عبدالله میرزا، پسر فتحعلی شاه قاجار که حدود 200 سال پیش حاکم زنجان بود، برای بازرسی از اوضاع منطقه به روستاها و شهرها سرکشی میکرد، در یکی از این بازدیدها از روستایی به نام سردان (واقع در طارم سفلی) با مرحوم آیتالله سیدمحمد مجتهد سردانی یا سیدمحمد حسینی که به «سید مجتهد» معروف بود، آشنا میشود و وقتی در جریان اوضاع، احوال و سکنات این عالم فقیه قرار میگیرد، اذعان میکند که قدر این سید جلیلالقدر مجهول مانده است و شیفته او میشود. بنابراین عبدالله میرزا با هزینه شخصی خود مسجدی در زنجان بنا میکند و از سید مجتهد میخواهد که به زنجان بیاید و امامت جمعه و جماعت این مسجد را به عهده بگیرد.
سیدمجتهد تحصیلات فقهی خود را در اصفهان تکمیل کرده بود؛ چراکه در آن زمان اصفهان دارالعلم بود. او دعوت عبدالله میرزا را لبیک گفته و تولیت مسجد و امامت جمعه زنجان را میپذیرد. در همین دوران بود که فتنه بابیها در زنجان رخ میدهد. بابیها نماینده خود به نام محمدعلی حجت را به زنجان میفرستند، سید مجتهد با آنها مبارزه و فتوای قتل محمد حجت را صادر میکند. حتی در کتاب مناسک حج ایشان آمده که به ناصرالدینشاه نامهای نوشته و در خواست تجهیزات جنگی کرده و گفته ما در حال جنگ هستیم و به زودی آنها را قلع و قمع خواهیم کرد.
سیدمحمد مجتهد حسینی در سال 1269 از دنیا میرود و فرزند ارشد ایشان، آیتالله سید عبدالواسع حسینی که از علمای بزرگ بهشمار میرفت و در اصفهان تحصیل کرده و همدرس میرزای شیرازی (صاحب فتوای توتون و تنباکو) بود، امامت جمعه زنجان را به عهده میگیرد؛ او نیز به مقام فقاهت و اجتهاد رسیده بود و در رسیدگی به مسائل دینی و امور اجتماعی مردم تلاش و کوشش بسیار میکرد.
یکی از وجوه ممتاز سید عبدالواسع حسینی توجه بسیار به مجالس عزای حضرت سید الشهدا(ع) بود. افرادی که ایشان را درک کردند، نقل میکنند که این سید جلیلالقدر با وجود اینکه خود مرجع تقلید بود، اما زمانی که منبر میرفت، روضه میخواند و ذکر مصیبت سیدالشهدا را میگفت؛ خودش و مردم برآشفته و متأثر میشدند. ملاآقادربندی صاحب مقتل دربندی به امر سید واسع در زنجان به منبر میرفت و روضه میخواند و پس از اینکه از سفر زنجان برمیگردد نامهای به حاکم زنجان مینویسد و میگوید که اگر خودکشیهای آقای سید عبدالواسع، امام جمعه زنجان در عزای سیدالشهدا نبود، ظلمت معصیتها مردم زنجان را تار و مار میکرد.
یکی دیگر از نکات برجسته در زندگی سید عبدالواسع حسینی این بود که در زمان قحطی زنجان، ایشان 2 مرتبه تمام اموال و اسباب منزل را به مردم قحطیزده میبخشد و فردی مردمدار بود و خود را شریک احوال آنها میدانست.
پس از سید عبدالواسع فرزند ایشان مرحوم آیتالله سید ابوالفضائل حسینی، امام جمعه زنجان و متولی مسجد سید میشود، ایشان هم تحصیلات خود را در زنجان سپری میکند و مدفنش در شهر مقدس کاظمین است. سید ابوالفضائل 3 فرزند روحانی داشت. مرحوم آیتالله سید محمود حسینی، فرزند ارشد وی در سال 1309 قمری در زنجان متولد شد و از شاگردان ملاقربانعلی زنجانی بود. او در سن 19 سالگی به سفارش مرحوم آیتالله شیخ غلامحسین فقیه قرهتپهای (از علمای زنجان) و کسب اجازه از پدر برای تحصیل به نجف هجرت میکند.
سید محمود در محضر علمایی همچون حضرات آیات سید محمدکاظم طباطبایی یزدی (صاحب عروة الوثقی)، شیخ فتحالله شریعت اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، میرزای نائینی و شیخ محمدحسین اصفهانی کسب فیض کرده بود. زمانی که در نجف بود، پدر نامهای به او مینویسد که به دلیل بالا رفتن سن توانایی اداره مسائل را ندارم و برای کمک به من به زنجان بازگردید، سید محمود پس از 8 سال دوباره به زنجان میآید و چندی نمیگذرد که سید ابوالفضائل از دنیا میرود و سید محمود دوباره به نجف عزیمت میکند و بعد از یک دوره طولانی به زنجان بازمیگردد و در کنار امامت جمعه، محافل علمی در مسجد سید دایر کرد. سید محمود در سال 1375 قمری در تهران رحلت کرد و پیکرش در حرم مطهر حضرت علی (ع) به خاک سپرده شد.
فرزند ارشد ایشان، مرحوم آیتالله حاج سید عزالدین حسینیزنجانی در سال 1299 هجری شمسی در زنجان متولد شد، تحصیلات خود را در نزد پدر و آقاشیخ دینمحمدی آغاز کرد در عنفوان جوانی به قم هجرت کرده و از محضر حضرات آیات حجت کوهکمرهای، بروجردی، سید احمد خوانساری، سید محمدتقی خوانساری، علامه طباطبائی و میرزا مهدی مازندرانی بهرهمند شد.
پس از 14 سال تحصیل در قم به مدت دو سال هم به نجف اشرف هجرت میکند و از محضر آیات عظام سید عبدالهادی شیرازی، سید محسن حکیم و سید ابوالقاسم خوئی بهره میبرد و سپس به امر پدر به زنجان بازمیگردد، تا چند سال قبل از انقلاب که مجبور به ترک زنجان شد، امام جمعه این شهر بود. ایشان پیش از انقلاب مجبور به اقامت اجباری در مشهد میشود و تا پیروزی انقلاب در مشهد بودند تا اینکه به حکم امام خمینی (ره) به زنجان بازمیگردد و امامت جمعه زنجان را به عهده میگیرد، بعد از 2 سال در سال 59 ترور میشود، در این هنگام رهسپار مشهد میشود و تا پایان عمر با برکت خویش به زنجان باز نمیگردد.
فرزند ایشان آیتالله حاج سیدمحمد حسینی زنجانی، مرجع عالیقدر، هماکنون تولیت مسجد و مدرسه سید را برعهده دارد. وی تحصیلات خود را در قم و مشهد سپری میکند و در حوزه علمیه زنجان یک دوره «کفایه الاصول»، یک دوره کامل خارج «کتاب الصوم»، یک دوره کامل خارج «کتاب الخمس» و یک دوره کامل خارج «کتاب الحج» را بر مبنای جواهر الکلام (مجموعاً به مدت پانزده سال) و تفسیر قرآن (به شیوهای نو و بر اساس ترتیب نزول سورهها) تدریس کرده است. برخی منابع مدعی شدهاند او در سالهای اخیر پیشنهادهای مختلف برای پذیرش امامت جمعه زنجان را رد کرده و ترجیح داده است که به مشاغل حوزوی اکتفا کند.
به گفته سیدمحمدحسن حسینیزنجانی، از نوادگان آیتالله سید عزالدین حسینیزنجانی، نسب خاندان حسینی به امام سجاد(ع) میرسد و این خاندان که نسل به نسل فقاهت و مرجعیت را در کارنامه دارند، اصل توسل و ارتباط مداوم با امام زمان (عج) را محور اعمال خود قرار دادند و این نکته کلیدی خدمتگزاری و ارتباط با وجود مقدس امام زمان(عج) از سید محمد مجتهد تا سیدمحمد حسینی متولی فعلی مسجد سید بروز و ظهور داشته است.
وی با اشاره به اینکه اصل طلبگی، روحانیت و فقاهت، خدمتگزاری به امام زمان(عج) است، ابراز کرد: در زمان غیبت مردم به علمایی نیاز دارند که در مسائل دینی و فقهی به آنها مراجعه کنند و این خانواده همواره در این امور راهگشای مردم بودند.
حسینیزنجانی تصریح کرد: یکی دیگر از دلایل محبوبیت این خاندان در نزد مردم این بوده که درب خانهی آنها همواره به روی مردم باز بوده حتی در زمانهایی که دادگستری به شکل امروزی برای حل دعاوی مردم وجود نداشت، برای برطرف کردن مشکلات مردم واسطهگری میکردند.
وی ادامه داد: مردم به خانه این علما به عنوان یک پناهگاه امن نگاه میکردند؛ از دید عامهی مردم، رفتار، گفتار، کردار و سکنات طلبه نخستین چیزهایی است که جلوه میکند و برای مردم مهم است که آیا رفتار و اعمال طلبه با توصیههای پیامبر(ص) و ائمه(ع) مطابقت دارد یا خیر و به لطف خدا این خاندان اخلاق حسنه پیامبر(ص) را در زندگی خود پیاده کردند و متواضعانه مردم را به خانه خود راه دادند و فقیری را رد نکردند و هم دعوت دیگران را پذیرفتند و در بین عموم محبوبیت یافتند.
انتهای پیام