به گزارش ایکنا، برنامه درسهایی از قرآن رمضان ۱۴۰۰ با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی شنبه، 28 فروردینماه ۱۴۰۰، با موضوع «معاد، رمز حکمت الهی در آفرینش» از شبکه اول سیما پخش شد. این برنامه، طی ماه رمضان هر شب پخش میشود. در ادامه مشروح این برنامه را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه
اللهم صل علی محمد و آل محمد، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بینندگان عزیز زمانی که پای تلویزیون هستند، رمضان 1400 هست. بحث هم، بحث معاد است. زمانش هم بین بیست و پنج دقیقه تا سی دقیقه است. در قرآن هیچ چیز به اندازه معاد و توحید صحبت نشده است. با کم و زیادش میگویم، چون دقیق نمیتوانم بگویم، با کم و زیادش هزار تا آیه راجع به معاد هست، حالا یا خودش، یا جهنمش، یا بهشتش، یا قبر و قیامتش، یا برزخش، یا حساب و کتابش، یا گفتوگوهایش، انواع خیلی مفصل بحث معاد آمده است. چون اگر هم معاد نباشد، اصلاً کل هستی عبث است. شما فرض کنید که یک مهمانی میکنید، یک سفره میاندازید، در این سفره «الَّذی أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَه» (سجده/ 7) بهترین میوهها، ترشیها، مرباها، همه چیز تهیه میکنید، بهترین فرشها، پردهها، نمیدانم امکانات، تزئینات، لوسترها، بهترین غذاها، بهترین مرباها، بهترین ترشیها، بهترین، بهترین، بهترین، همه را درمیآوری، تهیه میکنی، سفره میچینی، بعد چند تا گربه و چند تا موش را در این اتاق رها کنی، بریزند همه را به هم و بپاشند، بعد هم در را باز کنی و هیچی برداریم ببریم سطل زباله. کدام عاقل این کار را میکند؟!
خداوند سفرهای پهن کرده به نام زمین، «یَا مَنْ فِی الْأَرْضِ آیَاتُهُ» دعای جوشن کبیر، شب قدر میخوانیم، در زمین نشانههای خدا را میبینی. چند رقم گل و گیاه است؟ چند رقم سنگ داریم؟ برگها را، گلها را، آبشارها را، این سفرهی زمین. «یَا مَنْ فِی الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ» در دریاها چه عجائب و حیوانهای عجیب و غریبی است. بعضیها کوچکهایش را میگیرند در آکواریوم. «یَا مَنْ فِی السَّمَاءِ عَظَمَتُهُ»، «یَا مَنْ فِی الْبِحَارِ عَجَائِبُهُ»، «یَا مَنْ فِی الْجِبَالِ خَزَائِنُهُ»، گنجهای خدا در کوهها دارد. من دیدم، سنگ طلا را دیدم، سنگ است ولی ذرات ریز طلا در آن میدرخشد که حالا اینها را چه میکنند تا طلا میشود.
خب خداوند یک همچین. باز این را من یک جایی خواندم که در یکی از کشورهای غربی چند هزار رقم میوه نمایش گذاشتند. خود انگور، مثلاً شاید دهها رقم انگور باشد. خرما، دهها رقم خرما باشد. خب این سفره برای چه هست؟ برای اینکه ظالم مثل گربه بپرد، مظلوم مثل موش بپرد، سفره را به هم بزند، بعد هم بگویند بلند بگو: لا اله الا الله، خلاص هیچی به هیچی. اصلاً اگر قیامت نباشد، حکمت خدا زیر سؤال میرود، حکمت خدا زیر سؤال میرود.
شما ببینید اگر چشم ما مثل دماغ بیرون بود، نصفمان کور میشدیم، در هر حادثهای چشم آسیب میدید. داخل چشم اشک شور گذاشته، چون چشم ما از پی و آب نمک قاطی است. اگر پی در آب نمک نباشد خراب میشود، اشک ما باید شور باشد، آن هم نه آب نمکی که ما درست میکنیم. این آب نمک از ده ماده ترکیب شده است. لبِ در، مژه گذاشته است، مو. پشتبام، ابرو گذاشته. سر کوچه، پلک گذاشته. اتوماتیک باز میشود، بسته میشود.
من دوستی دارم که چشمهایش سالم است ولی فنر پلکش پاره شده است، هر چیزی را که میخواهد ببیند چنین میکند. حال شما خوب است، خیلی خوش آمدید. میافتد پایین، دومرتبه همچین میکند، چاییتان را بفرمایید. یعنی هر دفعه که میخواهد یک کلمه بگوید باید، چون فنر پلکش پاره شده است.
شما در عمرت گفتی الحمدلله چشمم پلک دارد، پلکم فنر دارد؟! خدایی که این قدر ریزهکاری میکند. آن وقت چیزهایی که نمیدهد چقدر نعمت است. ندادنهای خدا هم لطف است. ندادن خدا، بچه، اگر نوزاد عقل میداشت، صبح به صبح که مادر پایش را باز میکرد، نجاست کرده بود، کل این بچه خجالت میکشید از مادرش. بچه خودش را ضایع کرده، دست و پا میزند، مادرش هم میگوید قربانت بروم. قیامت از ضروریات همه ادیان است. نشانههای فطریاش را هم در جلسه قبل گفتم.
بحث این است که چه طور زنده میشوند؟ مردهها چه طور زنده میشوند؟ قرآن همیشه برای ایمان به معاد از همین جلوی چشم شروع میکند، گاهی به جلوی چشمت نگاه کن. گاو علف میخورد، شیرش را میدوشی، خب یعنی چی؟ یعنی شیر از شکم و علف درمیآید. علف میخورد، شیر میدهد. آن خدایی که شیر را از دل علف میکشد بیرون.
شما نان میخوری، این نانت اشک میشود، آب دهان میشود، استخوان میشود، پی میشود، گوشت میشود، مو میشود، ناخن میشود، اعضای بدن هر کدام شما. یعنی همهاش تنوع. مزهی فندق، با مزه پسته، با مزهی بادام، با مزه نخودچی همه متفاوت، آثارش، شکلش، تولیدش، مزهاش همهاش فرق میکند، اینها را خدا از کجا میکشد بیرون؟!
این شیری که شما میدوشی، قرآن میگوید این شیر میدانی «لَبَناً خالِصاً» (نحل/ 66)، لبن (شیر) خالص است. «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَم»(نحل/ 66)، «مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَم»، «فرث» یعنی کاه جویده شده، پِهِن، این شیر از لابلای پِهِن و خون گاو رد میشود، نه بوی پِهِن میگیرد، نه رنگ خون میگیرد. پس خدایی که شیر سفید را از کنار خون و پِهِن رد میکند، بوی پِهِن ندارد، رنگ خون ندارد، شما چرا شک داری که شما را چه طور درمیآورد. هر جوری که شیر را از علف بیرون کشید، ما را هم بیرون میکشد.
این پارچههای ما خیلیهایش نفتی است. انسان توانست نخ را از شکم نفت بکشد بیرون. نفت استخراج بشود، پارچههای نفتی، نخهای نفتی، انسان توانسته است این کار را بکند، چرا شما شک میکنی؟ حالا. یک قطعه نان چند قسمت میشود. حالا.
فلز را ذوب میکنی. کفهایی از دلش میآید بیرون. این کف در فلز بود، استخراج شد.
قرآن میفرماید: «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ» (اعراف/ 29)
میگوید همانطور که اول آفریدم، بعدش هم میآفرینم. اول چهجور آفریدم؟ آخه ببینید هنرمندی، قرآن میگوید «يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ» (آل عمران/ 6) یعنی در رحم مادرت صورتبندی کردم، آخه نقاشها روی فلز نقاشی میکنند، روی چوب نقاشی میکنند، روی آب که نمیشود نقاشی کرد! میگوید من روی آب نقاشی کردم. نقاشها درس خواندند، تجربه دیدند، هنرمندند، نقاشها در نور میتوانند نقاشی کنند، در تاریکی که نمیتوانند نقاشی کنند. نقشههای خدا در تاریکی است، نه یک تاریکی، «في ظُلُماتٍ ثَلاث» (زمر/ 6)، قرآن میگوید سه تا تاریکی، بودنش، مقدارش، شکلش، رنگش، تمام ویتامینهایی که نوزاد میخواهد، خداوند در شیر مادر جاسازی کرده است. خداوند حکیم. این ابروی ما اگر نباشد، نور خورشید چشممان را اذیت میکند، این ابرو سایهبان است و لذا وقتی شما میخواهی گاهی به خورشید نگاه کنی، ابرویت کم میآورد، دست را میگذاری روی ابرو، این دست را کمک ابرو چنین می کنی. ابرو برای سایهبان است. تو گودی است، سایه بان دارد. خطهای پیشانی را شما نگاه کردید. ببینید الآن مرا میبینید، خطهای پیشانی از این طرف است، هر کس عرق میکند،؛ عرقهایش از این طرف میآید، هیچ کس را دیدهاید که وقتی عرق میکند، عرقهایش توی چشمم بچکد؟ یعنی پوست پیشانی جوری تنظیم شده است که عرقها را هدایت میکند به این طرف و آن طرف. عرقها داخل چشم ما نیاید.
گوش ما چین و چروک است. اگر گوش ما مثل پیشانی صاف بود، صدا را میفهمیدیم؟ نمیفهمیدیم از کدام طرف است، تا میگفتند حسن آقا من باید به شش طرف نگاه کنم. این امواج با این چین و چروکها تنظیمش چه جوری است که غیر از صدا، جهت صدا را هم تشخیص میدهیم. اگر قیامت نباشد، همش کشک است. همه اینها برای چی؟ برای اینکه بمیریم هیچ بشویم.
اصلاً اگر قیامت نباشد، خودکشی جایز میشود. ما که بناست بعد از کلی زجر، نیست بشویم، از حالا دستمان را به برق وصل میکنیم، نیست میشویم. یک سمی میخوریم، نیست میشویم. مگر بنا نیست ما یک عمری غصه بخوریم، نیست بشویم، حالا نیست میشویم. خودکشی جایز است. مسئولیت نباشد قیامت، خودکشی جایز است. شما سوار هواپیما که میشوید مثلاً میگویند شما اینجا چند هزار پا فاصله داریم با زمین، بعد میگوید که هوای بیرون چهل درجه زیر صفر است، روی زمین که بودیم داخل فرودگاه، سی درجه بالای صفر بود، سی درجه بالای صفر، میشود چهل درجه زیر صفر، هفتاد درجه فرقش است. مگر چه قدر رفتید؟ یک فرسخ هم معلوم نیست رفته باشید. یک خورده از کرهی زمین فاصله میگیریم، هفتاد درجه فاصله است، یخ میبندند. آن وقت چه طور این فاصله هست؟ خورشید به ما نزدیک بود، میسوختیم، دور بود، یخ میبستیم. اگر قیامت نباشد کل هستی کشک میشود.
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ» (مؤمنون/ 115)
«أَ فَحَسِبْتُمْ» این رقمی حساب میکنید، «أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً» فکر میکنید من شما را بیهوده آفریدم و شما به سوی ما برنمیگردید؟!
«أ یَحسَبُونَ»، «لا تَحسَبَنَّ»، «أ حَسِبَ»، کلمهی «حَسَبَ» در قرآن واژههای مختلفی دارد: «لا تَحسَبَنَّ» اینطور حساب نکن، غلط است، «أ یَحسَبُونَ» این رقمی حساب میکنی، غلط است. انسان درست، حق را حق ببیند، باطل را ببیند. خدا قسمت کند بروید کاظمین، زیارت امام جواد، بعد از زیارت یک دعا دارد، دعا این است:
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَرِنِي الْحَقَّ حَقّاً حَتَّى أَتَّبِعَهُ وَ أَرِنِي الْبَاطِلَ بَاطِلًا حَتَّى أَجْتَنِبَهُ وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَيَّ مُتَشَابِهِين» (فلاح السائل و نجاح المسائل، ص: 254)
«الهی أَرِنِي الْحَقَّ حَقّاً فأَتَّبِعَهُ» من در محاسبات حق را، حق ببینم، دنبالش بروم، و «الْبَاطِلَ بَاطِلًا» باطل را باطل ببینم و از آن دوری کنم. «وَ لَا تَجْعَلْهُمَا عَلَیَّ مُتَشَابِهَیْنِ» بین حق و باطل من را به خودم واگذار نکن، قاطی میکنم، دو شاخه تلفن را در برق میزنم، دو شاخه برق را در تلفن میزنم. روی محاسبات، روی محاسباتی که ایشان دارد، همسرش بشود، بعد میفهمد تمام محاسباتش غلط بود. این هیکلش خوب بود، زبانش خوب بود. از آن کلاهبردارها بود، این زنش شد. روی محاسبات، چه ماشینی دارد، پس خوش است، چه ماشینی دارد، پس خوش است. چه خانهای دارد، چه مدرکی دارد، چه شکلی دارد. وقتی وارد زندگیاش میشوی میبینی اوه اوه اوه اوه! یک گرفتارهایی دارد که فقیرهای ما ندارند.
همهاش گرفتار محاسباتاند. عزت دست چه کسی هست؟ چه قدر خودشان را میچسباندند به آمریکا عزیز بشوند؟ حالا خود آمریکا چه قدر عزیز است؟ «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ» (نساء/ 139) قرآن میگوید: عزت را از آمریکا میخواهی؟! «أَ يَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (نساء/ 139) این«جَميعاً» یعنی یک ذراش هم دست آمریکا نیست. این کلمهی «جَميعاً» خیلی مهم است، آدم گاهی.
چند تا «جَميعاً» در قرآن داریم.
یکی میگوید: «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (یونس/ 65)
آیه دیگری دارد: «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً» (بقره/ 165)
یک آیه دارد: «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَميعاً» (رعد/ 42)
«مکر» یعنی تدبیر سیاست. «جَميعاً» یعنی چه؟ یعنی یک درصدش هم دست کس دیگری نیست، یک درصد. مثلاً بگو نود و نه درصد. ما فکر میکنیم اگر کاندیدا شویم عزیز میشویم. ما چه قدر نماینده داریم که از مردم رأی گرفتند، در مجلس هم خراب کردند، بعضیهایشان هم ضایع شدند. ما رئیس جمهور داریم فرار کرد، ده، دوازده میلیون رأی هم با کم و زیادش داشت ولی در زندگیاش ذلیلانه مثل موش در رفت. ما فکر میکنیم اگر رأی بیاوریم عزیزیم. خدا اگر خواسته باشد ذلیلت کند، اگر رأی هم بیاوری، با همهی رأیها، با آرای مردم باز هم ذلیلت میکند. «جَميعاً» یعنی یک ذرهاش هم دست مردم نیست، قدرت دست اوست، عزت دست اوست.
خدا رحمت کند یک روز مطهری به من گفت این دعا، مال ماه رجب است ولی ما باید هر روز بخوانیم. دعای ماه رجب چه هست؟ «خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَى غَیْرِکَ» یعنی باختند آنهایی که با غیر خدا گره خوردند، «وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلَّا لَکَ» و خسارت کردند آنهایی که با غیر خدا معامله کردند، اگر هم شک داری قسم خورده است، گفته:
«وَ الْعَصْرِ» (عصر/ 1) قسم به عصر، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْر» (عصر/ 2)
«وَ الْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْر» (عصر/ 1 و 2)
به زمان قسم، حالا هر زمانی، زمان بعثت، زمان ظهور حضرت مهدی، عصرِ بعد از ظهر هر زمانی به زمان قسم، «إِنَّ» گفته، «إِنَّ» یعنی حتماً، شک نکن. نمیگوید: «خَسِرَ الْإِنْسان»، «خَسِرَ الْإِنْسان» فعل است، جملهی فعلیه زورش کم است، جملهی اسمیه زور دارد: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْر»، وگرنه میگفت: «وَ الْعَصْرِ * خَسِرَ الْإِنْسان»، با فعل شروع نشده، با اسم شروع شده.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لـَ»، این «لـَ» یعنی حتماً. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى» (علق/ 6)، «لَفي خُسْر»، «لـَ» یعنی حتماً.
نمیگوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَخاسر»، «في»، «فی» یعنی غرق، به زمان قسم، قطعاً قطعاً انسان غرق در خسارت است. یعنی جوانیاش آب میشود، پولش آب میشود، عنوانش آب میشود، جوانیاش، زیباییاش، همه چیزی، همه چیزی آب میشود، « إِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا» (عصر/ 3) مگر آنهایی که با خدا رفیق شدند، آنهایی که با خدا رفیق شدند، کارشان سفت است وگرنه به ابرقدرتها، قرآن میگوید تمام قدرتها تار عنکبوت است، ایمان به این خیلی مهم است. هنر سید حسن نصرالله خدا حفظش کند این است که ایمان دارد که میگوید اسرائیل تار عنکبوت است، ایمان دارد، ایمان دارد.
آیه قرآن است میگوید قدرتها تار عنکبوت هستند، تار عنکبوت چه هست؟ «إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوت» (عنکبوت/ 41) تار عنکبوت چه هست؟ با یک فوت از بین میرود. آدم اینها را قبول نمیکند ولی وقتی یک ابرقدرتی سقوط میکند مثل شوروی، یک ابرقدرتی افول میکند مثل آمریکا، میگوییم درست است، این آن است، این همان است، منتها ما ارتباطمان کم است.
علامه امینی صاحب الغدیر دعوت میشود در بغداد در یک مهمانی، همه علمای اهل سنت بودند. کسی به ایشان محلی نمیگذارد، ایشان هم لب دم در، کنار کفشها مینشیند. یک بچه ده سیزده ساله میآید میبیند عمامه همه آخوندهای سنی با آخوندهای شیعه فرق دارد. میآید یک نگاهی میکند و به آقای امینی که میرسد خب عالم شیعی، به مجلسیها میگوید: «هذا هو»، میگوید: «این همان است؟» میگویند: «لا»، «نه این او نیست». آقای امینی میگوید: چه شد؟ این بچه آمد، به من نگاه کرد، خیره شد، پرسید این او هست؟ همه گفتند نه، توطئهای هست؟ تروری هست؟ بگیر ببندی هست؟ این خودش هست؟ نه. گفت این سؤال این بچه چه بود؟ گفتند: نه این یک ماجرایی است که، گفت اگر هم هست به من بگویید. گفتند: این بچه یک مادر و خواهری دارد که مرض حمله میکند، غش میکند. یک روز یک آخوند شیعه آمد، یک دعایی کرد، این حمله خوب شد، او هم قیافهاش مثل شما، عمامهاش مثل شما بود، این نگاه کرد به شما گفت: این همان است که دعا مینویسد، خوب میشود؟ ما گفتیم: نه، این او نیست. گفت: چرا من هستم. همینطور. گفتند: شما یک دعایی بنویسی، الآن این در حال حمله هست هان، غش کرده، گفت: بله مینویسم، خوب میشود. همه اتاق ماندند. گفتند: بیا بنویس. او هم یک کاغذ نوشت، بسم الله الرحمن الرحیم یک آیه چیزی، یک دعایی چیزی نوشت. گفت بروید برسانید به او، الآن خوب میشود. همه اتاق ماندند. رفتند به ایشان دادند و مادر خوب شد. مادر خوب شد و آمدند با سلام و صلوات بردنش. به او گفتند چی بود؟ گفت: هیچی یک آیه قرآن بود، منتها وقتی من نامه نوشتم عبایم را کشیدم روی صورتم، از بغداد یک کد دادم به حضرت علی نجف، گفتم: یا علی من عبدالحسین امینی هستم، صاحب الغدیر، یک حواله دادم، نکول نکن، آبرویم میرود. میگفت یک سلام کردم از زیر عبا، این ارتباط ما کم شده است.
خدایا تو را به حق آبروی هر کس که آبرو دارد، روز به روز بر ایمان و علم و عقل و عمل و اخلاص و عمق و برکت ما بیفزا. ما را از خاسرین قرار مده.
ایمان به اینکه «إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»، «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَميعاً»، «فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَميعاً» ایمانی، این رقم ایمان را، ایمان به این کلمات را در ما به درجه یقین برسان.
هر چه به خوبان میدهی، به آبروی خوبان، همه آنها را به همه ما مرحمت کن.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
انتهای پیام