حسین روحانی صدر، کارشناس ارشد تاریخ اسلام در یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده نوشته است؛
معاد یکی از موضوعات مهم قرآنی از زمان بعثت پیامبر است. در طول ۲۳ سال رسالت ایشان، بیش از دو سوم قرآن یا دوهزار آیه دربارۀ معاد نازل شده است. مسلم آنکه جامعۀ بشری چندان تمایلی به پذیرش آن نشان نداده و حتی تردیدهای خود را در قالب زیر سوالبردن توحید نیز مطرح ساخته است. بند هجدهم از باب یازدهم کتاب شریف عیون اخبار الرضا، به سوالات توحیدی از امام رضا(ع) اختصاص دارد و نکتۀ شایان تامل در این بند، تسلط علما و دانشمندان همعصر امام به ریزهکاریهای فصاحتی و بلاغتی قرآن است؛ اما آنان، چون نتوانستهاند میان احادیث غیرصحیح با قرآن ارتباط برقرار کنند، ترجمۀ دوازده آیه را از امام خواستار شدند که در آنها معاد و توحید در هم آمیخته است.
در گام نخست، میتوان دریافت آنان به دنبال ترجمۀ آیه نبودهاند؛ بلکه شناخت و معرفتشان نسبت به قیامت تا آنجاست که نمیتوانند آیات قرآنی را با یافتههای خود مطابقت دهند؛ در گام دوم، این دانشمندان مسلط به علوم انسانی رایج زمان، بهخصوص فرآیندها و دادههای بهدستآمده از نهضت ترجمه را در این دورۀ حساس علمی سرلوحۀ مطالبات و مناقشات خود قرار دادند.
در این شکوفایی جدید، دانشمندان به دنبال تعریف از قرآن مبتنی بر علوم رایج بودند. به همین منظور، صفات بشری را به بیانهای متنوعی با موازین توحیدی مطابقت دادند. تا آنجاکه «نَسُوا الله فَنَسِیَهُم» را در آیۀ ۶۷ سوره توبه، به فراموشکاری پروردگار نسبت دادند و برای توجیه نظرشان، ترجمه آیه را از امام خواستند. در این شرایط امام توانست مثل موارد مشابه دیگر به دانشمندان علوم انسانی یادآوری کند و بفهماند که فراموشی و از یاد رفتن یکی از ویژگیهای مخلوقات است و به خالق راهی ندارد؛ بلکه او بندگان و مخلوقاتی را که دستورات او را رعایت نکنند، کنار میگذارد، حذف میکند، یا از دور خارج میکند.
نکته شایان تامل، فهم سوالکنندگان و تسلطشان بر ادبیات عرب است که در این گفتارها از علم لغت تبعیت نکردهاند؛ درحالیکه حضرت به آنان آیۀ «وَ ما کانَ ربُّک نَسِیَاً»(مریم: ۶۴) را نیز یادآوری فرمودند. باز به آنان یادآوری نمودند که قرآن فرمود: «نَسُوا اللهَ فَأَنسهُم أنفُسَهُم»(حشر: ۱۹) و در آیۀ «فَالیومَ نَنسهُم کَما نَسُوا لِقاءَ یَومِهِم هذا»(اعراف: ۵۱) آمده است کسانی که حاضر به پذیرش معاد نشدند، پروردگار نیز آنان را به خودشان واگذار نموده و در قیامت مواخذهشان خواهد فرمود.
آنان به دنبال ارائه برداشتی بشری مبتنی بر حس بینایی و تجسمگرایی انسانی با تمسک به بخشی از آیه «کَلّا إنَّهُم عَن رَبَّهِم یُومئِذٍ لمَحجُوبُونَ»(مطففین: ۱۵) مدعی شدند که قرآن انسانها را ناتوان از دیدار چهرهبهچهره با پروردگار میداند. در واقع، به دنبال برقراری یک تصویر جسمی از خدا بودند؛ همانند دیگر جریانهای فکری که اثبات خدا را به همین واسطه انجام دادهاند. از این رو حضرت فرمودند: خدا جا و مکان نداشته و نخواهد داشت؛ بلکه «لمَحجُوبُونَ» به معنای محرومبودن از ثواب پروردگار خویش است؛ و در تکمیل این ادعا که گفتهاند در آیۀ «وَ جاءَ رَبُّکَ وَ المَلَکُ صَفًّا صَفّا»(فجر: ۲۲) اشاره شده که خداوند و فرشتگانش گروهگروه آمدند، حضرت فرمودند حرکت و رفت و آمد از ویژگیهای مخلوقات است. پس ذات الله رفت و آمد ندارد؛ امر الهی در حالی بر فرشتگان ابلاغ شد که آنان گروهگروه حاضر شدند؛ و باز خدا را به بازیگرفتن، مسخرهکردن و مکر و فریب بندگان متهم کردند و حضرت در پاسخ فرمودند اینها از صفات بشری است، ربطی به خالق ندارد و ساحت پروردگار عاری از این موارد است. پاسخی که بشر از عمل خود دریافت میکند، ربطی به پروردگار ندارد؛ زیرا خداوند در هر عمل مخلوق، عکسالعمل یا واکنش قرار داده است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت در همۀ زمانها جریانهای فکریای هستند که صفات بشری همچون نسیان، فریب، سخره، کوری و... را که از ویژگیهای روحی و جسمی مخلوقات است، با اشاره به بخشهایی از آیات قرآن به خدا نسبت میدهند. این امر مغایر با قرآن و حدیث است و حضرت رضا(ع) در عصر خود، که آن را مورخان و محققان اوج شکوفایی علوم در دورۀ اسلامی دانستهاند، پاسخ دادند تا از تفکیک میان قرآن و جامعۀ علمی جلوگیری کنند. با همۀ تلاشهای ایشان همچنان فاصله میان علوم انسانی با قرآن وجود داشته و دارد؛ تا آنجاکه محققان بعدی تفکیکی میان علوم رایج با قرآن قائل شدند.