیه در عین خندهدار بودن، عبرتآموز است که در اثر کجفهمی به یک باور تبدیل شده است. از این رو اولین کج فهمی به «هدایتگری قرآن» به عنوان غرض اصلی نزول قرآن کریم در هدف نویسیها و برنامهریزیهای درسی و آموزش است.
وی ادامه میدهد: مقدماتی چون روخوانی و روانخوانی و نیز محسنات و مؤخراتی چون تجوید و حفظ و قرائت را آموزش قرآن فرض کردن، غفلت از اوامر و نواهی و هشدارهای قرآن کریم، استحاله فرهنگی در اثر جابه جایی محرک و پاسخ در امر ثواب قرائت و حفظ قرآن، کمتوجهی به امر تربیت قرآنی و در مقابل توجه بیش از اندازه به آموزش قرآن، تصور اینکه مسئولیت اصلی تربیت دانشآموزان برعهده مدرسه و معلمان است، جدا دانستن مهارتهای قرآنی و معارف قرآنی از یکدیگر و ... از جمله کجفهمیهایی است که در رابطه با آموزش قرآن دوره ابتدایی وجود دارد.
نباتی در ادامه به باورهای غلط در حوزه راهبردی یاددهی – یادگیری اشاره کرده و میگوید: آموزش اگر پیشبرنده نباشد، واژگون کننده است. برگزاری مکرر آموزش قواعد روخوانی قرآن در مقاطع مختلف باعث کلیشه شدن آن شده است. کلیشه یعنی تکرار ملالآور. حرکت در مسیر تکراری، حس پیشرفت را از دانشآموز میگیرد و این نوع یادگیری، محکوم به غرق شدن است؛ مگر آنکه بین آنها پل زده شود. به عنوان مثال بچهها دست کم یک بار روخوانی و روانخوانی را در مدرسه یادگرفتهاند، پس نباید در سالهای بعد مطالب مجدداً برای آنها تدریس شود و حتی بع غیر از وزارت آموزش و پرورش که متولی اصلی آموزش رواخوانی تا سوم ابتدایی و روان خوانی تا ششم ابتدایی به تمامی دانشآموزان کشور است، نباید هیچ ارگان و مؤسسه قرآنی دیگری به این موضوع به صورت رسمی بپردازد، پس هر دستگاهی باید به مأموریت ذاتی و وظیفه اصلی خود عمل کند.
وی در ادامه یکی از باورهای غلط دیگر را ارزشیابی دانسته و بیان میکند: اغلب معلمان چنین تصور میکنند که درس قرآن نمره ندارد و همه باید نمره خوب بگیرند وگرنه از درس قرآن زده میشوند. این باور و کجفهمی تا انجا ادامه دارد که با آنکه چندین سال از اجرای سراسری ارزش یابی کیفی-توصیفی میگذرد؛ اما تقریباً اغلب معلمان در کارنامه به هیچ دانشآموزی «نیازمند به تلاش» نمیدهند و همه قابل قبول هستند؛ اگه چه یک کلمه را هم نتوانند بخوانند. این تفکر سادهاندیشانه چنان در مدارس رسوخ کرده که بهانهای شده برای بسیاری از معلمان تا به تدریس این درس به دلیل نداشتن ارزیابی، نپردازند. به ویژه تعدادی زیادی از معلمان که خود در صحیحخوانی قرآن کریم مشکل دارند.
وی در ادامه به مدیریت تعاملی به جای اعمال مدیریت پرداخته و معتقد است؛ وزیری یک شبه 10 هزار مدرسه قرآن را در تمام مدارس ابتدایی راهاندازی میکند و وزیری دیگر یک شبه همه آنها را ناکارآمد دانسته و تعطیل میکند. وزیری یک شبه تمامی دارالقرآنهای مناطق را تعطیل میکند و وزیر بعدی همه را مجدداً راهاندازی میکند. شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش، برخلاف مصوبه شورای عالی آموزش و پرورش که فقط به آموزگار ابتدایی مجوز تدریس قرآن در دوره ابتدایی داده را نادیده گرفته و به دلیل کمبود نیرو مدیران و معاونان مدارس را تا شش ساعت در هفته به تدریس در کلاس وادار میکند و این موضوع تنها کلاس درس قرآن را با مشکلات بیشتر درگیر میکند.
وی ادامه میدهد: وزیری مدیران مدارس را وادار میکند تا همه دانشآموزان خود را به نام حافظ قرآن در سامانه ثبتنام کنند؛ در حالی که آنها نه تنها حافظ نیستند، بلکه روح پاکشان هم از این اوضاع خبر ندارد و بعد یک شبه آمار چندین میلیون نفری میدهند و کار به جایی میرسد که موضوع از اساس مسکوت گذاشته شده و به دست فراموشی سپرده میشود. همه و همه اینها در حال اتفاق میافتد که در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت؛ همه از روی اخلاص و دلسوزی است، اما آیا این دلسوزی کافی است؟
این پژوهشگر تصریح میکند: جایگاه قرآن، آموزش و تدریس آن در آموزش و پرورش بیشترین لطمه را از افت تحصیلی ناشی از بیتوجهی دیده و میبیند. درسی که در طول 12 سال آموزش داده میشود، ولی نقش اثربخشی خود را چندان که باید ایفا نمیکند. در بسیاری از مدارس کمتوجهی و نیز تخلفات گسترده اتفاق میافتد که به صورت اشکارا و پنهان، انزوای تدریجی به دنبال داشته است.
وی تأکید میکند: فقدان انسجام اندیشه و عمل و یکپارچگی در فعالیتهای قرآنی، نبود نظارت، ارزیابی و سیاستهای تشویقی معلمان و مدارس، عدم رغبت معلمان به آموزش و تدریس قرآن در اثر ناتوانی، ورود طرح و برنامههای مغایر با اسناد تحولی و مأموریتهای ذاتی آموزش و پرورش، اعمال نظرات مدیران بدون درنظر گرفتن نظرات کارشناسی، همه و همه باعث ناکارآمدی سیستم آموزشی در تحقق اهداف و اسناد تحولی و نیز منویات رهبر معظم انقلاب و در نهایت مهجوریت هر چه بیشتر قرآن در آموزش و پرورش میشود.
برای مطالعه کامل متن اینجا را ببینید.
انتهای پیام