نهادهای قرآنی برای امثال «علی» چه کرده‌اند؟ + فیلم
کد خبر: 2614504
تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۵

نهادهای قرآنی برای امثال «علی» چه کرده‌اند؟ + فیلم

گروه چهره‌ها: حفظ کل قرآن به ظاهر کار بسیار سختی است، اما این سختی زمانی چند برابر می‌شود که یک فرد معلول، بخواهد قرآن را حفظ کند، «علی» هم روشندل است و هم کم‌شنوا و هم به سختی تکلم می‌کند و بزرگترین آرزویش این است که اگر قرار باشد در آینده تصویری ببیند چهره مادرش باشد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، «علی» مجموعه‌ای از حس‌های نداشته‌ است، شنوایی‌اش در سطح پایینی است، از نعمت بینایی محروم است و در تکلم نیز مشکل دارد، اما همه این نداشته‌ها را اگر کنار بگذاریم، علی یک دارایی بزرگی دارد که می‌ارزد به تمام نداشته‌هایی که نبودشان را اگرچه گاه‌گاهی به تأمل می‌نشیند، اما هرگز باعث نشده است تا راهی را که به آن باور دارد، نرود.
علی از درک بسیاری از زیبایی‌ها محروم است، با اینکه در نزدیکی محله‌ای زندگی می‌کند که یکی از زیباترین پاییز‌های تهران را دارد اما از دیدن این زیبایی‌ها محروم است، علی همه اینها را ندارد اما در عوض اندوخته‌ای دارد که بزرگترین سرمایه‌ خواهد بود برای او در آن روزی که باید از آن استفاده کند. علی هرچند که قدرت دیدن زیبایی‌های افسونگر پاییز و بهار را ندارد اما در عوض هر روز گرمای دستان مادرش را حس می‌کند و شانه‌های پدرش را که چشم می‌شود برای عبورش از موانع تا خود را برای ادای نماز اول وقت به مسجد محل برساند.


گرمای دستان مادر و شانه‌های پدر برای علی ابزاری برای اندازه‌گیری گذر زمان نیز شده است، علی هر روز در ذهن خود درجه حرارت دستان مادر و سانت به‌ سانت افتادگی شانه‌های پدر را حساب می‌کند و حالا می‌داند که بزرگ شدن او مساوی با پیر شدن پدر و مادر بوده است. علی یک دستش در دست مادر و دست دیگرش بر شانه پدر، بزرگ شده است، بزرگ شدن خود و پیر شدن پدر و مادر را خوب اندازه گرفته است، حالا علی می‌داند که کم شدن گرمای دستان مادر از کم شدن مهر و محبت نیست از پیر شدنش است و افتادگی شانه‌های پدر نیز از سنگینی دست‌های علی بر آن نیست، علیِ این داستان، این روزها با تمام نداشته‌هایش 33 سالگی را رد کرده است و همچنان مثل هر روز به کارهای روزانه‌ای که دیگر برایش عادی شده، مشغول است.
علی دوست دارد برای یکبار هم که شده است مسیر پیاده‌روی جلو خانه‌شان را که در پاییز پر می‌شود از برگ‌های خزان‌زده پاییزی طی کند و در آن واحد صدای خرد شدن برگ‌ها را نیز بشنود و رنگ زردشان را ببیند. خواستنی‌های علی بسیار زیاد است، علی دوست دارد یک بار خیابان انقلاب را از جایی که اولین کتاب‌فروشی شروع می‌شود تا جایی که دیگر هیچ کتاب فروشی وجود ندارد پیاده طی کند و ساعت‌ها از پشت ویترین کتاب فروشی‌ها تنها به عناوین کتاب‌ها نگاه کند و لذت ببرد.
علی بعضی روزها که به همه خواسته‌هایش از این دنیا فکر می‌کند، اکسیژن حاصل از جنگل‌ لویزان که چسبیده است به دیوار خانه‌شان را برای نفس کشیدن نیز کم می‌آورد، اما زندگی همچنان و با همه این نداشته‌ها برایش زیبا و خواستنی است، علی همه اینها را ندارد اما هیچگاه به قول سهراب «بد نگفته است به مهتاب چرا تب دارد» و از همه این نداشته‌ها ناله‌ای سر نداده است.

«علی صابریان» تیرماه سال 1360 در شیراز به دنیا آمده است، روشندل، کم شنوا، دارای مشکل در تکلم و البته حافظ کل قرآن کریم و دارای مدرک کارشناسی علوم قرآن و حدیث است. از ابتدای تولدش با اینکه مشکل شنوایی و بینایی داشته است اما در حد جدی نبوده است، از ابتدا وضعیت وی به گونه‌ای بوده که دید روزانه‌اش خوب بوده است اما در شب چیزی را نمی‌دیده است یعنی بیماری «آر پی» داشته است، این وضعیت برای وی تا دوران نوجوانی یعنی آن زمانی که 14 یا 15 سال دارد ادامه داشته و بعد از آن است که وضعیت بینایی و شنوایی وی روز به روز بدتر می‌شود.
«زمانی که علی متولد شد پزشک‌ها فکر می‌کردند که عقب‌مانده ذهنی و حرکتی است اما بعد از آزمایش‌ها پزشکان گفتند که نه تنها عقب‌مانده ذهنی و حرکتی نیست بلکه بسیار هم باهوش است، با توجه به اینکه در زمان تولد مشکل شنوایی داشته است، پزشک‌ها چون عکس‌العملی از وی نمی‌بینند فکر می‌کنند که مشکل عقب ماندگی دارد». اینها را مادر علی، می‌گوید و در ادامه هم می‌افزاید: «علی تا کلاس اول راهنمایی به خوبی می‌دید ولی در بحث شنوایی دچار مشکلاتی بود، در سال اول راهنمایی در امتحانات ثلث اول از 20 سؤال امتحان ریاضی تنها به 12 سؤال و آن هم بدون هیچ مشکلی جواب داده بود و از آنجا به بعد بود که متوجه شدیم علی مشکل بینایی نیز پیدا کرده است و در واقع ضعف در بینایی و شنوایی باعث شده بود تا به همه سوالات آن امتحان جواب ندهد».


استعداد علی با اینکه از نعمت بینایی بی‌بهره بوده و تا حدود زیادی هم شنوایی خود را از دست داده، بسیار شگفت‌انگیز است به طوری که وقتی قرار می‌شود برای اولین بار خط بریل را به او آموزش دهند در عرض دو ساعت به طور کامل یاد می‌گیرد، مادرش در این مورد نیز اظهار می‌کند: «زمانی که به پزشک مراجعه کردیم گفتند که علی بیماری «آر پی» دارد و هیچ کاری هم نمی‌شود کرد، این احتمال که بیماریش پیشرفت کند نیز وجود دارد، از آنجا بود که آموزش خط بریل به علی را آغاز کردیم و جالب بود که در عرض دو ساعت این خط را به صورت کامل یاد گرفت به طوری که فردای همان روز یک انشای کامل نوشت، آن زمان در مدرسه شوریده شیراز بود و تا زمان دیپلم گرفتن در شیراز زندگی می‌کردیم. آن موقع هنوز به صورت جدی وارد کار حفظ قرآن کریم نشده بود اما با توجه به اینکه جو مذهبی در خانواده وجود داشت برخی سوره‌های کوچک جزء 30 را حفظ کرده بود».

علی صابریان به صورت جزئی نیز مشکل تکلم دارد یعنی در صبحت کردن مشکل دارد و نمی‌تواند کاملاً روان صحبت کند، از وی در مورد وضعیتش که سؤال می‌کنیم می‌گوید: «از ابتدا مشکل تکلم داشتم اما بعد از اینکه با کمک سمعک توانستم کلمات بیشتری را بشنوم به رادیو پناه بردم و از آن کمک گرفتم تا در بحث تکلم پیشرفت کنم، الان هم در وضعیت نسبتاً خوبی هستم». علی در لابه‌لای صحبت‌های خود به آیات «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذَلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ» هم اشاره می‌کند و می‌گوید: «انسان باید ایمان قوی داشته باشد تا توان مقابله با نارحتی‌ها را داشته باشد».
«شکرالله میرزایی»، مدرس روشندل قرآن کریم در مرکز توانبخشی «خزانه» اولین استاد علی می‌شود و زمانی که از قرآن‌آموزان می‌خواهد تا برای هفته آینده چند آیه را حفظ کنند، علی یک صفحه کامل حفظ می‌کند به استعداد او پی برده و برای حفظ کل قرآن کریم تشویقش می‌کند. 
کار حفظ قرآن کریم را نه به صورت پیوسته اما در طول سه سال و البته از روی کتاب بریل که ویژه نابینایان است آغاز می‌کند، از سال 1381 که به همراه خانواده از شیراز به تهران مهاجرت می‌کنند به مرکز توانبخشی خزانه مراجعه و وارد فاز حفظ قرآن کریم زیر نظر استاد شکر‌الله میرزایی که خودش هم نابینا است، می‌شود، همزمان در مسابقات هم شرکت می‌کند؛ از علی در مورد حافظ قرآن شدنش می‌پرسم و اینکه چگونه وارد این کار شده است و چرا حفظ قرآن کریم را انتخاب کرد؟ « کار حفظ قرآن کریم را از دوران نوجوانی آغاز کردم یعنی همان زمانی که مشکلاتم در بحث بینایی و شنوایی حاد شده بود، شروع کار من با حفظ جزء 30 قرآن کریم آغاز شد و بعد هم خانواده به صورت پنج جزء پنج جزء مرا تشویق به حفظ قرآن می‌کردند به این صورت که ابتدا از من خواستند تا تنها پنج جزء قرآن را حفظ کنم و بعد این امر ادامه داشت تا حفظ کل قرآن را به پایان رساندم». «غیر از مرکز خزانه در جلسات بیت‌الزهرا(س) که نزدیک میدان پروین بود نیز نظر اساتیدی همچون استاد بینا، عباسی و رستمی آموزش قرآن می‌دیدم».


علی از اینکه مردم او را به عنوان یک حافظ کل قرآن می‌شناسند بسیار خوشحال است و تکریم مردم به خاطر حافظ قرآن بودن برایش بسیار لذت بخش است «کسی که قرآن را حفظ کند و به قرآن اهمیت دهد نزد مردم بسیار مورد تکریم است، برای من نیز این قضیه صدق می‌کند، در برخوردها وقتی مردم متوجه می‌شوند با وجود این مشکلات قرآن کریم را نیز حفظ کرد‌ه‌ام بسیار احترام می‌گذارند و همین حس خوبی را با خود برای من به همراه دارد». 
شاید برای بسیاری از خوانندگان این مطلب سؤال باشد که علی چگونه با اینکه نابینا و کم شنوا است، به جلسات قرآن کریم می‌رود و مگر می‌شود در تکلم مشکل داشته باشد اما قرآن را حفظ باشد و در مسابقات هم شرکت کند؟ این سؤالات را از علی نیز پرسیدم؛ مادرش قبل از جواب دادن علی به این سوال از تسلط بسیار خوب علی به زبان عربی سخن به میان می‌آورد و می‌گوید: «مشکلاتی که برای علی در تکلم به زبان فارسی وجود دارد در قرائت قرآن بسیار کمتر است و کسی که در زمان قرائت قرآن علی حضور داشته باشد اصلاً گمان نمی‌کند که در تکلم با زبان فارسی مشکل داشته باشد».
اما علی خود در مورد سؤالات بالا می‌گوید: «بیشتر رفت و آمد من به کلاس‌های قرآن و جلسات حفظ در سال‌های گذشته به همراه مادرم بود و جالب اینکه مادرم نیز در طول جلسه و تا پایان آن می‌ماند تا هر جا که مطلبی را به دلیل نشنیدن متوجه نمی‌شدم گوشزد ‌کند و توضیحات استاد را برای من تکرار نماید البته این را هم بگویم که مادرم در شیراز سابقه آموزش قرآن کریم را دارد، بیشترین کمکی که در خانه به من می‌شود از سوی مادرم است شاید این امر به دلیل آشنایی مادرم با قرآن کریم باشد، البته پدرم نیز اگر لازم باشد در زمان مراجعه به برخی جلسات ما را همراهی می‌کند و در ایاب و ذهاب‌ کمک می‌کند».

از علی در مورد اینکه چگونه با وجود همه این مشکلات به حفظ قرآن کریم فکر کرده‌ است و چگونه این توانایی را به دست آورده است، سوال می‌کنیم، او در ابتدا مشکلات خود را مشکل نمی‌داند و به نوعی تقدیری می‌داند که برای او رقم خورده است؛ «اینکه توانستم حافظ قرآن کریم شوم چیزی نبوده است جز لطف خدا که شامل حال من شده، اگر خدا چیزی را از انسان می‌گیرد در ازای آن چیزهایی به مراتب ارزشمند‌تری را هدیه می‌دهد، من همیشه شکرگذار این امر بوده‌ام که همنشین و همدمی همچون قرآن دارم این همنشینی برخی مواقع حتی باعث می‌شود مشکلاتی که دارم را فراموش کنم. در بحث حفظ قرآن کریم چند عامل اثرگذار بوده است، از جمله تلاش و پشتکار بسیار زیادی که دارم و البته آشنایی مادرم با قرآن نیز بی‌تأثیر نبوده است».
یکی از این سؤالات که کلمات علی را همراهی نمی‌کنند سؤال در مورد این است که چگونه می‌خواهد زحمات مادر را جبران کند؟ علی می‌خواهد به این سوال پاسخ دهد اما زبان در دهانش نمی‌چرخد انگار، از بس گفتن از مهر مادری و سختی‌هایی که برای علی کشیده است، سنگین است. مادر علی در مورد او با خنده می‌گوید: «علی فکر می‌کند که ما در حق او کوتاهی کرده‌ایم».
علی به هیچ وجه علاقه  ندارد در خانه باشد و زمانش به بطالت بگذرد، علاقه بسیار زیادی دارد تا بتواند از تجربیات خود در زمینه حفظ قرآن کریم استفاده کند و تلاش بسیار زیادی دارد تا در اجتماع حضور فعال داشته‌ باشد، اما مگر امکانات یک شهر برای افرادی که تنها از یک معلولیت رنج می‌برند به چه میزان است که برای امثال علی که دو معلولیتی است داشته باشد.
در حال حاضر، بزرگترین مطالبه علی، کار است و می‌خواهد به هر طریقی که شده است مشغول باشد، از او در مورد اینکه تاکنون برای پیدا کردن کار چه اقداماتی انجام داده است، می‌گوید: «هر روز به مراکز مختلف برای پیدا کردن کار تماس می‌گیرم اما تمام آنها بعد از اینکه متوجه معلولیت‌های من می‌شوند جواب رد می‌دهند، بهزیستی نیز تنها کاری که می‌تواند انجام دهد این است که ماهانه 50 هزار تومان را به صورت مستمری برایم در نظر بگیرد و اگر لازم بود هم عصایی را برایم بفرستد، از دیگر سازمان‌ها و نهادها چه فعال در عرصه قرآن و چه غیر فعال در این زمینه هیچ کمکی دریافت نکرده‌ام».


از مادر علی در مورد مشکلاتی که ممکن است برای افرادی همچون علی در جامعه وجود داشته باشد، سؤال می‌کنیم که می‌گوید: «به اعتقاد من نبود امکانات کاربردی برای افرادی همچون علی، بزرگترین مشکل است، باید برای هر منطقه از تهران یک مرکز سرگرمی ویژه چنین افرادی وجود داشته باشد و افرادی مانند علی را آموزش دهد و یا از تجربیات چنین افرادی برای آموزش سایر افراد استفاده شود، افراد بسیار زیادی همچون علی هستند که به دلیل کمبود مراکزی برای یادگیری و آموزش، عطای آن را به لقایش می‌بخشند».
علی در مسابقات قرآن بسیار زیادی نیز شرکت کرده است، هر جا که رقبایش نابینا و یا کم بینا بوده‌اند توانسته است خودی نشان دهد و رتبه‌هایی را کسب کند اما هر جا که رقبایش افراد عادی و سالم بو‌ده‌اند هر چند که در حُسن حفظ نمرات خوبی را کسب کرده اما در تجوید و لحن دچار مشکل شده و از کسب رتبه باز مانده است، علی یک لقمه غذای بدون بسم الله نمی‌خورد و تمام نمازهایش اول وقت است، برخی روزها و هر زمانی که در مراسمی یا جشنی دعوت است خودش به تنهایی می‌رود و نیاز به کمکی از سوی پدر و مادر ندارد.
مادر علی در این زمینه می‌گوید: «بزرگترین مشکل علی داشتن دو معلولیت است و همین باعث شده تا در هر مسابقه‌ای که شرکت می‌کند یک رقابت مساوی با رقبایش نداشته باشد. دو هفته قبل در مسابقات قرآن بسیج تهران شرکت کرد و اجرای بسیار خوبی هم داشت و از حسن حفظ نمره 98 گرفت اما با توجه به مشکلاتی که در تکلم دارد در بحث تجوید و صوت و لحن به مشکل خورد و نتوانست رتبه‌ای را کسب کند».

علاقه بسیار زیاد به ورزش نیز بخش دیگری از علایق علی را تشکیل می‌دهد، اما مشکلاتی که در بحث بینایی و شنوایی دارد باعث شده تا نتواند در هیچ رشته‌ای به صورت حرفه‌ای حضور یابد، حتی مدت زمانی هم به باشگاه‌ می‌رفته است و در رشته جودو کار می‌کرده است، خودش در این زمینه می‌گوید: «با توجه به علاقه‌ای که به جودو داشتم در این رشته ورزشی ثبت نام کردم در اولین تمرین به حدی به من فشار وارد شد که از هوش رفتم و برای اینکه به هوش بیایم یک پارچ آب را بر روی سر من خالی کردند، همین سختگیری باعث شد تا دیگر این رشته را ادامه ندهم».
علی اگر چیزی را بخواهد به حداقل آن قانع نمی‌شود و بعضی وقت‌ها برای پدر تعریف می‌کند که اگر امکان ورزش کردن را داشت تا بالاترین سطح می‌رفت و برای ایران در بخش معلولان افتخارآفرین می‌شد. مادر علی در مورد علاقه بیش از حد فرزندش به بحث ورزش می‌گوید: «مرکزی در اطراف میدان پروین بود که ویژه جانبازان بود، برای اینکه اجازه ورود علی به آن باشگاه را به دست بیاوریم تلاش بسیار زیادی کردم اما به محض اینکه علی متوجه شد زمان حضور در آن باشگاه باعث می‌شود تا نماز اول وقت را از دست بدهد دیگر نرفت».


علی و خانواده‌اش امید زیادی دارند تا وضعیتش از این بدتر نشود و تا حدودی هم بهتر شود، در مراجعاتی که به پزشک داشته‌اند اعلام شده است تا در بیمارستان بقیةالله(عج) در کمیسیون پزشکی حضور یابد و اگر پزشکان تأیید کنند کاشت حلزون در گوش‌های علی صورت بگیرد تا اندکی از مشکل شنوایی‌اش برطرف شود. هفته آینده این کمیسیون برگزار می‌شود. در مورد بینایی نیز پزشکان اعلام کردند که در خارج از کشور عمل‌های جراحی صورت می‌گیرد که 50 درصد دید بازمی‌گردد و البته در ایران نیز چنین عمل‌هایی در آیند‌ه‌ای نزدیک صورت خواهد گرفت. پدر و مادر علی به بهبودی نسبی علی با استفاده از عمل‌های جراحی امید بسیار زیادی دارند. علی طرفدار پرو پا قرص برنامه‌های رادیو قرآن است و اخبار روز کشور را پیگیری می‌کند، روزنامه ایران سپید را نیز می‌خواند تا در جریان همه چیز باشد. علی از رادیو، اخبار ورزشی و اخبار سیاسی روز را نیز دنبال می‌کند و از گران شدن نان در روزهای اخیر هم خبر دارد و آن را از رادیو شنیده است و معتقد است این امر مهم‌ترین خبر روز است.
مادر علی که در شیراز جلسات سنتی آموزش قرآن کریم داشته است و از زمانی که به تهران آمده‌اند این کلاس‌ها و حضور در جلسات قرآن را برای رسیدگی بیشتر به علی کم کرده است در مورد فعالیت یک روز علی می‌گوید: «علی صبح ساعت 4 یا 4:30 از خواب بلند می‌شود برای نماز و دعا که تا ساعت هفت ادامه دارد و بعد از آن هم یک ساعت استراحت می‌کند، بعد هم اگر برنامه‌ای بیرون از خانه نداشته باشد، رادیو قرآن را گوش می‌دهد و چند ساعتی هم روزنامه ایران سپید را می‌خواند و پیگیری مسئله بیکاری هم زمانی یک ساعته از برنامه علی را در طول روز به خود اختصاص می‌دهد، تمریناتی هم در مورد بحث تفسیر قرآن کریم در طول روز دارد. علی در تمام نمازجمعه‌هایی که در شمیرانات برگزار می‌شود حضور می‌یابد و جالب است که در بسیاری از مواقع خودش تنها برای ادای نماز به مسجد می‌رود».
از علی می‌خواهیم آرزوهایی که در سر نماز با خدا زمزمه‌ می‌کند برای ما هم بگوید: «در بیشتر مواقع در سر نماز آرزو می‌کنم کاش یکبار دیگر بتوانم چهره مادرم را ببینم، دیدن چهره مادرم را بزرگترین لذتی می‌دانم که اگر خدا بخواهد به آن خواهم رسید».
از وی در مورد این که اگر سالم بود و دارای مشکلات فعلی نبود باز هم چنین راهی را می‌رفت یا خیر، می‌افزاید: «اگر سالم بودم باز هم همین راه را می‌رفتم اما واقعاً نمی‌شود به طور قطعی گفت که وارد این وادی می‌شدم یا نه».
آخرین‌ گفت‌وگوهای ما با خانواده علی صابریان در مورد ازدواج علی است، علی اگر خدا بخواهد شاید به زودی داماد شود، مادرش می‌گوید: «چندین بار برای علی به خواستگاری رفته‌ایم و در مورد آخرین خواستگاری، هنوز جواب منفی نداده‌اند و گفته‌اند اگر مشکل شنوایی علی برطرف شود هیچ مشکلی نخواهند داشت».

گزارش از تیمور کاکایی

گزارش تصویری این دیدار را اینجا ببینید!

انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
پ کمالی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۱:۱۶
0
1
خداوند به پدر و مادرش طول عمر با عزت دهد
امیر
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۲:۴۲
0
0
نهادهای قرآنی تنها و تنها و تنها دنبال آمارسازی هستند
علی و امثال علی باید بروند .......
کارشناس
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۴:۱۶
0
0
حقیقتاً نهادهای مرتبط و به ویژه مجلس باید قانونی برای وضعیت استخدامی و کار افرادی چون علی که دارای شرایط ویژه و خاص هستند تصویب کنند تا شرایط برای اینها فراهم باشد هنگامی که توانستند با این وضعیت سختش قرآن را حفظ کند.....امیدوارم روزی برسد که همه خبرگزاری ها و ارگانهای مرتبط دست به دست هم دهند و فکری به حال این افراد بکنند
ترابی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۴:۴۳
0
1
گزارش بسیار زیبایی بود که نگارنده با ظرافت توانسته بود از زندگی پر رنج یک معلول روایتی لطیف به نمایش بگذارد.
نفس
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۵:۳۶
0
0
اشکم دراومد
خوشا به سعادتش که با این معلولیت قرآن را حفظ کرده ..
ما که سالم هستیم هیچ ..
خدا حفظش کنه
محمد
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۸:۴۴
0
0
سلام
ممنون که به فکر این عزیزان هستید.
خیلی خوب بود.
سامان
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۲ - ۱۹:۳۳
0
1
خیلی ازاین گزارش استفاده کردم دستش درد نکنه انشا اله خدا حفظش کنه من که خیلی گریه ام گرفت
م-چگنی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۳ - ۱۰:۲۷
0
0
خدا خیرتون بده ، زیبا بود.
محمود
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۵ - ۰۹:۰۷
0
0
اگر فیلمبرداری نمیشد درک شرایط سخت علی برای حفظ قرآن قابل درک نبود
یونسی
|
-
|
۱۳۹۳/۰۹/۱۷ - ۰۹:۰۳
0
0
خیلی عالی بود آقای کاکایی و بچه های چند رسانه ای. خدا خیرتون بده
یاعلی
captcha