معمای هایزر + فیلم
کد خبر: 4119991
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۸:۰۲

معمای هایزر + فیلم

یکی از نشانه‌های سرگردانی آمریکا برای چگونگی مقابله با وقوع انقلاب اسلامی، فرستادن ژنرال رابرت هایزر یکی از نظامیان بلندپایه‌اش به تهران بود تا وی بتواند با مدیریت قیام مردمی در ایران، اوضاع سیاسی کشور را آرام کند، تلاشی که به‌واسطه اتحاد ملی ناکام ماند و سرانجام هایزر در ۱۴ بهمن ۱۳۵۷ ناگزیر به خروج از ایران شد.

ژنرال هایزرروزهای منتهی به ۱۷ دی‌ ۱۳۵۷ که بختیار مسئولیت نخست وزیری را در اختیار گرفت، والری ژیسکاردستن رئیس‌جمهور فرانسه از سران دولت‌های آمریکا، انگلیس و آلمان غربی درخواست کرد به گوادلوپ یکی از شهرهای فرادریایی فرانسه در دریای کارائیب سفر کنند تا به‌طور غیررسمی راجع به بحران‌های بین‌المللی با یکدیگر به بحث و تبادل‌نظر بپردازند. یکی از مهم‌ترین این بحران‌ها، مسایل مربوط به نهضت اسلامی مردم ایران بود که بزرگترین دغدغه سیاسی رهبران کشورهای غربی شده بود.

کنفرانس گوادلوپ از ۱۴ تا ۱۷ دی‌ در جریان بود. در این جلسه جیمز کالاهان نخست وزیر انگلیس اوضاع ایران را بسیار بحرانی توصیف کرد و گفت که محمدرضا پهلوی تسلط خود را بر اوضاع از دست داده است و هیج راه حلی برای جانشینی وی وجود ندارد. زیرا مردان سیاسی که در صحنه باقی مانده‌اند، چندان توانا به‌نظر نمی‌رسند به علاوه بیشتر آنها به واسطه ارتباط خود با محمدرضا پهلوی و فقدان تجربه سیاسی از ایفای نقش حساس در این دوره بحرانی، انتقال ناتوان هستند. همچنین والری ژیسکاردستن رئیس‌جمهور فرانسه به ۲ موضوع اشاره کرد؛ این ۲ موضوع عبارت بودند از: خطر تجزیه ایران و هراس از مداخله شوروی در امور ایران. وی تأکید داشت که در شرایط موجود باید از محمدرضا پهلوی به‌عنوان بهترین گزینه برای نجات ایران حمایت کرد؛ زیرا وی نسبت به دیگر فعالان سیاسی، نگرش واقع بینانه‌تری نسبت به مسایل مختلف دارد. همچنین او از حمایت ارتش بهره‌مند است که می‌توانست در برابر جریان مذهبی به‌کار گیرد.

اما جیمی کارتر اعلام کرد اوضاع ایران به کلی تغییر کرده است محمدرضا پهلوی دیگر قادر به ماندن و ادامه­ حکومت نیست؛ زیرا مردم به هیچ وجه خواهان او نیستند، او همچنین به توانایی ارتش برای کنترل اوضاع امیدوار بود و گفت از آن جایی که سران ارتش تحصیل کرده­ آمریکا هستند، روابط نزدیکی با فرماندهان ارتش آمریکا دارند.

بدین ترتیب اعضای شرکت‌کننده در گوادلوپ که کمترین امیدی به بقای محمدرضا پهلوی نداشتند، ناگزیر شدند با رفتن او از کشور موافقت کنند. در واقع کنفرانس گوادلوپ تحت‌الشعاع اراده ملت ایران قرار گرفت اما به قول حسین فردوست «تصمیم کنفرانس گوادلوپ، تحمیلی بر محمدرضا نبود. او حدود یک ماه پیش طرح خروج خود از ایران را پیش کشید و اکنون ثابت شده بود که برای حفظ ایران هیچ راهی به جز خروج محمد رضا وجود ندارد.» بدین ترتیب مقامات کشورهای غربی در این کنفرانس به این نتیجه رسیدند که ماندن محمدرضا پهلوی در ایران موجب گسترش بحران می‌شود و انتخابی جز بختیار یا مخالفان رژیم به رهبری آیت ­الله خمینی وجود ندارد؛ همچنین کارتر برای حفظ ارتش در برابر انقلاب تصمیم گرفت یک افسر بلندپایه آمریکایی به‌نام ژنرال رابرت هایزر را به ایران بفرستد. هایزر از ژنرال‌های برجسته آمریکایی بود که در ۱۹۴۳ میلادی وارد ارتش آمریکا شد، وی در دوران ریاست‌جمهوری پنج رئیس جمهوری آمریکا نقش مشاور داشت و با حضور در سه جنگ مدال و نشان‌های بسیاری دریافت کرده بود. همچنین نخستین ژنرال آمریکایی در نیروی هوایی بود که چهار ستاره داشت.

آن‌چنانکه اشاره شد در ۱۴ دی ۱۳۵۷ خورشیدی سران کشورهای آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در کنفرانس گوادلوپ با نگرانی از تحولات ایران و اوضاع منطقه از حمایت آشکار محمدرضا پهلوی دست ­کشیدند. در حقیقت رفتار ضد و نقیض محمدرضا پهلوی و گزارشاتی که از طرف سولیوان به واشنگتن می‌رسید، آمریکا را در ۱۳ دی‌ ۱۳۵۷ خورشیدی به این نتیجه رساند که خروج محمدرضا پهلوی از ایران به نفع آن کشور است و اعزام یک افسر بلندپایه آمریکایی، ژنرال رابرت هایزر به ایران برای حفظ یکپارچگی و انسجام ارتش ایران بعد از خروج محمدرضا پهلوی ضروری است. بدین ترتیب دموکرات‌های حاکم بر کاخ سفید، تنها راه خروج کشور از بن‌بست را خروج محمدرضا پهلوی از کشور بدون از هم پاشیدن ارتش می‌دانستند و معتقد بودند، واکنش نابخردانه ارتش می‌تواند، فاجعه‌ساز باشد، بنابراین برای منسجم کردن ارتش، هایزر را به ایران فرستادند.

برپایه روایت هایزر که ۱۴ دی‌ماه وارد تهران شده بود، وی از طرف کارتر دستور داشت که مقدمات حفظ انسجام ارتش پس از رفتن محمدرضا پهلوی از ایران را فراهم سازد و ارتش را به حمایت و تعهد نسبت به یک دولت غیرنظامی وفادار به آمریکا به رهبری شاپور بختیار وادار کند. همچنین فرماندهان ارتش موظف بوده‌اند در صورت سقوط بختیار طرحی برای یک کودتای نظامی فراهم سازند.

باید اذعان کرد هیچ کدام از مقامات ایرانی اعم از محمدرضا پهلوی و فرماندهان ارتش از سفر هایزر به ایران خبری نداشتند و در جریان این سفر نبودند، این اقدام آمریکایی‌ها نامتعارف و در تضاد با تشریفات رسمی بود. بنابراین از همان ابتدای ورود هایزر به ایران با بدگمانی به مأموریت او نگریسته­ شد. برای نمونه این بدگمانی در صحبت‌های محمدرضا پهلوی کاملاً پیدا بود، وی می­‌نویسد: «بالاخره من یک بار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیر آمریکا، آقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هر دوی آن­ها بود، دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود.» این بدگمانی محمدرضا پهلوی درست بود زیرا هایزر در خاطرات خود می‌نویسد: «اولین مسئله‌ای که باید با آن روبرو می‌شدیم، رفتن محمدرضا پهلوی بود. باید درمی‌یافتیم که هر کدام از فرماندهان با رفتن محمدرضا پهلوی چه می‌کردند، واشنگتن درست فکر کرده بود، وظیفه‌ اصلی ما طبق رهنمود کارتر جلوگیری از فرار فرماندهان (بعد از رفتن محمدرضا پهلوی) بود. وقتی که در جریان محاکمه فرماندهان ارتش درباره نقش ژنرال هایزر پرسیده شد، ربیعی فرمانده پیشین نیروی هوایی گفت: ‌هایزر محمدرضا پهلوی را مثل یک موش مرده از ایران بیرون انداخت!»

به هر حال هایزر برای ماموریتی ویژه به تهران آمد تا دولت آمریکا را در تصمیم‌گیری‌های بعدی و اطلاع از اوضاع ایران یاری کند. او در طول مدت اقامت بیش از یک ماهه خود در ایران، فقط یک بار به دیدار محمدرضا پهلوی رفت و در آن جلسه، از روز و ساعت خروج وی از ایران مطلع شد. باوجود اینکه سفر وی به‌صورت محرمانه انجام شده بود اما خبر ورود او در ۲ روز بعد، یعنی در ۱۶ دی ۱۳۵۷ فاش شد. این خبر در روزنامه‌های ۱۶ دی ۱۳۵۷ اعلام شد که معاون فرماندهی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) به‌دنبال تشکیل کنفرانس سران در «گوادلوپ» و در ساعات اولیه کنفرانس با ماموریت ویژه‌ای از طرف دولت آمریکا به تهران اعزام شده است. این جریان موجب پخش شایعاتی در میان مردم شد که آمریکا می‌خواهد کودتایی شبیه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خورشیدی در ایران به راه بیندازد.

اما هدف از فرستادن هایزر به ایران بنا بر گفته خودش در چند مورد خلاصه می‌شد، یکی اینکه بعد از رفتن محمدرضا پهلوی از ایران باید فرماندهان می‌ماندند و در تثبیت دولت و در دست گرفتن اوضاع مملکت کمک می‌کردند. این مسئله از این جهت مهم بود که وفاداری فرماندهان ارتش به محمدرضا پهلوی آن‌قدر زیاد به نظر می رسید که به راحتی به فرمان بختیار گوش نمی‌دادند و به وی اعتماد نداشتند. بنابراین هایزر باید این مسئله را حل می‌کرد و اعتماد آنها را به دست می‌آورد. مسئله دیگر تهیه‌ طرح اولویت‌ها برای نخست‌وزیر جدید بود، طرح‌های گسترده‌ برای توسعه اقتصاد، نفت، گمرک، بانک‌ها، برق و رسانه‌های همگانی وجود داشت. بدین ترتیب با ورود هایزر به ایران وی در سه زمینه شروع به فعالیت کرد: شکستن اعتصاب‌ها، تقویت روابط ارتش و بختیار و انجام اقدامات احتیاطی برای مقابله با سقوط دولت غیرنظامی.

ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در خاطرات خود می‌نویسد: هایزر عقیده داشت که نیروهای مسلح ایران در موقع لازم وارد میدان خواهند شد و کار را یک‌سره خواهند کرد، در حالی که من عکس این عقیده را داشتم و فکر می‌کردم نظامیان ایران اراده و ایمان خود را در این نبرد از دست داده‌اند. بیشتر مخالفانی که در خیابان‌ها در مقابل نیروهای مسلح قرار دارند، فرزندان و برادران و دیگر بستگان نزدیک مردان مجهز به تفنگ‌ها و مسلسل‌ها هستند. در یکی از گفت‌وگوهایمان با هایزر به وی گفتم که سربازان ایرانی با توجه به اعتقادات مذهبی در رویارویی با انقلابی که رنگ مذهبی داشت، قابل اعتماد نیستند. هایزر که تحت تأثیر گزارش‌های ژنرال‌ها بود، عکس این عقیده را داشت و همچنان برای نیروهای مسلح ایران نقش تعیین‌کننده‌ای قائل بود. با وجود این، هایزر در گزارش‌های روزانه خود به واشنگتن ضمن اعلام نظرات خود به دیدگاه‌های من هم اشاره می‌کرد و دیدگاه‌های مرا نیز کم‌وبیش منعکس می‌نمود.

اما باید گفت تمام این برنامه‌ها راه به جایی نبرد زیرا فارغ از اینکه انقلاب سلامی در حال به بار نشستن بود، این فرستاده آمریکایی شخص مناسبی برای این مأمورریت نبود زیرا شناخت درستی از جامعه ایران نداشت و با جزییات بحران ایران آشنا نبود. در ‌نهایت با گسترش دامنه اعتراضات و انقلاب، کاری از دست ‌هایزر و کاخ سفید برنیامد و چند روز پیش از پیروزی انقلاب تهران یعنی در ۱۴بهمن ۱۳۵۷خورشیدی، هایزر ایران را ترک کرد.

انتهای پیام
captcha