حجتالاسلام احمد اولیایی، دانش آموخته حوزه علمیه و دکتری فرهنگ و ارتباطات و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در آخرین پست خود در یکی از شبکههای اجتماعی داخلی به بهانه فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با حوزویان به بررسی «شناخت جبههها در تبلیغ» پرداخت و نوشت:
یکی از نکات مهمی که حضرت آقا ذکر کردند لزوم شناخت و حمله به منطق و مکتب پشتیبانی است که انحراف ایجاد کرده است. تغذیه تودهایها و بعضی جوانان گمراه از مارکسیسم را در زمان انقلاب مثال زدند و تقابل اصلی امروز را تقابل دو جبهه نظام اسلامی با نظام لیبرال دموکراسی بیان کردند.
نظام لیبرال دموکراسی، جبهه سیاسی مقابل ماست که البته تبعات اجتماعی و ... نیز دارد، اما این یادداشت میخواهد اشاره به یک نظام فکری دیگری کند که وضعیت فرهنگی را تغییر داده و آن، «پست مدرنیسم» است.
در تبلیغ، ما به سمت خلأهایی میرویم که در دینداری ایجاد شده و پیرو فرمایش رهبری باید منبع تغذیه این خلأها را بیابیم. در کنار نظام لیبرال دموکراسی به عنوان مکتب سیاسی، پست مدرنیسم به عنوان مکتب فکری، بزرگترین منبع تغذیه خلأهای دینداری در ایران امروز به ویژه در عرصه سبک زندگی و فرهنگ است.
پست مدرنیسم(Postmodernism) را میتوان پشتوانه فرهنگ امروز و فضای مجازی به عنوان زیست اصلی دنیای مدرن دانست. در یک یادداشت نمیتوان درباره پست مدرنیسم به طور کامل نوشت، اما اختصاراً این مکتب و اندیشه با ما چه میکند؟!
فردگرایی(Individualism) افراطی؛ در عین حال که افراد به ظاهر در فضایی با ارتباطات گسترده حاضر هستند، اما در فردیت خود سیر میکنند و به عبارت دیگر از اجتماع فاصله میگیرند و جمع را از دست میدهند و در فردیت خود حضور دارند.
نکته بعدی افول فراروایتهاست. در فرهنگ مدرن و پستمدرن، مسئلهای به عنوان روایت اعظم (Metanarratives) نداریم. به این معنا که یک روایت درست مانند علم، مذهب و... که حرفی بزند و همه آن را قبول داشته باشند، وجود ندارد. اینها را فراروایت یا روایت اعظم میگویند. به عبارت دیگر ما تنوع سبک داریم، اما از محتوا خالی هستیم. همانطور که میبینید در فضای مجازی، مهم نیست که چه محتوایی را بارگذاری میکنید. میگویند ما تنوع ایجاد میکنیم. اگر میخواهید فیلم بارگذاری کنید، در اینستاگرام یا یوتیوب این کار را انجام بدهید. اگر میخواهید در توئیتر توئیت کنید، در کلابهاوس صوت بگذارید و.... آنها برای تمام سلیقهها، قالب و سبک دارند، اما محتوا برای آنها موضوعیت ندارد.
حس عدم تعلق مسئله بعدی است. در این حس، فرد به جایی تعلق ندارد، چون زمان و مکان درنوردیده میشود و مرزها از بین میرود و تعلقات ملی، مذهبی، جغرافیایی و... از بین میرود، بلکه انسان هیچ تعلقی پیدا نمیکند و ممکن است تعلقهای عاطفی خود را از دست بدهد و در نهایت دچار فقدان هویت شود.
مبلغ در ایران امروز با انسانی روبروست که زیست اصلیاش در فضای مجازی است. به روایت اعظمی وفادار نیست و بیشتر، از سبک و قالبی به سبک و قالب دیگر مهاجرت میکند. این انسان پویایی خود را از دست داده و کرختی و رخوت را به خود گرفته است. اگر مبلغ، این نظام پشتیبان را نشناسد، اساساً خرده شبهاتی را پاسخ میدهد که در نهایت، مشکل اصلی را حل نمیکند.
انتهای پیام