به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رمان «من مهدی آذریزدی هستم»، نوشته هادی حکیمیان است که در ۲۸۰ صفحه برای آشنایی نوجوانان با مهدی آذریزدی، نویسنده فقید ادبیات کودک و نوجوان به نگارش درآمده و به همت نشر صاد چاپ و منتشر شده است.
در این داستان، حسینعلی و کوچکعلی دو نوجوان هستند که در دهه ۳۰ به تهران میآیند و گذرشان به جاهای مختلفی مثل مسافرخانه، مجلس شورای ملی، مدرسه شبانهروزی و دفتر نشریه چهرهنما میافتد. آنها با آدمهای مختلفی از راننده کامیون تا نماینده مجلس و شخص شاه روبرو میشوند. این دو نوجوان برای مدتی به کار چاپ کتابهای مختلف با نام مستعار مشغول میشوند و همین باعث میشود از سوی پلیس دستگیر شوند. در این هنگام مهدی آذریزدی، نویسنده کودک و نوجوان ضمانت آنها را میکند تا آزاد شوند.
درباره نویسنده
هادی حکیمیان، نویسنده یزدی است که تاکنون آثاری همچون برج قحطی، پست طهران، خواب پلنگ، باغ خرمالو و ... از وی منتشر شده است. همچنین برگزیده جوایزی مانند جایزه شهید غنیپور، قلم زرین، داستان انقلاب، جایزه شهید اندرزگو و کتاب سال تاریخ انقلاب اسلامی شده است.
برشی از کتاب
در بخشی از این رمان آمده است: «چند ساعتی میشد که از شهر خارج شده بودیم. راه دستانداز و چالهچوله زیاد داشت. جاده هنوز آسفالت نشده بود. شن و ماسه را با غلتک کوبیده بودند و به آن میگفتند راه شوسه. دو طرف جاده تعداد زیادی تپهماهورها بود. بعد تا چشم کار میکرد، تیرهای تلگراف دیده میشد که در یک خط مستقیم توی زمین کاشته بودند. تکوتوک ماشین از روبهرو میآمد و گاهگاهی هم پرندهای توی آسمان دیده میشد. دوسه جا هم گلههای شتر دیدیم که برای خودشان توی بیابان میچریدند. با تاریکشدن هوا همین چند تا سرگرمی هم از من و حسینعلی گرفته شد. اما عوضش خالهنصرت بود. بهخصوص که حسینعلی هم بِهش میگفت نصرتخان. دائم برایش آب و چایی میریخت و او هم همینطور که پشت فرمان تخمه میشکست، از خاطرات گذشته میگفت.»
در بخش دیگری هم میخوانیم: «گروهبان که معلوم بود توقع دیدن کارتها را توی دست ما نداشته یکهو کپ کرد؛ طوری که بیاختیار سیگار از گوشه لبش افتاد. بعد همینطور که کمربند را زیر شکم گندهاش بالا میکشید رو به سربازها گفت اون نفر آخری را بگید بیاد داخل. چند دقیقهای منتظر بودیم و توی همین فرصت گروهبان اسکناسهایی که مدیر انجمن زنان موفق به عنوان بیعانه داده بود، از توی جیبش بیرون آورد و گذاشت روی میز. همراه سربازها مردی میانسال حدوداً ۴۰ ساله داخل سالن شد. حسینعلی که فکر میکرد کارمان دیگر تمام شده داد زد، این دیگه کیه نکنه بازم طلبکاره! اما برخلاف نفرات قبلی، قیافه این یکی اصلاً به طلبکارها نمیخورد. چشمهایی روشن با قیافهای مهربان و گیرا داشت. مرد لباسهایی ساده پوشیده بود. لبخند کمرنگی گوشه لبها داشت و با لحنی ملایم جواب داد، من مهدی آذر یزدی هستم از هیچکی هم طلبکار نیستم.»
یادآور میشود، کتاب «من مهدی آذریزدی هستم» در دو نسخه الکترونیکی به قیمت 34 هزار تومان و کاغذی به قیمت 69 هزار تومان منتشر شده است.
انتهای پیام