نویسندگان را در اقتباس هنری از قصص قرآن همراهی کنیم
کد خبر: 3904931
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۱

نویسندگان را در اقتباس هنری از قصص قرآن همراهی کنیم

یک استاد فقه و حقوق گفت: باید نویسنده تفاسیر گوناگون را ببیند و تحقیق کند و سپس بن‌مایه‌هایی را از قصه‌های قرآنی دریافت و شروع به بیان روایی کند. اگر در این بیان روایی چیزهایی را به آن افزود، نباید آن را تحریف دانست، در غیر این صورت اثر اقتباس هنری خلق نخواهد شد.

ویژگی قصه‌های قرآن/ دست نویسندگان را در اقتباس هنری از قصص نبندیمبه گزارش ایکنا، بدون شک قرآن در میان کتب آسمانی از نظر بیان قصه در رساندن پیام با تأکید بر تأمل و عبرت‌آموزی بی‌مثال است. اصرار بر قصه‌گویی هر خواننده‌ای را به وجد می‌آورد و این پرسش را برایش مطرح می‌کند که ویژگی‌ها و تأثیرات قصه‌ها چیست. باید پاسخ این پرسش‌ها را در مفهوم قصه و شیوه قصه‌نویسی قرآن جست‌وجو کرد.

برای یافتن پرسش‌های یادشده به سراغ حجت‌الاسلام والمسلمین سیدابوالقاسم حسینی ژرفا، از اساتید مدرسه اسلامی هنر قم و شاعر و نویسنده، رفتیم. در گفت‌وگوی پیشین به روش بیانی قصه و برخی شبهه‌ها پرداختیم. در مصاحبه پیش ‌رو صحبت از نحوه اقتباس هنری از قرآن و موانع و آسیب‌های آن شد. مشروح این گفت‌وگو از نظر می‌گذرد؛

ایکنا ـ در رابطه با قصه‌های قرآنی و اقتباس از آن‌ها حساسیت‌های ویژه‌ای وجود دارد که در برخی موارد نویسنده در دام اسرائیلیات یا تفسیر به رأی یا انحراف اصل موضوع می‌افتد. نویسندگان برای پرهیز از این مسئله به چه مواردی باید توجه یا به چه متونی مراجعه کنند؟

معتقدم وقتی یک حکایت تاریخی را در درام، رمان، فیلمنامه و ... بیان می‌کنیم، مدعی نیستیم که می‌خواهیم این حکایت را مو به مو به زبان آوربم. معمولاً یک درام تاریخی درصدد این است که بن‌مایه و موتیفی از ماجرا را دریافت و آن را به زبانی که می‌خواهد منتقل کند؛ برای مثال وقتی سریال سربداران ساخته شد، همه به کارگردان سریال ایراد گرفتند که فاطمه‌ای که در این سریال هست یا برای دیالوگ‌هایی حسن جوری به کدام منبع استناد شده است، در حالی که حقیقت ماجرای سربداران که در کتب تاریخی بیان شده، بیش از چند بند نیست. این مسئله درباره بسیاری از شخصیت‌های تاریخی یا واقعه عاشورا نیز وجود دارد. 


بیشتر بخوانید:


اگر دست نویسندگان، قصه‌نویسان، فیلمنامه‌نویسان و ... را ببندیم و بگوییم که فقط اجازه دارید وقایعی را روایت کنید که در کتب و منابع اصیل تاریخی وجود دارد، نمی‌توانیم روایتی داشته باشیم. شرط اصالت و صحت نوع و شیوه خاص بیانی ما این است که بن‌مایه و موتیف را حفظ کنیم و از آن منحرف نشویم. مثلاً موتیف عاشورا به آدمی به نام حسین (ع) مظهر آزادی و سمبل عزت و سرافرازی است. اگر بخواهیم دیالوگ‌هایی را وارد کنیم که این چهره این ویژگی‌ها را از دست بدهد، مانند آنچه برخی مداحان انجام می‌دهند، به عاشورا و امام حسین (ع) خیانت کرده‌ایم.

اگر بدون اینکه ادعا کنیم حکایت تاریخی نقل می‌کنیم، بخش‌های زنده حوادث و وقایع و شخصیت‌ها را، که در تاریخ صحیح آمده، حفظ کنیم و بقیه اینها را یعنی بندهایی را که حاصل این اشخاص و اجزاست در بیان دراماتیک و روایی خودمان تجسم کنیم، این روح هنر است و غیر از این امکان ندارد که یک فیلمنامه و نمایشنامه خوب شکل بگیرد، در باب قصه‌های قرآن نیز همین طور است. مثلا‌ً وقتی قصه یوسف(ع) را روایت می‌کنیم، باید نویسنده تفاسیر گوناگون را ببیند و کتب علمی قرآنی تحقیق کند و سپس بن‌مایه‌هایی را از این قصه دریافت و شروع به بیان روایی می‌کند. اگر در این بیان روایی چیزهایی به آن افزوده شود، نباید آن را تحریف دانست، زیرا اگر این راه را ببندیم، نمی‌توانیم اقتباس هنری کنیم. در واقع عنوان این کار را باید اقتباس هنری بگذاریم تا کسی تصور نکند که عیناً آنچه در قرآن هست آمده است.

ایکنا ـ ویژگی‌های دیگر قصه‌های قرآنی را، که نویسندگان می‌توانند از آنها در خلق اثر داستانی بهره بگیرند، بیان کنید؟

قرآن نوعی زبان تصویری دارد و این مسئله برای نخستین بار سیدقطب در کتاب «آفرینش هنری قصه‌های قرآن» ترجمه مرحوم فولادوند بیان شده است که پس از وی نیز شاگردانش این مسئله را مورد توجه بیشتری قرار دادند.

کسانی که می‌خواهند مطالعه نظری یا اقتباس عملی و هنری از قصه‌های قرآنی کنند، پیشنهاد می‌کنم که بیش از همه به منابع و کتاب‌هایی که در باب تصویرگری‌های خاص قرآن نوشته شده رجوع کنند، برای مثال سوره «حمد» با وجود اینکه قصه نیست، اما یک تابلوی هنری است و شامل قطعاتی دارد که مانند پازل در کنار هم قرار گرفته است. بنابراین اگر کسی با نگاه تصویرگرانه این سوره را بخواند، لذتی از این مفاهیم می‌برد که تقریباً در هیچ یک از کتب تفسیری نیامده است.

ایکنا _ در قصه‌های قرآن بسیار دیده می‌شود که صحنه‌های مؤثری انتخاب و گزینش شده است. درباره این شاخصه توضیح بدهید.

یکی از جلوه‌های هنری قصه‏‌های قرآن، تقسیم به نما‌های گوناگون است. همان‏ گونه که فیلم به صورت پلان و نما‌های مختلف جذابیت‌هایی دارد، خداوند نیز در کتاب شریف قرآن، قصه‏‌ها را برش داده و نما‌های گوناگون را به همدیگر وصل کرده و با این کار به قصه، پویایی و تحریک داده است. همچنین صحنه‌‏های مؤثر در قصه‌ها از ویژگی‌های مهم دیگری است که در نگاه‏ نخست مشهود است و در بیان قصه‌‏ها همه‌‏چیز بیان نشده، بلکه کاملاً گزینشی و غربال‏‌شده است. مثل قصه حضرت موسی(ع) به اشکال و اجزای مختلف در قرآن روایت شده، به این معنی که در جایی بحثی مطرح نشده و در جای دیگر، این بحث مفصل‏‌تر بیان شده و این گزینش‏‌ها جنبه‌‏های هنری قصه‏‌های قرآن را نشان می‌دهد که با پویایی در انتقال پیام بسیار مؤثر است. 

ایکنا ـ واقع‌نمایی در بیان یک داستان یا قصه یا اثر هنری اهمیت دارد. این شاخصه در بیان قصه‌های قرآنی چگونه مورد توجه قرار گرفته است؟

اساس قصه‏‌های قرآن بر واقع‏‌نمایی همراه با پویایی بوده و گزینشی است و قرآن در مقام قصه‌‏گویی به‏ شدت از این‏که مطلبی خلاف واقع بگوید، طفره می‌‏رود. در عین‏ حال در بیان واقعیات به دو عنصر پویایی و گزینشی بودن تکیه فراوانی دارد. در واقع در این واقع‌نمایی حرکت گاهی تند و گاه کند است. با وجود این، مخاطب را منزل به منزل به سمت اهداف قصه می‏‌کشاند و تکامل تدریجی را در آن رعایت می‏‌کند؛ بنابراین قرآن کریم با توجه به این دو مسئله، هنر قصه‌‏گویی واقع‌‏نمایانه‌ای دارد.

ایکنا ـ با توجه به اینکه درباره قصه‌های قرآن شبهات بسیاری مطرح شده است. آیا قرآن در مقام شبهه‌زدایی برآمده است؟

ویژگی شبهه‌‏زدایی در قصه‏‌های قرآن بسیار مشهود است و اگر در قرآن گفت‌‏وگویی بیان می‏‌شود و در ذهن مخاطب احتمال شبهه‌‏افکنی قوت می‏‌گیرد، در ضمن قصه شبهه برطرف می‏‌شود. در واقع زدودن شبهه در قصه یک هدف شمرده می‌شود و هر جا مطلبی بیان شده، بلافاصله نکته‏‌های شبهه‏‌زدا نیز مطرح شده است.

ایکنا ـ با توجه به اینکه تکرار در قصه‌های قرآنی به وضوح دیده می‌شود، علت آن چیست؟

تکرار در قصه‌‎های قرآنی بحث بسیار مهم و اصولی است و کسانی که چنین مباحثی را دنبال می‏‌کنند باید بدانند که برخی خاورشناسان و نویسندگان یکی از ایراد‌های مهمی که بر قصه‏‌های قرآن گرفته‌‏اند، همین تکرار است. علت تکرار قصه‏‌های قرآن ظاهراً این است که این کتاب آسمانی هرجا که برای ابلاغ پیامش نیاز به حرکت و گفت‌‏وگویی بوده آن را عرضه کرده است. این ویژگی در قصه حضرت موسی(ع) بیش از همه قصه‌‏های قرآن به چشم می‏‌خورد. بنابراین رمز تکرار در قصه‌‏های قرآن این است که جلوه‌‏ها و ابعاد گوناگون در هر قصه‏‌ای با هدف و غایتی خاص به مخاطب نشان داده شود؛ حتی اگر در یک صفحه قبل نیز به آن اشاره شده باشد. 

انتهای پیام
captcha