۱. غرابت نام مثنوی و تأکید مؤلف بر هم عنان بودن آن با قرآن. کتاب را در دست میگیریم و از همین دیباچه منثور آن شروع میکنیم: هذا کتاب المثنوی و هو اصول اصول اصول الدين.
معهود و متعارف چنان است که کتاب نامی داشته باشد، بعد هم تحمیدیه، مشتمل بر دو اصل عمده توحید و نبوت.
مثنوی که با شکایت نی آغاز میشود، ظاهرا مراعات این سنت را نمیکند. کتاب با حمد خدا و مدح پیغمبر شروع نمیشود؛ نام آن هم غریب است، چه، مثنوی نام کتاب نیست؛ مثنوی یکی از انواع شعر فارسی است. از این نوع شعر در بحور مختلف عروضی فراوان داریم، مثلا شاهنامه، ويس و رامین، منطق الطیر، بوستان، اسرارنامه. اینها همه مثنویهایی هستند مولانا هم که آن را مثنوی مینامد، البته مثنوی است ولی غریب است که کسی کتابی بنویسد و نام آن را مثنوی بگذارد.
۲.خواندن دیباچه را ادامه میدهیم و شگفتزده میشویم که مؤلف، کتاب خود را نه تنها کشاف القرآن، بلکه گویا همتای آن میداند. همان اوصاف و نعوتی را که از قلم وحی درباره قرآن صادر شده است، عینا درباره مثنوی جاری میکند: كما قال تعالى: يضّل بِهِ كثيراً و یهدی بِهِ کثیراً... بِأَيْدِي سَفَرَةٍ، كِرٰامٍ بَرَرَةٍ، لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ، تنزيل من رب العالمين، لايأتيه الباطل من بين يديه ولا من خلقه.
٣. کمی درنگ میکنیم و با اندک تأمل، به این نکته برمیخوریم که در نامگذاری قرآن همچنین غرابتی در کار است. آنچه را که روح الامین بر قلب محمد(ص) نازل کرد قرآن نامیدند و قرآن اسم کتاب نیست؛ قرآن و قرائت به معنی خواندن است. اما قرآن را نامهای دیگری نیز هست که مهمترین آنها کتاب است. اگر شما فهرست الفاظ قرآن مجید را بنگرید، بسامد کلمه کتاب خیلی بیشتر از کلمه قرآن است. واژه کتاب و کتب به معنی مطلق نوشتن است. از این قرار کتاب مقدس ما گاهی نوشتن و گاهی خواندن نامیده شده و نوشتن و خواندن واژههای عام هستند. کمی عجیب است که کتاب معینی به این نامها خوانده شود، همچنان که عجیب است که از میان مثنویهای فراوان چون شاهنامه، بوستان، اسرارنامه، کتاب معینی به نام مثنوی خوانده شده است.
۴. اما قرآن یک اسم دیگر هم دارد که در مشابهت با مثنوی است و ما را به تفکر بیشتر فرامیخواند. از قرآن در دو آیه مختلف به نام مثانی یاد شده است، یکی در این آیه: وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِى وَالْقُرْءَانَ الْعَظِیمَ «حجر /۸۷» و دیگر در این آیه: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ «زمر/۲۳». و شگفتا که مثانی هم درست مانند مثنوی به معنی مزدوج و دوگانه است. این کلمه از ریشه شنی است که مفيد معنی تکرار و دوتایی است.
۵. مثنوی بودن کتاب مولانا نه فقط از باب مزدوج بودن ظاهر ساختار ابیات آن است که دو لنگه هر بیت با هم قافیه میشود و گفتمان کتاب از اول تا آخر در قالب این قافیههای دوتایی ادامه مییابد. این البته یک ویژگی است که ظاهر است و توجه به آن بسیار آسان - اما ساحت معنایی و محتوایی مثنوی نیز از نگرشی ثنوی یا دو رویه و دولایه حکایت دارد و این نگرش و توجه به تقابل عوالم صورت / معنی، ظاهر باطن، دنیا آخرت، جسم/ جان، حیات / موت، ایمان / كفر، ارض / سما، جبر / اختیار، نور ظلمت، و غیره، در سراسر مثنوی به انحاء مختلف ظهور دارد. مولانا تمام ذرات آفرینش را تنیده از اضداد، یعنی درهم بافته از متقابلان و متعارضان و نقیضان میبیند.
بخشی از سخنرانی استاد محمدعلی موحد در سال ۱۳۹۳ به مناسبت روز بزرگداشت مولوی در مرکز فرهنگی شهر کتاب
انتهای پیام