برای شناختن حضرت علی(ع) در قامت یک پدر، یا بهتر بگوییم شناخت پدری که توانسته فرزندانی مانند امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) را با همه عظمتی که دارند تربیت کند، بهترین راه خواندن نامه ایشان به امام حسن(ع) است. نامهای که به عنوان نامه سی و یکم در نهجالبلاغه آمده است.
اما این نامه چه زمانی و با چه اهدافی نوشته شده و اصولاً چرا حضرت علی(ع) برای فرزندشان نامه نوشتهاند؟ برای یافتن پاسخ این سؤالها با علیرضا رحیمی، نویسنده و تربیت پژوه که کتاب «منشور تربیت علوی: بازخوانی یک نامه» را به رشته تحریر درآورده است، دکترای تعلیم و تربیت از کالج بینالمللی علوم اسلامی و مدیر مؤسسه مطالعات بینالمللی نهجالبلاغه گفتوگو کردیم که این مصاحبه را میخوانید و میشنوید.
ایکنا ـ حضرت علی(ع) در چه شرایطی به فرزندشان نامه نوشتهاند؟
معروفترین نامهای که حضرت به فرزندشان نوشتهاند زمانی بوده که فرزندشان امام حسن مجتبی(ع) و یا به روایتی محمد حنفیه بزرگسال بودند، جنگ صفین تمام شده و وضعیت بسیار ناگواری بود و آن اتفاق عجیب که باعث شد قرآن سر نیزه برود و سپاه امام به نحوی کم بیاورد، اتفاق افتاده است و وضعیت نابسامان است و کسانی مثل مالک اشتر هم به هم ریختهاند چون دیدند که امام علی(ع) دستور عقبنشینی دادهاند و به تعبیری سپاه امام در یک جنگ نظامی و سیاسی شکست خورده است.
در مسیر بازگشت جایی که آدمها دارند از هم جدا میشوند و بعد از جنگ هر کسی به سمت دیار خود میرود، امام نشستهاند و آن نامه عجیب را مینویسند که شاید سه ساعت زمان لازم باشد که یک فرد بنشیند و آن را با دقت بخواند.
ایکنا ـ هدف از نوشتن این نامه چیست؟
هدف نوشتن هر نامهای در مضمون و محتوای آن مشخص است. البته بهتر است اینگونه از خودمان بپرسیم که واقعاً و اصالتاً آنچه از دیدگاه امام اهمیت دارد، رشد و تربیت افراد است یا جنگ؟ یا اتفاقاتی است که در صحنه سیاست میافتد؟ شاید برخی این مسئله را مطرح کنند که ماجرا سیاسی، به دست آوردن قدرت، جنگ و توفق امام در حکومت است اما واقعاً اینطور نیست.
وقتی این نامه را بررسی میکنیم میبینیم این نامه به شیوهای نگاشته شده که مشخص است هدف امام از زندگیشان و حیاتشان رشد دادن آدمهاست و حالا این فرزند، نامش فرزند امام است در صورتی که همه انسانها مخاطب امام هستند.
ایکنا ـ مطالب این نامه چطور باید مورد استفاده پدرهای این عصر قرار گیرد؟
در کتاب منشور تربیت علوی بارها این عبارت را به کار بردم که «پدر، معلم، امام»؛ منظور من هم از پدر جنس مذکر نیست بلکه مادرها را هم شامل میشود و به معنی والدین است. اساساً این نامه برای گروه سنی خاصی نیست و مسلماً مخاطب آن گروه سنی بزرگسال است نه بچههای کم سن و سال و برای کسانی است که میخواهند به تعبیری مهار تربیتی خودشان را به دست خودشان بگیرند یا برنامهای برای بازآفرینی انسان به دست خودش است.
منتها یک انسان آگاه، مستقل و آزاد. اینها ویژگیهایی است که در این نامه به چشم میخورد. اساساً مخاطب نامه ضرورتاً شخص خاصی نیست بلکه، ویژگیهای خاصی دارد. اگر نامه را ورق بزنید میبینید مخاطب نامه، مخاطبی نیست که ضرورتاً فرزند تنی یک نفر باشد. بلکه باید به ترتیب سؤال کنیم که اولاً این نامه از چه کسی است؟ از سوی یک فرمانرواست؟ از سوی یک دانشمند است؟ از سوی یک مربی خاص است؟ یا همانطور که خود نامه اشاره میکند از یک پدر است منتها پدری که وقتی حرفهایش را میشنویم، میبینیم یک دانشمند و حکیم بزرگ است.
سؤال مهم دیگر اینکه این نامه خطاب به چه کسانی است؟ آیا به گروه سنی یا جنسی یا شخصیت خاصی است؟ خیر؛ به آدمی است که ویژگیهای خاصی دارد مثلاً تعبیری که امام دارند این است که «به کسی که همواره در آرزوی دست نیافتنیهاست»، «به کسی که سالک مسیری است که پیشتر از او دیگران در آن به هلاکت رسیدهاند»، «به کسی که هدف بیماریها و گرفتار در دست زمان و زمانه و نشانه تیر مصیبتها، بنده دنیا و سوداگر فریب، گرفتار و اسیر در دست مرگ و ... است».
اینها ویژگیهای کسی است که این نامه برای او نوشته میشود. سپس امام(ع) ویژگیهای خودشان را به گونهای مطرح میکنند که هیچ کس باورش نمیشود این فرد امیرالمؤمنین علی(ع) است. ما فکر میکنیم علی را باید به گونهای نگاه کنیم متفاوت با همه؛ خیر. حضرت خودشان میگویند «من پدری سالخورده هستم در آستانه مرگ، گرفتار و دست بسته در برابر نشیب و فراز زمانه، تسلیم زندگی دنیا، گرفتار در گردش روزگار و روزمرگیها» یعنی شرایط واقعی و وضعیت طبیعی را مطرح میکنند که مربوط به همه انسانها، مربیها و پدرها، ائمه(ع) و حتی کسانی است که جلوداری یا رهبری مردم را در فضای اجتماعی بر عهده دارند.
ایکنا ـ یعنی این نامه در پی نصیحت است؟
این نکته مهمی است و سؤال این است که هدف نامه چیست؟ آیا میخواهد نصیحت کند؟ چه اینکه خیلیها میگویند این نامه اندرزنامه علی(ع) است؛ نه واقعاً این نامه نصیحت نامه نیست بلکه یک برنامه تربیتی است منتها برنامه تربیتی جالبی که هدفش ساختن انسان به دست خود اوست نه به سبکی که اکنون مد شده و تفکرات و تصورات واهی که به اسم اسلام به خورد مردم داده میشود که تربیت یعنی اینکه ما بیاییم و به زور کسی را از مسیری به مسیر دیگر ببریم.
این تربیت نیست، بلکه تجاوز به حقوق انسانهاست. امیرمؤمنان علی(ع) به گونهای در این نامه حرف میزنند که به انسانها بگوید این نامه از پدری است مثل علی و نمیگوید من امام هستم، سرورم، رهبرم و ...، بلکه میگوید من پدری سالخورده در حال موت هستم. یعنی اول نامه دقیقاً دارند ویژگیهای خودشان را بیان میکنند و بعد ویژگی فرزندش را بیان میکند و هدفش این است که به همه انسانها یاری برساند تا نیازهای حقیقی خودشان، کمبودهایشان و ویژگیهایشان را درک کنند و بعد به بازآفرینی حضور خودشان بپردازند و از این طریق رشد و تعالی پیدا کنند و آزاد باشند.
ایکنا ـ آزادی از چه جهت؟
تمام این نامه، نامه آزادی است و اگر قرار باشد بر روی آن اسمی بگذاریم باید بگوییم نامه آزادی. اما آزادی از چه جهت؟ از آن جهت که انسان بتواند حافظ اختیار و امانتدار ودیعه بزرگ الهی در وجود خودش باشد. از یک طرف آزاد و از یک طرف نیازمند که بتواند از امانتهایی که خداوند در اختیارش گذاشته است برای رشد خودش استفاده کند و البته نیازمند دانستن و آگاهی باشد. نامه دائماً به خواننده آگاهی میدهد اما نصیحت نمیکند. به فرزند و متربی میفهماند که تو خودت مسئول بازسازی شخصیت خودت به دست خودت هستی.
هدف نامه بازآفرینی انسان به دست خود است. بازآفرینی انسان به دست خویش به گونهای که یک انسان آزاد و مستقل به دست خویش باشد. البته تمام حرفهایی که تاکنون در خصوص این نامه مطرح شد میتواند در سطح جهانی و در همه دیدگاهها یکسان باشد منتهی نگاه دینی و اسلامی و نگاهی که امام را با دیگران متفاوت میکند این است که اصلی در اینجا وجود دارد و آن اینکه انسان جز با بندگی خدا به آزادی حقیقی دست پیدا نمیکند، رشد نمیکند و رستگار نمیشود و این تفاوت تربیت بین تربیت الهی با تربیت غیر الهی است.
ایکنا ـ پدرهای این عصر به بهانه مشکلات مالی، شغل و ... فرصت و زمان کمتری برای تربیت فرزندانشان صرف میکنند؛ آنها چه درسی میتوانند از این نامه بگیرند؟
من به زمان خیلی اعتقاد ندارم و نمیگویم یک پدر حتماً باید روزی 10 ساعت برای تربیت فرزندش وقت بگذارد چون این در شرایط موجود ممکن نیست اما مسئله این است که اساساً به مسئله تربیت التفات داشته باشیم و خیلی مهم است. اینکه کسی وسط کارزاری جایی که کتاب خدا آویزه دست عدهای انسان پلید شده و مشتی آدم بیخرد و کوتاه فکر به جای اینکه بروند سراغ قرآن ناطق به سراغ قرآن ساکتی که بر سر نیزه است رفتهاند و به جای اینکه قرآن خدا را محترم بشمارند، تکههای پوست و پارچه را حرمت میگذارند، فتنه شام دارد محقق میشود و معاویه حیلهگرانه بر روی اریکه قدرت نشسته است؛ امام خسته، شمشیر خسته و گرفتاری در حلقه امام وجود دارد، ایشان احساس میکند مسئولیتی بر دوشش است که باید به آن دقت کند. در اینجا دیگر مسئله فرزند خودش نیست و مسئله همه انسانهاست.
حالا ما پدر هستیم حداقل به تربیت کودک خودمان توجه کنیم و اگر نمیدانیم برویم و یاد بگیریم و حداقل با بچه خودمان گفتوگو گنیم و کنار آنها بنشینیم و با آنها حرف بزنیم و تعامل کنیم.
البته تأکید میکنم نه فقط ما پدران، بلکه پدران جامعه و کسانی که در حوزه سیاست و تربیت اجتماعی کار میکنند، کسانی که در وزارت ارشاد، آموزش و پرورش، کتابخانهها و یا حتی در سیستم انتظامی مسئولیتی دارند، حواسشان باید جمع شود که ماجرا موضوع مهمی است و اگر به تربیت توجه نکنند مجبور میشوند با نسلی که روبه روی آنهاست درگیر شوند و آنوقت است که دیگر هیچ راه بازگشتی نیست.
گفتوگو از زهرا ایرجی
انتهای پیام